✨یک سبد شاعرانه✨
180 •
@sabadeavaz
خود را میان کاغذها بجای میگذارم
میان خطوط
میان نوشتههای ریز و درشتم؛
روزی اگر نبودم
مرا در این حوالی زنده بدارید،
زنی که از غزلوارههای زندگی
عاشقانه ها میگفت!
_الهه برزگر_
❤به خونه خوش اومدید!
✨یک سبد شاعرانه✨
170
یک روز از خواب های کدر بیدار خواهم شد
و در تاریک روشن اسمان
به سراغ حباب ها خواهم کرد.
پای بر زمین خواهم کوفت
و به سوی رودها خواهم شتافت.
انگاه، چشم هایم را در زلالیِ آب
شستشو خواهم داد؛
من از سراسر خود به کشاکش یک سرزمین ناشناخته ی لبریز از تصور،
به تریِ خاک خواهم گریخت
و حباب ها را از میان خواهم برداشت؛
حباب های تصور!
و به حقیقت یک خاکِ باران زده ی پر تپش خواهم رفت.
روزی بیدار خواهم شد
و ...
✨یک سبد شاعرانه✨
180
وقتی یه چیزی که تاحالا فکر میکردی برات عادیه از دست میدی، تازه میفهمی دیگه چیو نداری. شاید روزها ، ماه ها ، سالها جلوی چشمت بود و خیلی ساده از کنارش رد میشدی و یه جایی گوشه ی قلبت گمون میکردی 'همیشه هست!' ؛ اما اون لحظه ای که یهویی میفهمی اینطور نیست مثل یه شیشه ی نازک فرو میریزی و دیگه هیچ چیزی نمیتونه تکه های شکستتو به هم وصل کنه!
اون لحظه، هیچکس با هیچ حرفی نمیتونه ارومت کنه. نه اینکه نخواد؛ ...
✨یک سبد شاعرانه✨
178
خودت باش!
به اندازه ی کافی هستند کسانی که نقش بازی کنند.
با هر رنگی
هر سلیقه ای
هر لهجه و زبانی
هر مدلی
با هر عقیده و علاقه ای
با هرچه که هستی و نیستی، فقط خودت باش.
دنیا به ادمهایی که خودشان بمانند شدیدا نیازمند است.
#الهه_برزگر
@sabadeavaz
✨یک سبد شاعرانه✨
184
گلهای آبی کوچولو قسمت اول
⚜گلهای آبی کوچولو
⚜دومی
بچه که بودم یه باغ داشتیم.
یه باغ نقلی. مامانم توش سبزی میکاشت. هرروز صبح میرفت توی باغ که فقط یه کوچه با خونمون فاصله داشت و دم ظهری برمیگشت. اکثر اوقات منم با خودش می برد.
از روزی که گلهای آبی کوچولو رو دیدم دیگه نِق نمی زدم که نمیام و میخوام خونه بمونم.با ذوق و شوق میرفتم.اونا بی نظیر بودن. اصلا خدا میبایست کل دنیا رو پر از این گلا میکرد.اونوقت دیگه اینجا اسمش زمین ن ...
✨یک سبد شاعرانه✨
175
تجویزِ طبیبان اگر اغوشِ تو میبود
کیف میداد مریضی و مریضی و مریضی!
#الهه_برزگر
@sabadeavaz
✨یک سبد شاعرانه✨
185
یه حس غریزی بهم میگه که
هنوزم واسه زندگی راهی هست
میشه با زمستون سر جنگ داشت
در برف و بورانو رو باغچه بست
هنوزم میشه عاشقونه یه عمر
به اینده ی تازه امّید داشت
کنار همونی که دوسش داری
دیگه راهی واسه گلایه نذاشت
یوقتا شاید شب بشینه رو طاق
اتاقت بشه تاریک و سوت و کور
شبم با خودش ماهو داره فقط
نگاتو نباید ببندی رو نور
عزیزم پاشو دست عشقو بگیر
هنوزم میشه دیگه خوشبخت بود
جلوی نسیم بهاری نشست
با طوف ...
