Lily 💫

‏نخستین بار که تو را دیدم گُمَت کردم! باز دیدمت باز گمت کردم وقتی یافتمت دیوانه بودی! شعر، شعر، شعر می‌خواندی شعرها را دوباره می‌خواندی:) #رضا_براهنی

« لَاتَخَفْ وَلَا تَحْزَنْ إِنَّا مُنَجُّوکَ » [ نترس و غمگین نباش؛ ما حتماً نجاتت می‌دهیم. ]

رغبة شديدة لإحتضان يديك رغبتِ شدید به درآغوش کشیدنِ دست هات...

درد یعنی مچاله ی شعری توی سطل زباله ات باشم درد یعنی تو بی خبر باشی عاشق چند ساله ات باشم | عمران میری |

‏أحبك طبعاً، و إلا ماذا يمكن أن أفعل في وطن منهوب وحزين .. آری، قطعا دوستت دارم وگرنه در وَطنی غمگین و غارت شده چه میتوانِستم بکنم ..؟! #عبدالعظيم_فنجان

گاهی هوس میکنم بمیرم.

وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِمَا يَقُولُونَ. ‏و ما می‌دانیم دلت از آن‌چه می‌گویند تنگ می‌شود (تو را سخت ناراحت می‌کنند) و برای دفع این ناراحتی؛ به ما پناهنده شو.. ‏‌- حجر/۹۷

"Belki de yeni bir başlangıç yapmanın vaktidir. Yeni bir başlangıç için her şeyi yıkmanın vakti." İçimizdeki Şeytan, Sabahattin Ali

آبان شد.

sus sakın konuşma sakın gözlerime bakma sakın dokunma hele sakın sakın saçlarımı koklama çünkü yalan söylediğini ve birkaç dakika sonra olmayacağını bilirim ama yine sana inanırım…

«عزالدین می‌گفت گاهی انگار توی دلم کمانچه می‌زنند، ویولن سل. می‌گفت من موسیقی بلد نیستم، اما قشنگ می‌زنند، تلخ می‌زنند. همان.» - حسین دریابندی

همه ی زندگیمون درد همه ی زندگیمون غم جلوی آینه نشستم وسط فکرای درهم واسه چی ادامه میدم نمیدونم یا نمیگم دیگه هیچ فرقی نداره بغل تو با جهنم #سید_مهدی_موسوی

می خواست دلت که بیدل و دین باشم باز آی! چنان شدم که دل می خواهد:) #شیخ_بهایی

یک روزهایی هستند که دورَند، دورند، خیلی دورند . اما می‌رِسند . بلاخره از راه می‌رسند . #گلی_ترقی

ٰ آزار دهنده ترین وجه "تنهایی"، احساسِ تعلق نداشتن است. آدمِ تنها برای این پرسش جوابِ خوشایندی ندارد: چرا من به هیچ کس/هیچ جا تعلق ندارم؟ ٰ

امشب کنار ماه ، سیاره مریخ هم قرار داره :) حتما برید ببینید چون هر ۶۸ سال یکبار اتفاق میوفته.

. * . • . . : . • . * . . * • . . * • . 🌙 . *. *. • . * *. . •. *. • * . . *. •*. • . .* . *. • . . * •

دوسش دارم. بیشتر از هر وقت دیگه ای من خر دوسش دارم.

هق.

قلبم انگار که یک دونده‌ی سرعت باشد، می‌خواهد سینه‌ام را بشکافد و فرار کند.

[او] بسیار کنار دریا مانده، نیامدنت را تماشاکرده.بسیار زیر آفتاب رنج کشیده و به یاد نیاوردنت را تماشا کرده. بسیار ساکت و صبور موج هارا شمرده تا ببیند بعد از کدام عدد از راه میرسد. بسیار روز ها مایوس بوده و شبها مایوس تر و همانطور که پیر و مندرس و منقرض میشده به تو فکر کرده.

