گنجینه‌ی کتاب

20
از همه‌ی دوستان تقاضا دارم که عکس و آی دی صحیح داشته باشند
Sistany,,,,
142
به صبح جمعہ گر شادی، فقط شکر کن ، خداوند را ، خطا هم رفتہ ای تو ، نترس هیچ وقت حمایت میکند از تو ، نشی غافل از او بنده ، خدایت عشق بہ تو داده ، بہ در گاهش قناعت کن ، حمایت میکند از تو ، تو هر لحظه صدایش کن ، بدون وقفه ای آنی حمایت میکند از تو ، نترسی یک دفعہ از او ، گناھت ساده میبخشد ، بہ یک آنی ، کرامت ھا زیاد دارد ، سپردم من تو را بر او ، سلام ، ! ، ، ، صبح ادینه در کنار خانوادھتا ...
139
Sistany,,,,
146
ئ کلام عشق ، برای صبح تو عاشق بگویم ، این کلامم بوده است نَقلِی زِ سُقراط ، حکیمانہ و زیبا ، بوده است ، پاک ، تمام ادمها ، خوبند و عالی ، همه راه درست ، را دوست دارن ، بہ دنبال خوشی ، خوشبختین عشق ، و تعقیب میکنند ، بسیار همین ھا ، و پاداش هم بگیرند ، با صداقت ، خدای من ، و تو ، و او ، یکی بود ، بگردیم ما همہ دورش برای ، مہربانی ، پاکی و ، خوشبختی خوب ، که باشیم ، رَاستِگار ، صادق و ، انسا ...
146
143
Sistany,,,,
144
بہ چہ زیباست ، وقتی کہ خودم میگم دوست دارم ، نہ برای اُن نیازم ، نہ که اجبار باشہ ، میدونم ارزش داری ، دوریت تلخ بوده ، همه چیز محکم نیست ، وقتی محکم میشود ، کہ تو هم دوست بداری من را ، نرسیدن تلخ است ، ارزشت بسیار است دل من تنگ شده ، انچه زیباست میگم که منم تنهایم ، دوست دارم با همی را ، ما همیم دردی نیست ، عشق بوده میدونی ، اول اخر هر چی کہ در آن نقش داریم ، و بہ عشق تعبیر کن ، عشق ب ...
142
چیزی نیست! فقط جنگ تمام شده است. فرمانده‌هان باغچه را آب می دهند. و دوستان سربازم، خاک شده‌اند. خبر داری بازگشته‌ام‌‌؟ بوی خاک می‌دهم. و چشمانی که از رنگ افتاده‌اند... نمی‌دانم مرا در خاطرت هست یا نه؟ پیر شده‌ام! تکه لباسی نو، که آب رفته است... بر خشت به خشت آن ...
147
153
چیزی نیست! فقط جنگ تمام شده است. فرمانده‌هان باغچه را آب می دهند. و دوستان سربازم، خاک شده‌اند. خبر داری بازگشته‌ام‌‌؟ بوی خاک می‌دهم. و چشمانی که از رنگ افتاده‌اند... نمی‌دانم مرا در خاطرت هست یا نه؟ پیر شده‌ام! تکه لباسی نو، که آب رفته است... بر خشت به خشت آن سلول تاریک بارها نام تو را نوشته‌ام! نترس! من فقط آمده‌ام دوستت داشته باشم... #مهران_رمضانیان ‌
143
از تو، چنان رنجی به من رسیده که هرگز انتظارش را از هیچ جنبنده‌ای نداشتم. حتی امروز، فکرت در ذهنم با رنج آمیخته است. اما با تمام این مرارت‌ها، صورتت برای من هنوز خوشبختی‌ست؛ خودِ زندگی‌ست. هیچ کاری نمی‌توانم بکنم، هیچ کاری نکرده‌ام که از این عشق رها شوم که از درون تهی‌ام کرده پیش از اینکه تا ته قلبم را لبریز کند. هیچ کاری از دستم برنمی‌آید. خوب می‌دانم، و تو را تا آخر دوست خواهم داشت... ✍ آلبر کام ...
148
براتون : یک دل شاد یک لب خندون یک زندگی آورم یک خانواده صمیمی یک دنیا سلامتی و شادی آرزومندم صبحتون شاد شاد
Sistany,,,,
151
بہترین زیاد داریم ، چند تا بہترین میگم ، خوب میدونی ، سلام کردن هر روزی ، خودت یک بہترین بوده همیشه ، تو ببخش ، قبل از اینکه دعا کنی ، اولش فکر میکنم ، و بعدشم مینویسم ، عشق بورز عالی بوده ، به هم نوعت ، اما تنفر تو نکن ، زندگی همین جوریش معمولیہ ، مگر اینکہ ، تو خودت سختش کنی . و توگوش کن ، قبل اینکه بخوای حرف بزنی ، اگر انتظار نداشتی از کسی ، زندگی قشنگتره ، حالا احساسش کن و ، لذتی ببر ...
