شعر های زیبا
102
لختم دختر یا پسر بیاد
Edmond
105
مفعولم از اصفهان کسی هست
شعر های زیبا
112
https://t.me/hamsohbatemanbot?start=inv_5beaedf1c7a9924add763bb5
شعر های زیبا
113
Выполнен аудио вызов, установите новую версию для звонков https://welcome.tamtam.chat
شعر های زیبا
113
سلام
مهدیار
120
سلامدوستان
شعر های زیبا
113
لطفا نظرتون رو بگید
شعر های زیبا
112
طراحی و ساخت کار خودمه
شعر های زیبا
115
00:17
شعر های زیبا
111
ببخشید یکم شلوغ کردم
شعر های زیبا
107
امیدوارمداز شعرام خوشتون بیاد
شعر های زیبا
115
مثلا شاعرم
شعر های زیبا
107
من امید هنرمند
شعر های زیبا
109
درود بر دوستان
شعر های زیبا
112
بنام دوست
آن خطاط سه گونه خط نوشتی
یکی را اوخواندی لا غیر
یکی را هم او خواندی هم غیر
یکی را نه او خواندی و نه غیر......
او آن خط سوم منم
ارادتمند شما امید هنرمند
شعر های زیبا
112
آن دمکه اوبزم سفر را ساز کرد
دیده لرزان گشت واشک آغاز کرد
آنچنان معشوق رخ از من ستاد
گویا کان ایینه بر خاک فتاد
اخرش رفتی و مهرم بر حراج بگذاشتی
همچودشنه تیغ تیز،بر پیکرم افراشتی
ای سیه مژگان، دیدی بین ما فاصله افتاد
زین فاصله،غافله از عالم عقب افتاد
این شعر در قالب مثنوی و در باب شکست یه عاشقه این هم از شعر های خودمه،این شعر ۲۵بیت است هرکی دوست داره بقیه اش رو پست کنم کامنت بزاره
ارادتمند ...
شعر های زیبا
106
بنام دوست
بدیدم یک یتیم افسرده بود
پوشش کز زمهریر یک پرده بود
گفت ان یتیم با درد بر من این چنین
کن نظر بر من تهی از خشم و کین
افسوس که باشم من در این سرمای سخت
شکوه از ایام دارم نی ز بخت
گغت؛ بی شک حرف حق من می زنم
گواهم گهنه دلقی کان درآن لرزان تنم
گفتمش؛ برتوگرمای زآتش چاره است
بگفتا کز نیاز مهر مادر مرا دل پاره است
سوز حرفش بر دلم کرد این اثر
که گیرم ار یتیمان من خبر
گفتمش ؛ هی و حاضر بود ...
شعر های زیبا
100
درآ......
برآ......
دراین سرا
بمان....
بخوان....
دراین سفر
بگو.....
بدو......
که عشق تو
تمام یک ترانه است
ارادتمند شما امید هنرمند
شعر های زیبا
108
چه قشنگ است انتظار
وقتی پاییز رنگارنگ است
سبز و ......
قرمز و .....
زرد
حرکت......
ایست.......
مرگ.
ارادتمند شما امید هنرمند
شعر های زیبا
105
آمدی خاموش....
گاهی سرد
گفتی آروم.....
گاهی دروغ
خوش رقصیدی.....
گاهی در دل
آسان دل بستم
گاهی در رویا
رفتی......
گاهی.......
گاهی نه......برای همیشه
سخت میکشم نفس......
گاهی زنده
ارادتمند شما امید هنرمند
شعر های زیبا
96
آری...
سلام و دگر هیچ
آری.....