✨یک سبد شاعرانه✨
179
مرا با نبودنت امتحان نکن.
من با نبودنت قوی تر نمیشوم ،
فقط بدون انکه بخواهم راه و رسم بی تو ماندن را یاد میگیرم و بخاطرش هزار بار خود را شکنجه میکنم
اما یک روز برمیگردم و میبینم کار از کار گذشته و من بلد شده ام تنهایی خودم را جمع و جور کنم و
مثلا زندگی کنم و
اگر امدی،
کسی که میبینی
دیگر همان ادم قبل نیست.
تنها غریبه ایست که شکل و قیافه ی مرا خواهد داشت.
#الهه_برزگر
@sabadeavaz
✨یک سبد شاعرانه✨
162
به خدا قسم ،
میشود با ادمهای ساده مثل ادمیزاد رفتار کرد و آن روی خبیث خود را نشان نداد.
آدمهای ساده دل، همه را شکل خودشان میبینند.
زود باورتان میکنند.
با ذره ای محبت لبخند میزنند.
زود میرنجند اما زود فراموش نمیکنند.
اینجور ادمها نمیتوانند درست و حسابی از خودشان در مقابل شما دفاع کنند و همیشه ی خدا دست به دامن سکوت میشوند و در خلوتشان اشک میریزند.
لطفا با ادمهای ساده بازی نکنید.
خداوند صدای گر ...
✨یک سبد شاعرانه✨
159
مدام اگر سکوت کنی گمان میکنند حرفی برای گفتن نداشته ای! که حتما یک جای کارو بارت میلنگیده و زبانت بی حرف مانده؛
نمیدانند اگر سکوت کرده ای،فقط داری تلاش میکنی حرمت آن لحظاتی را حفظ کنی که انان به اسانی از یاد برده اند.
گاهی میبایست برای اثبات خیلی چیزها بلند شد و صدا در گلو انداخت و فریاد زد. بلند بلند حرف زد و از حقی دفاع کرد که روزی برای برجای ماندن حرمتِ مهربانی، خودش را به زمین و زمان کوبیده. ...
✨یک سبد شاعرانه✨
152
گه گداری هم میشود به گریختن فکر کرد!
مثلا وقت آوار شدن یک مشت حرف نگفته روی دلت.
میشود گاهی همه چیز را به حال خودش رها کرد و رفت و در جای دیگری به دنبال ارامش گشت. آرامشی که در هیچ کجا پیدا نخواهد شد ،منتها دلت ارام میگیرد و باز هم همانجا که بوده ای به زندگی ادامه می دهد.
گاهی میشود از هرچه هست و نیست فرار کرد؛ آن هم به انجایی که حداقل یک نفر هر دقیقه اش را برای دیدنت لحظه شماری کند.
یک وقت ها ...
✨یک سبد شاعرانه✨
156
باید یکی باشد
که بندت کند به زندگی..
باید یکی باشد
تو را ارزو کند..
هر صبح محو تماشایت شود
و تو با تمام شلختگی ات
برایش زیباترین فرد روی زمین باشی.
باید یکی باشد تو را بخواهد..
نه بخاطر قیافه ،و نه هیچ چیز دیگر،
تو را برای خودت ،برای خودش بخواهد..
همیشه باید یکی باشد که
عاشقانه دوستت بدارد.
#الهه_برزگر
@sabadeavaz
✨یک سبد شاعرانه✨
159
من به اندازه ی صد سال به دور افتادم
از تو که جان و جهان و خودِ درمان منی!
در دل هر کوچه ، شب به شب میگردم
ماه شاید باشد، که از آن بالاها
اتفاقی چشمش
به تو افتاده و چندی خبر ناب به دستم بدهد.
خاطراتم اینجاست،
توی یک قاب ظریف
روی دیوار اتاقم که حواسم باشد
تو تمام دین و ایمانِ منی!