[می آیم داد بزنم، شعر می گویم میخواهم قهرکنم دلتنگ می شوم میخواهم نوازش کنم شوخی می کنم انگار که من نتیجه ی دعوای چند خدای لجباز هستم. تنها چیزی که درست کار می کند غم است] #احسان_‌احراری

- ‏من ‏جاىِ زخم‌هايم را نمى‌دانم، ‏اما يک جايى درونم است، ‏كه خيلى دَرد مى‌كند .

ای سایه صبر کن که برآید به کام دل آن آرزو که در دل امیدوار توست ..." #هوشنگ_ابتهاج

«سوگند به اسبان دونده ای که نفس نفس میزنند!»

شب دل کندنت می پرسم آیا باز می گردی؟ جوابت هر چه باشد بر سوال خویش می گریم #فاضل_نظری

وقتی کتاب میخونی به طرز عجیبی از جمع بقیه جدا میشی ولی اصلا احساس نمیکنی که تنهایی حس میکنی اونا تنهان اگرچه باهمند!

‏چه سالها ‏چه روزها ‏دقایق و ساعات ‏چه شبها ‏نشسته ‏خمیده ‏خموده ‏دست بر زانو ‏گفتیم دیگر نمی توان ادامه داد ‏و ادامه می دهیم ‏همچنان. كلب اللايون

آن کس که ترا شناخت جان را چه کند فرزند و عیال و خانمان را چه کند دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی دیوانهٔ تو هر دو جهان را چه کند #مولانا

کجا دنبالِت بگردم؟ کجا به دستت آورم؟ چطور بی‌تو تَسکین دهم این دردی را که خفه‌ام می‌کند؟ روزها می‌گذرند، اما کُند، مثل شب‌های بی‌خوابی و من دیگر تابِ تحمل خود را هم ندارم . #آلبر_کامو

شبای غمناک شبای تیره برات میخونم تا دلت نگیره 🎶🎵

غیب عن عنیا ضیع من ایدیا سیبنی عذابی لدموع عینیا... *از برابر چشمانم برو خودت را از میان دستانم رها کن و من را با رنجی که می‌برم و اشکی که از چشم‌هایم جاری شده تنها بگذار...

[أُریدُ یَدَیْكِ لأَحْمِل قَلْبِي] دستانت را میخواهم براي به دوش کشیدن قلبم... • محمود‌ درویش

دلم مدرسه میخواد درس های جدید دوستای جدید دلم اون حسی رو میخواد ک‌موقع باز شدن مدرسه ها داشتم.

سال تحصیلی اینا **

می‌دانم گاهی تلخ‌ام ، گس‌ام ، بیشتر از معمولِ زندگیِ یک نواختم ، بداخلاق و عنُق هستم ، می‌دانم روزهایی‌ست مثلِ پیچکِ یاسِ روی دیوارِ خانه‌های قدیمی در خودم می‌پیچم ، و هرچقدر در را بکوبند هیچ‌کسی را در خانه‌ی کوچک‌ام راه نمی‌دهم ؛ اما حتّی آن زمانی که خودم را دوست ندارم تو را بسیار دوست دارم بسیار ... #فرگل_مشتاقی

‌‎ أين كنت ذلك المساء حين شاهدتُ آخر عود ثقاب في العالم  ينطفيء وكنت وحدي؟ آن شب وقتی دیدم آخرین چوب کبریت در جهان خاموش می‌شود و تنها بودم تو کجا بودی؟... #غاده_السمان

خدایا کمکم کن. تو رو خدا

أليسَ من الغريبِ أن الطرقات تصبحُ أطول عندما نشتهي الوصول؟! آیا این عَجیب نیست وقتی دل‌مان هوایِ رسیدن کند، راه‌ها طولانی می‌شوند؟ #أدهم_الشرقاوی

شبا بارون که میباره تو اوج گریه میخندم واسه گم کردن اشکام بازم چترم رو میبندم یه کاری کن از این کابوس به رویای تو برگردم اگه من جای تو بودم برات این کارو میکردم

چه آب برسانی چه تشنه برگردی ‏تو فتح می‌کنی آخر تمام دل‌ها را -جواد محمدزمانی