مطرود آگاه

898
شرحی ز حال و حالی ز شرح نیست
مطرود آگاه
596
حالا می‌فهمم! یک حس واقعی چیزی شبیه توست که می‌توانم این‌طرف آینه هم ببینم‌ات که می‌توانی دستت را در خوابم فرو ببری و جای اشیاء روی میز تحریرم را عوض کنی حالا می‌فهمم! حالا که لبهٔ تیز تو تکه‌ای شیشه شده تنهایی‌ام را بریده...
مطرود آگاه
567
حکایت باران بی قرار است... اینگونه که من دوستت دارم
مطرود آگاه
582
تو را دوست دارم! مانند هرچیزِ باارزش و پنهانی که باید مخفیانه دوست داشت! درست، مابینِ سایه و روح... تو را دوست دارم! مانند بوته‌ای گل، که هرگز شکوفا نمی‌شود اما نورِ گل‌هایی ‌پنهان را در خود حمل می‌کند و به لطفِ عشقِ تو، عطرش برخاسته از زمین، در وجودم‌، پنهان، زندگی می‌کند... تو را دوست دارم! بی‌آنکه بدانم چگونه، از کی و از کجا... تو را دوست دارم! بی‌هیچ پیچیدگی، بی‌هیچ غرور.... تو را دوست دا ...
مطرود آگاه
590
اين تو، اين هم "جانم"، كه ميشود ضميمه ى چند حرفىِ نامَت! حالا با هر به زبان آوردنِ اسمت، هزار بار جانم برايت ميرود! علی قاضی نظام
مطرود آگاه
584
عجایب در جهان شش‌گانه یا هفت‌گانه نیست! یکی‌ست. و آن عشق است. ژک پره ور
مطرود آگاه
579
اى انسان! خود به يارى خود برخيز بتهوون
مطرود آگاه
598
آنکه بی یار کند یار شود باز تویی آنکه دل داده شود دل ببرد باز تويی مولانا
مطرود آگاه
596
و چه زیباست قلبی پیدا کنی که عاشقت باشد بی‌ آنکه چیزی از تو بخواهد، مگر حال خوبت را جبران خلیل جبران
مطرود آگاه
582
گويند سرانجام نداريد شما مائيم كه بى هيچ سرانجام خوشيم مولانا
مطرود آگاه
579
گاهی میان خلوت جمع یا در انزوای خویش موسیقی نگاه تو را گوش می کنم وز شوق این محال که دستم به دست توست، من جای راه رفتن پرواز می کنم ... فریدون مشیری
مطرود آگاه
600

MohammadReza Shajarian - Jane Jahan (128).mp3

mp3
MohammadReza Shajarian ~ Musico.IR - Jane Jahan ~ Musico.IR
مطرود آگاه
623
. اگر لازم است کسی را متقاعد کنید که دوست‌تان داشته باشد، هرگز شما را دوست نخواهد داشت. اگر لازم است به کسی باج بدهید تا به شما احترام بگذارد، هرگز به شما احترام نخواهد گذاشت. اگر لازم است کسی را متقاعد کنید تا به شما اعتماد کند، در حقیقت هرگز به شما اعتماد نخواهد کرد. باارزش‌ترین و مهم‌ترین چیزها در زندگی، ذاتاً ماهیتی غیرمعاملاتی دارند و تلاش برای مذاکره سرِ آنها بلافاصله نابودشان می‌کند. نمی‌تو ...
مطرود آگاه
622
‌ مردم فراموش خواهند کرد که شما چه گفته‌اید، فراموش خواهند کرد که چه کرده‌اید. اما هرگز فراموش نمی‌کنند که چه حسی در آن‌ها ایجاد کرده‌اید... مایا آنجلو
مطرود آگاه
619
بی تُو تاريك نشستم تُو چراغِ که شدی... اوحدى
مطرود آگاه
629
خدا نياورد اينگونه امتحان بشوی شوي دچار كسی كه شده دچار كسی...