153
Sistany,,,,
149
منم یکی یکی بلاک میکنم تا تموم بشن
اوکی چشم بنده در خدمت هستم تا وقتی که خلوت هست
محمد
152
مریض هستن باید بلاک شن
سلام
گنجینه‌ی کتاب
154
مریض هستن باید بلاک شن
164
منم یکی یکی بلاک میکنم تا تموم بشن
Sistany,,,,
152
فهم و شعور داشته باشید و پیام ندید
سلام اینها یک نفر نیستن که ی لشگر هستن حالا همش یکی یکی میان تا شما خسته بشی و بیخیال ، ، ،
152
فهم و شعور داشته باشید و پیام ندید
151
اینجا کسی عرب نیست و هیچ علاقه ای هم به مسائل سیاسی نداریم
152
من نمیدونم چ مرضی دارن که هر چی حذف و بلاک میکنم از رو نمیرن و باز پیام میدن
153
Sistany,,,,
152
تو دلم هر روزه گرمایت حس کردم ، میدونی دوست دارم ، از تولد تا به حالا نفسم می آید ، دم بازدم که کنم گرمایت پیشم بود ، کسی که دوسش دارم لحظہ به لحظہ ، بقلم بود کنارم عشقہ ، بہ پذیر زندگیت با همہ ئ خوب بدش ، من پذئ رُفتہ امُ و میمانم منتظرش ، به تعادل برسید زیبایست ، ، و ،! ندارد دردی بی مہابا همہ اش زیبایست ، کسی که دوسش داری کنارتہ ، اگه مہتاجیم و احتیاج داریم پیشمونہ ، ھمہ کاری کردم ھر چہ ف ...
Sistany,,,,
151
همہ گشتند ، منم گشتم ، نگرد نیست ، همہ جاھا ، کہ فکر کردی دگر نیست ، نہ ایران ، و نہ ، کشور های دیگر ، نبوده ھرکجا ، رفتم نبود دیگر ، اگر ، هیچ وقت نباشد ، نفرت . کینہ ، همان روزت بہشت است . جہنم ، حسرت است ، بر خود نہ پیچ ، ھیچ وقت . تو پوچی را بریز دور ، بوده است ، ھیچ ، با خدا باش ، بہشت انسانیت بوده ، همینجا در کنارت ، خدا با ماست ، بہشت هم بود ، خدا شکرت همین کہ سالمم عشق است ، ...
Sistany,,,,
157
عاشق شده ام در خود ، باز از تہ دل صد بار جسمم شده است ، ارزش ، ایراد نمی بینم ، بی ربط نبود ، ارزش ، زیبا سخنُ کامل ، نسبت به خودم عامل ، بیزاری امروزه میل خودم است رفتار ، عشق نیست بد اخلاقی ، عاملی نبود رفتار ، نیست عشق بدی دانم در عامل این رفتار ، نفرت نکن از خود تو . من تجربہ اش دارم ، احساس کنم مُثبَت ، تصمیم بگیرم مُثبَت ، پندی که بیاموزم بیہوده ندم از دست ، خود بہتر از عشق خود ، بہ ...
Sistany,,,,
165
میدونی مہم بودی خودت برام، میدونی سر خوشی ھام از تو بوده ، تو که میدونی چقدر دوست دارم ، پس کمی حالا خودت باور بکن ، بہمین سادگی بوده نکُنِہ ئِ وقت خودت رو بہ راه کج بزنی ، و نَفَہمیدن قشنگ نیست ، کار جالب نبوده، همه اطرافیانت خوب میدونن ، توکه فہمیدی خودت خوب میدونی ، هی خود را میزنی ، بہ این در اون در کہ چی ، چقدر بی معنا بوده این کارت ، یا خدا رحمی بکن این دل من نازک ها , میسپرم دست خود ...
Sistany,,,,
167
چه سود دیوانگی دارد ، خودم را وقت وبی وقت بی خیال بینم ، همہ عمرم و میکام ، اگر نا مہربان بینم ، میشہ گر تو باشی ، نمیخوام من کسی بینم ، دلم سوختہ ولیکن ، زدستم بر نمیاید دگر کاری ، خداوندا بساز ، امروز و ھر روز را کنارم باش ، فقط من مہربان بینم ، قشنگ است ، همه لطفش در این است ، که خدا بینم ، و میبینم ، خودم را چون سلامت دیده ام ، انگار خدا دیدم ، همین کافیست ، در افکارم فقط یک مہربان بی ...
164
Sistany,,,,
167
بہ چقدر شیرین است ، پشت پنجره نشستن و نگاھی برصبح ، گل و بلیل ھیچ نیست ، ی کمی ابر قشنگ ، ریختن برگ درخت روی زمینی با باد ، بودن خاطره ھای پاییز ، و بہ تصویر کشیدن به امید ھای دلم ، چقدر زیبا بود این پاییز ، چای زعفرانیہ دارچینی ونباتی کوچک ، دلخوشی های قشنگ ، دل مو روح درونم چہ کنم ، و در امروز صبح پاییزی من ، لقمہ نانی و پنیر و در کنار چای گرم ، ذره ای شکر خدا ، و سلامتی کہ سالمیم همہ ش ...
