✨یک سبد شاعرانه✨
179 •
@sabadeavaz
خود را میان کاغذها بجای میگذارم
میان خطوط
میان نوشتههای ریز و درشتم؛
روزی اگر نبودم
مرا در این حوالی زنده بدارید،
زنی که از غزلوارههای زندگی
عاشقانه ها میگفت!
_الهه برزگر_
❤به خونه خوش اومدید!
✨یک سبد شاعرانه✨
494
ما حاصل تربیت کسانی هستیم که خود در تربیتشان هیچ نقشی نداشتند و حق اظهار نظر راجع به سرنوشتشان هم ازشان سلب شده بود. سرزنششان نکنید فقط به یاد بسپارید میتوانید بیست سالگی به بعد، خودتان از نو خودتان را تربیت کنید. بروید چیز یاد بگیرید. در حرفهی دلخواهتان تحصیل کنید. آداب معاشرت بیاموزید. آدمهای دلخواهتان را ملاقات کنید. بلد شوید چگونه زندگی کنید.
بیست سالگی به بعد را لطفا هدر ندهید.
ا ...
✨یک سبد شاعرانه✨
204
از هزاران زن و مردی که ازشون راجع به زندگی سوال کردن جوابهای تقریبا یکسانی دریافت شد. همشون گفتن که اگه حال زندگی عاطفیشون رو به راه باشه باقی مشکلات زندگی رو میتونن به خوبی تحمل کنن و ارام ارام به پیش ببرن. وقتی ازشون خواستن یه جمله بگن نتیجه شگفت انگیز، رمانتیک و بسیار دردناک بود. همه بودن کسی رو میخواستن که دیگه نبود:
جات هنوز خالیه، کاش برگردی.
هیچ کس مثل تو نمیشه. حتی هیچ کس شبیهت هم ...
✨یک سبد شاعرانه✨
219
بعضی اشکا داغن. سنگینن. قشنگ میتونی حس کنی همه درونت توی قطره به قطرهش قاطیه. به این اشکا میگن آه! همونی که میگیره.
یه جوری نشه کار به اینجا بکشه و مقصرش تو باشی!
اون وقت میدونی چی میشه؟ خدا، کائنات،تقدیر یا هر چی که اسمشو گذاشتی یه جوری میزنتت زمین که نفهمی از کجا خوردی.
الهه برزگر
@sabadeavaz
✨یک سبد شاعرانه✨
182
خاطرهها همیشه هم به درد بخور نیستند. بعضی خاطرات بوی قضاوت میدهند. طعم تلخ تنهاییهای حس شده در لحظات غیرقابل تصوری که هیچ وقت گمان نمیکردیم از راه برسند اما آمدند. شدند بدترین روز از 365روز عمرمان. آدمهایی که قرار بود پشتمان بایستند و شهادت بدهند چقدر جان کندیم تا خوب به نظر برسیم اما درعوضش مقابلمان قد علم کردند. دنیا همیشه روی مدار برعکس چرخیده. چه میشود کرد.
این را گفتیم تا به آن ...
✨یک سبد شاعرانه✨
179
وقتی بریم یه جای دیگه، یه کشور دیگه مجبور میشیم به زبون اونا حرف بزنیم. اگه زبونشون یه جوری بود که ما حالیمون نشد چی؟ نمیرفت تو مخمون چی؟ دست به دامن حرکات دست و حس توی چشما و چند تا ایما و اشاره میشیم.
اما خب.. تهش میفهمیم بلد نیستیم به زبونِ بیزبونی حرف بزنیم. بیزبونی هم یه زبونه جون تو رفیق. کسی محلش نمیده فقط.
مث من.. مث تو.. کی بلده؟ تو بلدی؟
الهه برزگر
@sabadeavaz
✨یک سبد شاعرانه✨
187
با شکوهه لحظهی دیدن تو
وقتی بعد عمری انتظار باشه
با وجود این همه قشنگیات
نباید توی دلم قرار باشه؟
نمیدونم چی بگم حرفام همه پر کشیدن
مردمون تنهاییامو تا به امروز ندیدن
آخه انتخاب من بودی با این برو بیا.
نه که دیوونگیه این همه اطفار و ادا،
آدمای مهربون سادگی رو خوب بلدن.
میدونن درداشونو چهجور باید بروز ندن.
تو فقط فوری بیا!
این غرور لعنتی مایهی آزار توئه
یه کمی زیادی هم میون رفتار توئه
دل ...
✨یک سبد شاعرانه✨
190
دختر.m4a
m4a
1,75 Мб
✨یک سبد شاعرانه✨
184
به مناسبت روز دختر رمان خانهای که در نداشت برای دخترخانومایی که از امروز تا فردا ساعت 12شب ثبت سفارش کنن همراه با ارسال رایگان خواهد بود.