به تو باور دارم
که اگر عشق نباشد دنیا
جزو صحراست ولی
خانه ی خاطره ها، خانه ای لرزان است؛
مثل یک شبنم نرم روی هر ...
✨یک سبد شاعرانه✨
208
وقتی روبهروی آینه ایستادم
زنی را دیدم که گردوغبار هزاران سال زندگیِ نکرده بر سروصورتش جولان میداد و چشمانش از زور کابوس تار میدید!
نخواستم او را بشناسم. فقط چشم از آینه برداشتم و درست مثل همیشه لبخند زدم و غمگینترین سمفونی قرن را نواختم:
"من خوبم!"
#الهه_برزگر
@sabadeavaz
✨یک سبد شاعرانه✨
172
گلهای آبی کوچولو قسمت اول
⚜گلهای آبی کوچولو
⚜اولی
بچه که بودم از اون گلای آبی کوچولو دور و اطراف باغمون رشد میکرد. اونقدر ریز بودن که به تنهایی دیده نمیشدن ،واسه همین کنار همدیگه به دنیا میومدن. میرفتم ساعتها مینشستم بالای سرشون و نگاهشون میکردم. اونقدر قشنگ و خوشرنگ بودن که محو میشدم . با خودم فکر میکردم بزرگ که شدم ،پولدار میشم و یه خونه باغ بزرگ میخرم. اونوقت این گلای قشنگو میبرم دور تا دور باغچه ام میکارم. اونقدر از ...
✨یک سبد شاعرانه✨
168
تو آرامش شبهای تار یک نفری
شبی که یعنی شروع دلتنگی؛
که یعنی از نیمه شب، هوای جنون
به سرسرای دلم میزند پر و بال!
تو آدمِ خوبِ قصه های منی
تو همانی ، که در تمامِ من است
تو همانی که ارزو شده ای
تو همانی که در هوای من است.
من و چشمانم و دلم، هر سه
بی تو افسرده و تب الودیم
'بی تو بودن' اگر حقیقت داشت
ما تنی تکیده میبودیم.
به تمام رود و سرود
و به گلبرگ نازک شب بو
و هرآنچه که دل انگیز است
تو همه چیز یک ...
✨یک سبد شاعرانه✨
156
Emad-Talebzadeh-Yare-Dordone-128.mp3
mp3
Emad Talebzadeh - Yare Dordone
✨یک سبد شاعرانه✨
157
دوستان عزیز سلام.
انشالله به امید خدا کار کانال رو بصورت فعال شروع میکنیم. مارو با نظرها و پیشنهاداتون همراهی کنین با ای دی:
@elahe.barzegar
لطفا دوستانتون رو هم به جمعمون اضافه کنید. امیدواریم بتونیم لحظات خوبی رو در کنار هم رقم بزنیم.
ارادتمند،
یک سبد شاعرانه
@sabadeavaz
✨یک سبد شاعرانه✨
149
با خودم میگویم
شاید امشب دیگر
اخرین لحظه ی تنهایی من باشد و او برگردد؛
دلکم یک عمر است
با همین جمله فقط سرگرم است!!
#الهه_برزگر
@sabadeavaz
✨یک سبد شاعرانه✨
142
اگر نشد،
به زندگی عادی ات ادامه بده! لازم نیست گرسنگی بکشی.
منتها مراقب باش که با حرفهایت کسی را ناراحت نکنی.
که اگر کسی را وابسته کرده ای، نروی و دنیایش بشود یک گوشه ی تاریک و اشک هایی همیشگی. حق الناس همیشه مال و اموال نیست. زیرپا گذاشتن احساس کسی که دوستت دارد بزرگ ترین حق الناس عالم است .
تو فقط بپا جایی که نباید، نروی. مراقب چشمهایت باش .
فقط مهربان باش.دنیا به ادمهای مهربان شدیدا نیازم ...
✨یک سبد شاعرانه✨
136
سعی نکنید همه را راضی نگه دارید.