مطرود آگاه
620
شده دلتنگ شوي و چاره نيابي جز اشك؟ من به اين چاره ي بيچاره دچارم هرشب... پروانه حسینی
مطرود آگاه
615
‏ديدار يارِ غايب دانى چه ذوق دارد؟ ابرى كه در بيابان بر تشنه اى ببارد سعدی
مطرود آگاه
608
رواق منظـر چـشـم من آشـيانه توست كَرم نما و فرود آ كه خانه خانه توست حافظ
مطرود آگاه
607
گویند چرا تو دل بِدیشان دادی؟ والله که من ندادم، ایشان بردند...! ابوسعید ابوالخیر
مطرود آگاه
609
مرا قوليست با جـــانان كه جانان جان من باشد مولانا
مطرود آگاه
609
محو چشمان تو بودم كه به دام افتادم صيد را زنده گرفتي و به كُشتن دادي مولانا
مطرود آگاه
603
کاری که با من کرد دنیا، داستان دارد شرحش نخواهم داد، اما داستان دارد … مهتاب من! هنگام دیدار تو فهمیدم دیوانه‌ بازی‌ های دریا داستان دارد ! عاشق شدن تنها به پیراهن دریدن نیست دلدادگی‌ های زلیخا داستان دارد مستی که در شهر خبرچینان تو را بوسید امروز آسوده‌ ست، فردا داستان دارد ! عشقی که پنهان بود، در دنیا زبانزد شد هر قصه‌ گویی دیگر از ما داستان دارد … سجاد سامانی
مطرود آگاه
603
همانطور که مایل نیستم بنده کسی باشم، حاضر نیستم آقای کسی باشم. کسانی که مخالف آزادی دیگرانند، خود لیاقت آزادی را ندارند. آبراهام لینکلن
مطرود آگاه
594
اجنبی که فقط روس‌ و بریتانیا نیست. هر آﻥ کس که برای غاﺭت ایراﻥ، تفنگ خود را بر سر من و شما گرفته است، تا آزاﺩی فراموش‌مان گرﺩد، اجنبی‌ست…! ميرزا كوچک‌خان
مطرود آگاه
611
📝 تن من قایقِ لنگر زده در طوفان است ... خودم اینجا دلِ من پیش تو سرگردان است ! فاضل‌ نظری‌ ‌
مطرود آگاه
687
چنان آشفته‌ام کردی که ابراهیم بت‌ها را به حدّی دوستت دارم که دنیا دوست دنیا را جهان را با تو تنها می شود چندی تحمّل کرد الهی بی تو چشمانم نبیند رنگ فردا را جهان زندان دلبازی است ،دلتنگی به من می گفت که ماهی‌ها نمی خواهند حتی تنگ دریا را کسی در چشم هایم زیر لب انجیل می خواند و رحمت می فرستد مردگان ، حتی یهودا را!! محمد سعید شاد
مطرود آگاه
659
خسته ام ! سنگ نزن، هي نشكن روح مرا شده ام عاشق يك آينه نشناس چرا ؟ مهدی اخوان ثالث
مطرود آگاه
639
سـکوت همیشه هم خوب نیست! این را وقتی که من سکوت کردم، ودیگـری آرامـت کرد... فهمیدم...!
مطرود آگاه
677
. در آن سوی دنیا زاده شده بودی! دور بودی، مثل تمام آرزوها... و ریل‌ها در مه زنگ زده بودند؛ هیچ قطاری حاضر نبود مرا به تو برساند! من به تو نرسیدم؛ من به حرفی تازه در عشق نرسیدم؛ و در ادامه خواب‌های من، هرگز خورشیدی طلوع نکرد ...! ❤️ رسول یونان
مطرود آگاه
643
عطـــرها بی‌رحم ترین عناصر زمینند بی‌آنکه بخواهی می‌برندت تا قعر خاطراتی که برای فراموشی‌شان تا پای غرور جنگیده‌ای آنا گاوالدا
مطرود آگاه
635
مهم نیست، خانه‌ات کجا باشد. برای یافتن تو کافی است، چشم‌هایم را ببندم …
مطرود آگاه
625
خانه‌ی تو آنجایی نیست که در آن متولد می‌شوی ؛ خانه‌ی تو آنجا است که وقتی به عقل می‌رسی و می‌توانی تصمیم بگیری که چه چیز را دوست داری و چه چیز را دوست نداری ، برای بقیه‌ی سال‌های عمرت انتخاب می‌کنی ... اوریانا فالاچی
مطرود آگاه
649
صنما مرده ی آنم که تو جانم باشی میدهم جان که مگر جان جهانم باشی بار گردون و غم هر دو جهان در دل من نه گران باشد اگر تو نگرانم باشی
مطرود آگاه
642
گفتي برو ديدار من و تو،به قيامت اي كاش قيامت شود امروز،كجايي؟
مطرود آگاه
633
دلبــرا مــرداد را کمی مهربان تر باش لاجرم، گـرمـایش مـرا به یـادِ آغـوش گـرمـی می انـدازد که سـالهاست یـخ زده
مطرود آگاه
635
به خاطر داشته باش در روزگاری که عشق، مسخره به‌نظر می‌رسید، دوستت داشتم ـ و کار دیوانگان جدی‌گرفتنِ همین کارهای مسخره بود! ـ جواد گنجعلی
مطرود آگاه
614
جان به کف خنده به لب شعله به دل شور به سر جان فدا در رهِ جانانه‌ی عشقیم هنوز ! مولانا
مطرود آگاه
619
آن عهد که گفتی نکنم مهر فراموش بشکستی و من بر سر پیمان درستم سعدی
مطرود آگاه
626
به تمامِ دستهايی كه عاشقانه به سمتم آمدند گفتم نه از ترسِ از دست دادنِ كسی كه دوست داشتمَش ولی هرگز نداشتمَش ...