.
. @elahebarzegar
#روز_دختر_مبارک! ♥😍
@sabadeavaz
✨یک سبد شاعرانه✨
169
Hamid-Talebzadeh-Dokhtar-128.mp3
mp3
Hamid Talebzadeh - Dokhtar
✨یک سبد شاعرانه✨
175
دختران ،محکومند به سکوت!
به هزاران بغض فرو خورده. هزاران شب، اشک نریخته. به هزاران درد بی درمان. دختران، نباید بلند بخندند. نباید یکی دوتار از موهایشان پیدا باشد.
نباید زیر افتاب سوزان لباس خنک بپوشند. نباید هی اینطرف و انطرف بپرند. دختران، نباید فریاد بزنند!
مردان این پهنه اما جوری دیگرند.
ازادند بلند بلند قهقهه بزنند. متلک بار ناموس دوست و رفیقشان کنند و سراخر به چشمان پر از وحشت دختران بخندند. ...
✨یک سبد شاعرانه✨
199
نمیگم دلم برای دخترونههای وجودم تنگ شده چون هنوزم تو خودم حفظشون کردم. میگم دلم برای لبخندام تنگ شده چون لالوهای زندگی گم شدن.
وقتی داشتم تلاش میکردم ثابت کنم این آدم کمحرف هم یه چیزایی واسه گفتن داره. وقتی شب و روز خودمو توی چاردیواریم حبس کردم تا بخونم و بنویسم و یادبگیرم که از بقیه عقب نیفتم. وقتی سعی داشتم آرزوهای خودمو دفن کنم واسه اینکه بقیه بگن 'چه دختر خوبی'، لبخندامو گم کردم.
و حالا ...
✨یک سبد شاعرانه✨
272
نه تو اونی که دلم تنگه براش
نه من اونم که داره راست میگه!
من فقط خستم از هرچی دوریه
واسه چی قسمت من صبوریه!
نکنه راستکی دوسم نداری؟
آدم عاشق که میشه غرورشو جا میذاره
چیزای معمولی هم اشکشو زود در میآره
نمیشه بجای غم واسم محبت بیاری؟
پیش هرکسی که من اینجوری حیرون نمیشم
واسهی غریبهها که درب و داغون نمیشم
دل من نازکه مهربونیتو نشون بده
آسه آسه دوری کن، یه کم بهم امون بده
من که کم حرف ن ...
✨یک سبد شاعرانه✨
184
وقتی که تنم یه جوری به هم میپیچه و یه چنگال تیز از ناکجا به سمت دلم خیز برمیداره میرم سمت تلفن که بهش زنگ بزنم. منتظر بمونم بعد بوق هزارم بلاخره گوشی رو برداره و اونوقت همه چیزو فراموش کنم و بگم دلم برات تنگ شده بود! اما دقیقا همون لحظه.. همون موقع غرورم میگه بسه! همون ثانیه منم لال میشم و میشینم سر جام. آخه قبلا این من بودم که به غرورم میگفتم بسه و اونم لال میشد!
همهی ما فکر میکردی ...
✨یک سبد شاعرانه✨
231
سلام رفقای قشنگم.حالتون چطوره؟ احوالات دلتون چطوره؟😍
مدتی بود صحبت نکرده بودیم باهم.. رفقایی که جدیدا به جمع یک سبد شاعرانهایها پیوستید قدمتون سر چشم. خوش اومدییییین.😁😍
خب،
رفقا یه طرحی از دیروز راهاندازی شده که خیلی به نظرم مفید و جذابه که شروع کنندهی این کار هم خودم بودم. و اون این هست:
#نذر کتاب
آره خلاصه. حالا کدوم کتاب؟
رمان خانه ای که در نداشت.
قیمت پشت جلد۴۹۰۰۰تومن هست اما با تخفیف ...
✨یک سبد شاعرانه✨
226
کتاب جنگجوی ظریف اثر روساناسحر طیبی که من الهه برزگر به عنوان تنظیم کننده و ویراستارش بودم.
شما هم آثار خود را به ما بسپارید.
@sabadeavaz
✨یک سبد شاعرانه✨
193
چه میگویند این خرده عاقلان!
عشق که از من و تو اجازه نمیگیرد جانم. یکهو میآید و دمار از روزگارت در میآورد. مدام شیرین زبانی میکند. هی پیش چشمت دلبر میشود و دقیقا همان وقتی که درست و حسابی شیفتهات کرد، میگذارد میرود پی کار خودش. بعد تو میمانی و سینهای که دیگر هیچ دلی در آن نمیتپد؛ آن هم در دنیایی که موجوداتش فقط بلدند نمانند.
انکار نکن جان من.. هر انسانی لااقل یکبار این تلخ را تجرب ...