آنهایی که میتوانند خط افکارتان را بخوانند ،همانهایی هستند که تا آخر این مسیر پر پیچ و خم، همراهیتان میکنند.
آدمها هزار نوعند. هزار سلیقه و هزار گونه.
نیازی نیست به میل تمام این ادمها کار کنید.
کافیست راه خودتان را باز کنید. کسانی که هم مسیرتان باشند خودشان به دنبالتان خواهند امد.
#الهه_برزگر
@sabadeavaz
✨یک سبد شاعرانه✨
246
زندگی آسان است
اگر از پیچک صبح
خنده روییده شود!
زندگی مشکل نیست،
قند باید ،که بهم زد در چای
تا که تلخی برود از دیدار.
زندگی ،بارشِ بارانِ سحرگاهان است
که لب طاقچه با عشق
از آن کیف کنی.
زندگی جایی میان
کوچه پس کوچه ی این راز لطیف خوابیده..
مهر ،همسایه یِ دیوار به دیوارِ حیاتِ بشریست!
مهربانی ،خودِ ایمان به خداست
زندگی هم این است؛
زندگی ایمان است
باورش باید کرد!
#الهه_برزگر
https://tt.m ...
✨یک سبد شاعرانه✨
241
بابابزرگم همیشه ی خدا کت قهوه ای راه راهی میپوشید که یک سایز برایش بزرگتر بود.پیراهن سفیدی به تن میکرد که ژاکت سبز یشمی اش باعث میشد فقط یقه هایش پیدا باشد.
بابابزرگم صورتش قرص ماه بود. دستانش پیر و چروکیده بود اما دلگرم میکرد. نگاهش.. نگاهش را نگو. مخملی و مهربان بود. نگاهی که حالا بعد از این همه سال، هنوز هیچ جا ندیده ام.
بابابزرگم بعد از مامان بزرگ جان، دیگر دل به مهر کسی نبست. مامان بزرگم که ...
✨یک سبد شاعرانه✨
224
قصه تازه از جایی شروع میشود که میفهمی شخصیتی که در ذهنت ساخته بودی، اصلا شبیه خودت نیست. مدام بالا و پایینش میکنی تا شاید بتوانی روح سردرگمت را آرام کنی و او را از این تشویش نجات دهی اما نه؛
او، تو نیست!! و دیوار بلند بالایی که جلوی رویت سبز شده حالا حالاها قرار نیست بگذارد تا طلوع خورشید را تماشاکنی.
اینجور وقت ها می روی گوشه ای تاریک پیدا میکنی ، زانوهایت را بغل میگیری و بی صدا اشک میریزی. آنق ...
✨یک سبد شاعرانه✨
240
سرگرمی هایتان را دور و بر آدم های ساده نبرید.
این آدم ها بد بودن بلد نیستند؛
نمی توانند خشمگین شوند ، فقط اگر چیزی ناراحتشان کند می روند می نشینند یک گوشه و ارام اشک می ریزند تا کسی صدایشان را نشنود.
ادم های ساده برخلاف دیگران دنیایشان سیاه و سفید نیست. رنگین کمان است. پر از مهربانی و لبخند و احساس..
بازی هایتان را اطراف اینجور آدم ها در نیاورید؛
این جور آدم ها سریع میشکنند و از هیچ راهی هم نمی ...
✨یک سبد شاعرانه✨
228
می روم پای درخت
به تماشای خودم!
به سکوتی که پر از من شده است.
به منی که مدتی هست که نیست؛
می روم پای درخت
تا به پیدایش آن قطعه ی ویران شده ام،
کمکی چند کنم.
هجرت اسان که نیست
منِ من گمشده است.
کاش جایی وسط سرسره بازی هامان
گوشه ای بین عروسک هایم،
لحظه ها گم میشد؛
از کتابِ قصه یِ شهرِ پری
من به دنیای دگر می رفتم.