مطرود آگاه
614
عالم اگر بَر هم رَوَد عشقِ تو را بادا بقا مولانا
مطرود آگاه
604
عشق در لحظه پدید می‌آید، دوست داشتن در امتداد زمان، این اساسی‌ترین تفاوت میان عشق و دوست داشتن است ... عشق معیارها را درهم می‌ریزد، دوست داشتن بر پایه معیارها بنا می‌شود. عشق ناگهان و ناخواسته شعله می‌کشد، دوست داشتن از شناختن و خواستن سرچشمه می‌گیرد عشق قانون نمی‌شناسد، دوست داشتن اوج احترام به مجموعه‌ای از قوانین عاطفیست. عشق فوران می‌کند چون آتشفشان و شره می‌کند چون آبشاری عظیم، دوست داشتن جار ...
مطرود آگاه
598
‌ كشيشان می‌گویند : «بزرگترین نعمتی که خداوند به شما داده عقل است ، اما هرچه می‌خواهید بپرسید از ما بپرسید!» پس عقل به چه درد می‌خورد؟ آیا فقط باید سنگینی آن را تحمل كنیم ؟! گاليله
مطرود آگاه
590
گفتم چشمم ، گفت به راهش می‌دار گفتم جگرم ، گفت پر آهش می‌دار گفتم دل من ، گفت چه داری در دل ؟ گفتم غم تو ، گفت نگاهش می‌دار ... ابوسعید ابوالخیر
مطرود آگاه
614
‌ اگر چه دل به کسی داد ، جان ماست هنوز به جانِ او که دلم بر سر وفاست هنوز ... ندانم از پی چندین جفا که با من کرد نشان مهر وی اندر دلم چراست هنوز ؟! به راز گفتم با دل ، ز خاطرش بگذار جواب داد فلانی از آنِ ماست هنوز چو مرده باشم اگر بگذرد به خاک لحد ، به بانگ نعره برآید که جانِ ماست هنوز ! سعدی ‌
مطرود آگاه
682
دری به روی من اي مهربان بگشای كه هيچ كس نگشايد اگر تو دربندی سعدی
مطرود آگاه
725
وقتی احساس خوشحالی درونی کنی، قانون جذب هم خودش را با حال و هوای درونی تو وفق میدهد و خوشحالی نامحدود را به تو ارزانی میدارد. قانون جذب میگوید: " هر چیزی مشابه خود را جذب میکند " تو باید حس درونی خود را درک کنی تا بتوانی هر آنچه را که میخواهی مرئی کنی. تو نمی توانی گله کنی و فلاکت زده باشی و توقع داشه باشی که زندگی ات تغییر کند. در این حال و هوا، تو بدبختی بیشتری را به سوی خود می کشانی. تو باید ...
مطرود آگاه
634
به خون من که ناله‌کنان می‌رفت و عشق من که گریه‌کنان می‌مُرد تو گوش می‌دادی اما مرا نمی‌دیدی ...! فروغ فرخزاد
مطرود آگاه
610
صدایم کن از هرکجا می‌توانی صدا کن مرا از صدف‌های سرشار باران صدا کن مرا از گلوگاه سبز شکفتن صدایم کن از خلوت خاطراتِ پرستو بگو پشت پرواز مرغان عاشق چه رازی است بگو با کدامین نفس می‌توان تا کبوتر سفر کرد بگو با کدامین افق می‌توان تا شقایق خطر کرد سهراب سپهری
مطرود آگاه
596
می‌خواهم چیزی را بدانی؛ مردی که پایش به خواب‌های تو باز شده راه برگشت به بیداری را گم کرده است جواد گنجعلی
مطرود آگاه
607
نه در نگاه اول بلکه عشق در آخرین نگاه است زمانی که می خواهد از تو جدا شود آنگونه که به تو می نگرد به همان اندازه دوستت داشته است ناظم حکمت