✨یک سبد شاعرانه✨
180
تلویزیون سیاه و سفیدمان آن وقتها کلی کلاس داشت. جهاز مادرم بود. میگفت وقتی توی عروسی اعلام کردند دایی بزرگه تلویزیون کادو آورده همه شروع کردند به پچپچ! آنه شرلی و حنا و هایدی توی این تلویزیونها بدجور دیدن داشت. مخصوصا تماشای غرغرهای مخمل که دائم روی ایوان مادربزرگه لم داده بود و همیشه دلمان میخواست بفهمیم پتوی گلگلیاش چه رنگیست.
حالا اما همه چیز فرق کرده. دورهی سیاه و سفیدهای دو در د ...
✨یک سبد شاعرانه✨
185
پشت دلواپسی شهر کبود
اونجا که حرفی از عشق دیگه نبود
من لاجون نه که صددل
کلی عاشقت شدم
خب آخه کار دله
تقصیر من نیست به خدا!
نه که دیوونه باشم
فقط شبا تو کوچههام
میرم از کنج خودم تا از خدا تورو بخوام
دلِ تنگ صبر چه میدونه چیه!
یهو آوارهترین آدم شهرمون میشم.
واقِعا این خونههای اعیونی
میدونن دوری و تلخی یعنی چی؟
با نگاهِ تَر، صبوری یعنی چی؟
تو که دلبری و عین دلبرا
خیالت نیست که پریشونت ...
✨یک سبد شاعرانه✨
198
نمیشود از همه انتظار داشت از وضعیتی که در آن قرار گرفتهاند راضی باشند و حرفی نزنند. بعضیها حجم افکارشان درشتتر است. دنیا را مثل بقیه نمیبینند. اصلا همه که نباید عین هم باشند. هیچکس نمیفهمد زندگی میان
کسانی که تو و دنیایت را نمیفهمند چه درد بزرگیست. نمیشود اینگونه خوشحال بود.
• کتاب آرامش آنجاست که دل آنجا باشد / الهه برزگر
@sabadeavaz
✨یک سبد شاعرانه✨
197
تاکجا قدمزنون تنهاییامو گز کنم
نمیشه یه کم بیای قشنگیاتو حض کنم؟
تو نیازی، مثل ماه برای شب
تو دوایی، مثل آب میون تب
زندگی اندازهی یه مشته، زودی میگذره
یه روزی شکل یه خواب از سر آدم میپره
وقت دور افتادن از همدیگه نیست!
تو باید بیای که من نازتو یکجا بخرم
با دوتا چشمک ریز دلت رو درجا ببرم
کی میتونه آفتابو خاموش کنه؟
تو اگه قاصدکی، منم نسیمِ جاریام
مثل اسپند، همیشه رو دور بیقراریام ...
✨یک سبد شاعرانه✨
199
ما به مدرسه رفتیم که یادبگیریم. اما هرانچه که بود را هم برای همیشه از یاد بردیم. و بعد فرزندانمان را هم به مدرسه فرستادیم چون معتقدیم مدرسه آدمها را باسواد میکند.
الهه برزگر
@sabadeavaz
✨یک سبد شاعرانه✨
241
سه تابلوی جذاب با ارسال رایگان. این تابلوها چون قبلا قاببندی شدن به قیمت روز حساب نمیشن و قیمت قبلی خودشون رو دارن.
✨یک سبد شاعرانه✨
189
روزها شد هفتهها و بعد ماهها رفت و همه چیز به وضع سابق برگشت و از دست دادن همهی گذشتهام هم عضوی از زندگی هممون شده بود.گذشت زمان باعث شده بود بتونم نسبت بهش بی تفاوت بشم. زمان هیچچیزو حل نکرد فقط کمرنگش کرد تا بتونم نبینمش.فقط همین!...
الهه برزگر
از رمان #خانه_ای_که_در_نداشت
@sabadeavaz
✨یک سبد شاعرانه✨
254
دلبر که جان فرسود از او را میگویم. یک بار چند روز بعد از وداعش آمده بود گفته بود بیا مثل دوتا دوست برویم سر فلان پارک چاقاله بخوریم. راستش مثل کسی که به او فحش مادر داده باشند بهم برخورد. میخواست دوباره خودم با دست خودم خاطره بسازم. انگار که به یک آدمی گفته باشی برو از توی آشپزخانه آن کارد بزرگه را بردار و بزن درست همانجا وسط قلبت. نرفتم. ماندم. به جایش تا جا داشت بغضهایم را خوردم.
الهه برزگر ...
✨یک سبد شاعرانه✨
185
به گمانم ایران همان مادر پیرم باشد؛
که هروقت از سر مِهر دست به کاری زد،
پسش زدند و گفتند دست از مزاحمتهایت بردار.