می روم پای درخت
ذره ای می ترسم ؛
ذره یعنی خیلی..
ذره یعنی بسیار..
از خودم که پیش م ...
✨یک سبد شاعرانه✨
239
من اگر روزی در هم بشکنم،
به هیچ کجای دنیا بر نمی خورَد.
نه به دوست. نه به خویشان .
تنها، مادرم را گریان تر میکنم.
در ان روز همگی برسر بالینم حاضر خواهند شد. دوستانم. خانواده ام. دشمنانم. ادمهایی که یادشان نبود دوستم داشته باشند. بعضی هایی که دیر فهمیدند دوستم دارند.
در آن روز همگی بیاد رفتارهای خوب و بدشان با من می افتند . روزی که دیگر فایده ای نخواهد داشت.
اگر روزی نباشم هیچ پرنده ای بخاطرم ا ...
✨یک سبد شاعرانه✨
226
۴بار فرصت بدهید . نه کمتر نه بیشتر.
اجازه بدهید خودش را جمع و جور کند.تشویش هایش را کنار بگذارد. ارام بگیرد و سپس با خاطری جمع به همه چیز بیاندیشد.
بار اول او تنها به مسعله ی مطرح شده فکر خواهد کرد و ان را بالا و پایین می کند.
بار دوم از خودش میپرسد ایا واقعا از پس ان برخواهد امد یا نه..!؟ در خودش فرو می رود. با خودش می جنگد و سراخر هم بی نتیجه در اطرافش غرق می شود.
بار سوم باز هم بی انکه بخوا ...
✨یک سبد شاعرانه✨
240
می روم از لب صحرا
به غنیمت شاخه ای گل گیرم.
میپرم بر بغل مخمل دشت
میدوم پای اساطیر درخت
من به ارامشِ یک لحظه یِ
این خواب لطیف محتاجم.
کودکی میبینم؛
گونه هایش پُرِ لبخندِ خدا،
و به دنبال دوصد پروانه
میرود ،میخندد؛ غصه گویی مُردست.
لحظه ای چشم به من می دوزد.
و جهانم همه در پیچ و خم حادثه ای میپیچد.
در همان وقت، نسیم
می تراود در من
می گشاید همه ی انچه که بود؛
عشق هم می اید
پا به پایم پی بازی ب ...
✨یک سبد شاعرانه✨
214
بچه که بودیم،مدام به این و آن اصرار می کردیم که ما را هم بازی بدهند.
حالا بزرگ شدیم.
به قولشان اما عمل کردند.
بازیمان دادند.
#الهه_برزگر
@sabadeavaz
✨یک سبد شاعرانه✨
205
می روم بر لب جوی،
دست در موی تر اب گزارم؛
و از آن مخمل ابی و بلند
چشم ها میشویم.
من از آن شُرّه ی زیبای تمیز
زندگی می جویم.
عطر آب و چمن و گل ها را
به دلم می گیرم
نفسی چند زِ جان ،
فارغ از هرچه که بود
فارغ از هرچه که هست،
زندگی میبویم.
سارها می ایند،
قطره ای می نوشند
به نگاهی به دلم می گویند:
زندگی عادت نیست؛
زندگی جوی پر از اب خداست؛
گِل نباید باشد.
پر کشید و ز برم رفت و زمستان آمد. ...
✨یک سبد شاعرانه✨
203
طعم جمعه هایت را تلخ نکن.
هیچ چیز در این دنیا
ارزش اشک هایت را ندارد.
اگر تورا به گریه انداخته یعنی
اویی نیست که در تمام طول زندگی ات منتظرش بوده ای!
بین خودمان بماند،
نمی شود رد هیچ زخمی را به این راحتی ها پاک کرد اما
باید خودمان را از چنین روزهایی بیرون بکشیم..
چیزی که پیش روی ماست ، مُردگی نیست..
#الهه_برزگر
@sabadeavaz
✨یک سبد شاعرانه✨
201
ادم ها به خودیِ خود پیر نمی شوند.