فکر سوار بر صندلی چرخدار
در تاریکی تونلی فلج
آرامش را در جهنم نقاشی میکند
شاعر امید هنرمند
شعر های زیبا
104
دروغ بگو اینه
بگو که من تنها نیستم
بگو که من مونسش رادیده ام
شانه زدن موی یار دیده ام
بوسه های یواشکی
واغوش گرفتنهای محکم را دیده ام
دروغ بگو اینه
تا سنگ برایت پیدا نکردم
دروغ بگو
کلاغ
شعر های زیبا
103
چشم مشتاق تماشاست اگر بگذارند
خنده پنجره زیباست اگر بگذارند
من از اظهار نظر های دلم فهمیدم
عشق هم صلحب فتواست اگر بگذارند
دل برنایی من این همه بیهوده مگرد
خانه دوست همین جاست اگر بگذارند
روستا زاده ام و سبر تر تز برگ درخت
سینه ام وسعت دریاست اگر بگذارند
غضب الوده نگاهم نکنید ای مردم
دل من مال شماهاست اگر بگذارند
شعر های زیبا
95
چه بگویم سحرت خیر؟ تو خودت صبح جهانی
من شیدا چه بگویم؟ که تو، هم این و هم آنی
به که گویم که دل از آتش هجر تو بسوخت؟
شدهای قاتل دل حیف ندانی که ندانی
همه شب سجده برآرم که بیایی تو به خوابم
و در آن خواب بمیرم که تو آیی و بمانی
چه نویسم که قلم شرم کند از دل ریشام
بنویسم ولی افسوس نخوانی که نخوانی
من و تو اسوه عالم شده از باب تفاهم
که منام غرق تو و تو به تمنای کسانی
به گمانم شدهای کافر و ترسا ...
سناتور
93
سلام
شعر های زیبا
102
فعلا ۲ تایی هستیم
شعر های زیبا
98
سلام خوش اومدی
شعر های زیبا
102
درمکه که رفتم، خیال میکردم دیگر تمام گناهانم پاک شده است
غافل از اینکه تمام گناهانم گناه نبوده و تمام درستهایم به
نظرم خطا انگاشته و نوشته شده بود...درمکه دیدمخدا چند سالیست
که از شهر مکه رفته و انسانها به دور خویش میگردند...
در مکه دیدم هیچ انسانی به فکر فقیر دوره گرد نیست...
دوست دارد زود به خدا برسد و گناهان خویش را بزداید...
غافل از اینکه آن دوره گرد خود خدا بود.
درمکه دیدم خدا نیست و چ ...
شعر های زیبا
112
من اینجا
باز هم تنهاتر از همیشه
باز خاطراتت
به سمت تنهاییام
هجوم میآورند
و باز خاطره های تنهاییام
دیگر خاطرهها
به تکرار روزهایم عادت کردهاند
دیگر تمامی لحظات زندگیم را میشناسند
باز تنها شدهام
خاطراتت تمام میشوند
سکوت تلخی روزهای خستهام را فرا میگیرند
باز تنها میشوم
اما نه شاید تنهاتر از همیش
شعر های زیبا
97
قطار می رود
تو می روی
تمام ایستگاه می رود
و من چقدر ساده ام
که سالهای سال
در انتظار تو
کنار این قطارِ رفته ایستاده ام
و همچنان
به نرده های ایستگاه رفته
تکیه داده ام !

شعر های زیبا
104
پنج وارونه چه معنا دارد
خواهر کوچکم از من پرسید
من به او خندیم
گفت روی دیوار درختان دیدم
باز هم خندیدم
می گفت پسر همسایه پنج وارونه به مریم می داد
انقدر خنده برم داشت که طفلک ترسید
گفتم بعدها که غم سقف خانه دلت را خم کرد بی گمان میفهمی
پنج وارونه چه معنا دارد
شعر های زیبا
95
معلم چو آمد . به ناگه کلاس چو شهری فروخفته خاموش شد
سخنها به ناگفته در مغزها به لب نارسیده فراموش شد
معلم ز کار مداوم . مدام غضبناک و فرسوده و خسته بود
جوان بود و در عنفوان شباب جوانی ازو رخت بربسته بود
سکوت کلاس غم آلود را صدای درشت معلم شکست
ز جا احمدک جست بند دلش از آن بیخبر بانگ
لباس پر از وصله و ژند ...