الهه برزگر
@sabadeavaz
✨یک سبد شاعرانه✨
198
رفقا از این کتاب ۱۵جلد مونده . لطفا یه دستی برسونید اینا تموم شه. یه بنده خدایی به پولش نیاز داره. بفرستم بره.
خِیر ببینید.
قیمت کتاب ۴۹۰۰۰تومنه. بااین ۲۰درصد تخفیف طرفای ۳۸در میاد. من براتون میزنم ۳۵۰۰۰ت.☺
@elahebarzegar
✨یک سبد شاعرانه✨
353
این نقاشیها فروخته میشن. همراه با قاببندی فوری. سایز تابلو: ۲۴در۳۵
اگر واقعا میخواید پیام بدید قیمتشون رو بگم بهتون😍 تابلو نقاشی قیمت مناسبتر از این پیدا نمیکنیدا.🥰
@elahebarzegar
@sabadeavaz
✨یک سبد شاعرانه✨
229
راستی رفقا، ممنون میشم متنها و شعرهارو همراه با اسمم همهجا کپی کنید.🥺
✨یک سبد شاعرانه✨
325
این ظاهر جذاب بی کینه
این خندههای توی آیینه
آرامشی که داری میبینی
اینا نقابن، چهرهی من نیست!
من پشت صحنه، پوست میندازم
رویامو با دستام میسازم
یک روی سکه پیش چشماته
وقتی میگی این سنگه، یه زن نیست!
کارای آسون، واسه من سخته
روی زمین واسم مث تخته
عادت ندارم منتظر باشم
شاید بدیمه، شایدم بد نیست
پشت سرم حرفوحدیثم هست
بیمایه، صخره،مردنی یا پست
میفهمی زن بودن چقد سخته؟
هیچ دردی داروش دردِ بی ...
✨یک سبد شاعرانه✨
215
عادت ندارم به چیزی که مال خودم نیست نگاه کنم. حتی اگر یک کتاب باشد! مال من نباشد اصلا یادم نمیمانَد چند صفحه بود. قصهاش چه بود. داشت از چه میگفت. در خاطرم نمیمانَد؟ میدانی چرا؟ مال من نیست.
الهه برزگر
@sabadeavaz
✨یک سبد شاعرانه✨
319
● ۲۰درصد تخفیف نمایشگاه کتاب برای رمان خانه ای که در نداشت 😍
● رفقا تو اینستاگرامم هم همراهم باشین😁👇
@thelahe.barzegar
تازه ورود کردم.برید فالو کنید حداقل برسه ۱۰۰تا. آبرومو بخرید دیگه. پزتون رو میدم.😁
✨یک سبد شاعرانه✨
207
سلاام رفقای جان من😍 چطورید گوگولیا؟
گفتم از سختیهای کارتون بگید ولی اکثریتتون ناامید بودین و فقط تعداد کمی امیدوار داشتن که مثل من سیریشگونه چسبیده بودن به آرزشون😁!!!
چرا؟؟؟
آسون نیست! اما ممکنه.
بزارید فقط یه چیزی بگم.
اگه توی تاریکی مطلق گیر افتادین و هیچ نوری نمیبینین، وقتشه یه نگاه به خودتون بندازین. شاید اون نور خود شمایین. 😍
✨یک سبد شاعرانه✨
235
شمام از سختیهای کارتون بگید.👇
@elahebarzegar
✨یک سبد شاعرانه✨
259
مثل یک زن از اولش ماندیم پای خواستمان. هیچکدام از اعضای خانواده راضی نبودند بعد از آن همه سال حرفگوشکنبودن یکهو برویم سوی خودمان. میگفتند مگر نویسندگی هم شد شغل!گرسنه میمانی بدبخت! برو سراغ یکچیزدیگر.اصلا برو توی بیمارستان ور دل پدرت توی پذیرش مشغول شو. یا نه، برو منشی پزشکی چیزی بشو. بعد درکنارش این حرفهی نازنینت را هم دنبال کن. یک وقتی سرچرخاندیم دیدیم توی داروخانه وسط یک کوه دارو ایستاد ...
✨یک سبد شاعرانه✨
251
یا داریم به گذشته نگاه میکنیم یا نگران آیندهایم! الانمان را هم هیچوقت با چشم خودمان ندیدهایم. اصلا باهاش چشم تو چشم نشدیم... هاجوواج نگاهم نکن!
ما بلد نیستیم زندگی کنیم خب! به هیچکداممان یاد ندادند. ما کنار آدمهایی زندگی کردیم که خودشان داشتند با آدمهایی زندگی میکردند که توی گذشتههایشان غرق شده بودند و چیزی ازشان باقی نمانده بود. اینطوری شد ما هم یادنگرفتیم سر صبح که بیدار شدیم به صدا ...