آرام آرام در گذر زمان سروصورتشان چروک بر نمی دارد.
آدم را آدم ها پیر می کنند.
یک روز، یک جا، یک لحظه، شاید هم پشت تلفنی و جمله ای،
ناگهان می خشکد و تمامش می ریزد پایین و چروکیده می شود!
آدم را گذر زمان پیر نمی کند.
آدم را آدم ها پیر می کنند که یکهو می گذارند می روند و تمام هست و نیستت به یکباره میمیرد.
یکدیگر را پیر نکنیم.بخدا آدمی که ناگهانی پیر می شود دیگر ب ...
✨یک سبد شاعرانه✨
199
اگر آمده و از غم و غصه هایش گفته، لطفا سعی نکنید ثابت کنید که از او بدبخت ترید.
او که حالا زبان باز کرده و از زخم هایش گفته ، یک روز قهرمان قوی زندگی اش بوده..
شبهای زیادی را با سختی به صبح رسانده و چشمانش تر شده.
بسیار با خودش کلنجار رفته و درد کشیده و حالا که طاقتش طاق شده آمده و زبان برآورده تا شاید کمی سبک شود.
اینکه بگوید درد دارد برایش آسان نبوده،
پس لطفا سعی نکنید ثابت کنید بیشتر از او ر ...
✨یک سبد شاعرانه✨
192
جایی پشت همه ی محال ها،
یک "میشود" گوشه ای در لابلای تاریکی کز کرده ، دو زانو نشسته و قمبرک زده..
درست مانند گذشته،
هنوز هم همه ی قصه ها پایانی خوش و خرم دارند؛
هیچ اتفاق بدی،ابدی نخواهد بود!
گاهی فقط نباید دید،
باید خوب نگاه کرد.
جایی میان تاریکی اقیانوس، همیشه مرواریدی پنهان شده..
هرگز مایوس نشو!
بلند شو برو دست اتفاق را از بند آزاد کن تا بیفتد.
محال ها،محال اند.
#الهه_برزگر
@sabadeavaz
✨یک سبد شاعرانه✨
184
من دیکتاتورترین آدم روی زمینم؛
داشتن نصفه و نیمه سرم نمی شود.
تو را کامل می خواهم.
همه ات باید مال من باشد.
که بیست و چهار ساعت دلم شور آیندیمان را نزند.
که وقتی نیستم دلم قرص باشد که یک وجب هم از جایت تکان نخورده ای!
وقتی با منی خیالت تخت باشد، هیچ چیز نمیتواند تخت سلطنتت را بلرزاند،
تو به دلبری هایت برس!
ببین..
تا میخواهی امتحانم کن،
مرا..عشقم به خودت را.. اما زیرش نزن!
احساسم را زیر سوال ...
✨یک سبد شاعرانه✨
184
قهرمان کوچکم،
تمام تاریخ تو را ستایش خواهند کرد.
نترس اگر سر بر بالین سنگیِ خیابان میگذاری؛
فرزندم آسمان سقف خانه ی توست. تو از همه ثروتمند تری. تو ،شبهایت را با ستارگان به سحر میرسانی.
قهرمانان ، مردمانی با طبقه ی اجتماعی بالا و غرق در رفاه نبوده اند. آنها چون تو همراه با آسمان به صبح سلام می کردند. آیندگان تو را ستایش خواهند کرد اگر ببینند از خیابانهای یخ زده ی شهر، قصر مرمرینت را ساخته ای!
قه ...
✨یک سبد شاعرانه✨
182
یاد باد آن روزگارِ کودکی
خنده های رنگی اما برفکی
یاد آن جمعیتِ انبوهِ گرم
قلبِ یکرنگ و قشنگ و نرمِ نرم
یاد بل،نل، هاچ زنبور عسل
مخمل و مادربزرگه،یک بغل
جودی و ان شرلی و پینوکیو
یاد اوشین و غمش در توکیو
نیلز و لک لک ها،بنر،با خانمان
یاد چای آتشی در جانمان
کاش میشد باز هم تکرار کرد
قصه های خوب را اجبار کرد
یاد زاغی که پنیر از دست داد
ریزعلی در کوه پیرهن داده به باد
خاله کوکب با غذاهای لذیذ
ی ...
✨یک سبد شاعرانه✨
177
می خواهم کلیشه ای حرف بزنم.
اصلا نفسم از جای گرم در می آید..
چه عیب دارد مگر؟!
من خدایی دارم که بی چون و چرا می بخشد.. چشمانش را بر خطایم میبندد و وقتی گوشه ای تنها، اشک میریزم ،
می آید دستی بر سرم میکشد ،
بغلم می کند و می گوید
" من هستم. مبادا غصه بخوری ."
نه منت میگذارد.
نه اشتباهاتم را جایی جار میزند.
و تازه، هیچ وقت تنهایم نمیگذارد. خوب می داند درد تنهایی ، زخم عفونیِ سرگشاده ایست که درمانش ...
✨یک سبد شاعرانه✨
177
گاهی دست خودت را بگیر و برو قدم بزن!
لبخندی بروی ماهت بکش!
یک لیوان کوچک چای بخر
و ارام روی نیمکت توی پارک بنشین
و دستانت را در پناه گرمایِ کوچکِ لیوانِ چای
بگیر
و از این خوشی ریز عمیق بخند!
و همراه با پرندگان ساکن شاخه ها
یک سبد اواز سر بده..
بیا و اینبار را زندگی کن!
بخاطر خودت.. بخاطر دلت..
به آخر خط اگر رسیدی با تمام توانت فریاد بزن،
جیغ بکش ،هوار کن.
اما سر آخر بلند شو و ادامه بده..
اخرِ ...
✨یک سبد شاعرانه✨
174
از من چیزی باقی مانده
که لابلای ورق های پاییز سکوت کرده
و آرام به سوی یخِ زمستان به پیش می رود..
برگها، طعمِ پایان را می فهمند؛
آنگاه که هوای وحش طبیعت مارش مینوازد،
زنی از گوشه و کنار زندگی عبور می کند که تماما پر از خالی ست.
و پچ پچ های آدمیانی که نمی دانند سکوت من ،
پر از سنگینیِ چندین جمله است
و تا جا دارد می آیند و می روند و یک خط بروی صافی این دیوار می کشند.
از من چیزی باقی مانده که
همچ ...
✨یک سبد شاعرانه✨
179
شعر سپید
کودکی های گمشدِمان ؛گمشده ی کودکی هامان!؟!
در میان خلوت باغچه کاش
کودکی هامان را می سپردیم به دشت!
جرعه ای آبِ 'نگر' پایِ الفبای دوصد نقطه ی او،
کاشکی آب به گلبوته ی احساس دلش می دادیم.
می گذاشتیم که باشد،که بماند،نرود.
زندگی می کردیم؛
زندگانی در صبح،
با صدای خوش موسیقی آب
تا طنین خورشید،
و رها می کردیم
کودکی را بین
پرِ پرواز اقاقی تا که
پر کشد ، اوج بگیرد، بدود.
در بهبه ی آغوش دقا ...
✨یک سبد شاعرانه✨
168
هروقت چیزی روی دلت سنگینی کرد
هروقت دیدی تنها یک گوشه از اتاقی تاریک نشسته ای و شانه ای برای ارامش نیست،
با چشمانت درگیر نشو..
زورت به دل کوچک چشمانت نرسد.
فقط بلند شو
یک نفس عمیق بکش
و بزن به جاده..
دست در جیب هایت بگذار و بگذر!
پاییز هم مرگ درخت است اما ظاهری شیرین دارد. منتها بجان خریده تا بهار شود.
ناامید نشو.. چیزی از ورای تمام این درد ها هست که گلستانت میکند.🍃🌿
#الهه_برزگر
@saba ...