Sistany,,,,
171
میدونم که میدونی ، از منم بہتر میدونی ، ولی یک حرفی دارم ، تعہد است ، خوب میدونی ، اگه حرفم و قبول داری ، بخوان ، یعنی هر فرصتی ، داری ، و همین وقتشو ، داری ، و کسی نمیدونہ ، چی بچیه ، تو کہ میدونی ، کہ اشتباه چی ، هست ، خودت ، انجامش نده ، این میشہ تعہدی که راجبش ، من حرف زدم ، میخوای انجامش بده . میخوای انجامش نده ، معنی تعہدت این بوده است ، دیگہ وسلام میگم ، حرفم تمام ، سلام ، ! ...
Sistany,,,,
182
میدونی کودکی یک افتخاره ، برای همئ مادر پدرا ، قدیم ها کودکی کردم زیادی ، پشیمان نیستم و گذشتہ تا حالا ، چقدر پُر آرزو بودم تمام شد ، و میترسیدم کہ تاریکی ببینم ، ولی امروز فهمیدم ، ی چیز دیگہ ست کہ ترس دارہ ، حالا فهمیدم کہ ترس وقتیہ کہ ، مادرم گریہ میکردش ، ترس داره ، یا کہ از ناخوشی بود ، یا کہ از ناراحتی های زمونہ ، اینها بودش همہ اش ترس قدیم ها ، همه دلسوزیہای مادرانہ ، شک و تردید تو ن ...
Sistany,,,,
182
من که هر روزه ، دلم میخواد که هی عاشق بشوم . بی محابا بوسه بر اسمت زنم . نازنینم ای خدا ، من گره خوردم به اسمت نازنین ، را هم همواره کن تو یار می ، دلخوشم هر صبح که بینم ، من طلوع صبحت تُ ، دلخوشم در شعر خود گویم کلامُ و . نامت تُ . هیچ نخواهم حسرتی از تو بدان ، ی کلام دوستان سلامت تُ و بدار ، بچه هایم در پناهت خود تُ و . این چنین رُوُک گفتنم بود ، پیش تُ و . نبودن تنها تو قلبم تویی تُ و . ...
Sistany,,,,
184
چه سود دیوانگی دارد ، خودم را وقت وبی وقت بی خیال بینم ، همه عمرم که میکاهم ، اگر نا مهربان بینم ، همیشه که تو باشی ، نمیخوام دیگران بینم ، دلم سوخته ولیکن ، زدستم بر نمیاید دگر کاری ، چقدر سخته تو را با دیگران بینم ، ولی بی مهری و دیوانگیم گل کرده بینم ، تحمل میکنم ، هر روز ، که گرمایی دگر بینم ، خداوندا بساز ، امروز و هر روز را کنارم باش ، سلام ، ! ، ، ، صبح زیبای پنج شنبه عالی ، ، ...
Sistany,,,,
197
امروز نبود آغاز ، پایان هم نبوده ، تندی نکنُ و شکر گذار باش ، باریچه نباش ، تُ ، با داد زدنُ و داد همه گفتند ، چه حاصل ، این بودن ما رفتن ما ، حال چقدر است غنیمت شِمُرِیمَش ، ایام دل آدمیان خیلی ضعیف است ، با بودنت اموخته ام ، دونیا همین است ، دو سه روز یست ، خوشحالی و غمگینی و حسرت ، گریه روز تولد ، حسرتی در پی روزها ، و مردن بوده ، قلبی که به ایستد ، دمی نیست ، که بازدم طلبد باز ، ام ...
Sistany,,,,
200
آب و باد و خاک و پاییز ، ! ، ، ، رنگ نارنجی و زرد ، رقص برگها تو هوای عاشقی ، نم باران ، هوای مطبوع پاییز ، ناز کردن های خوشگل ، پشت چشم را عشق ، نازک کردنش ، با ی همتا دیدنش ، یا که بی همتا ، دل و دادن به عشق ، حال امروز تُ خوش کن ، بازم اون مردمک ، چشم تُ بیشتر بازکن ، بلکه بهتر بینی روزگار خودت تُ ، سلام ، ! ، ، ، صبح روز سه شنبه ات پر از روزی ، ، هر روز وقتی از خواب بیدار میشم ...
Sistany,,,,
197
تو با من مهربانی ، ! ، ، ، دل من شاد کنی ، در همه روزه . . . همیشه آینه بودی ، ! ، ، ، نشانم داده ای ، واقعیت را همه روز . . . من که اموخته ام ، ! ، ، ، سمت تو پرواز کنم . . . تو که نزدیکتر ، ! ، ، ، از یک نفسی ، در هر روز . . . دم وبازدم همه اش مال تو بود . . . این زمین وآسمان مال تو بود . . . روی خوش بوده سلامت ، ، ، هر چه شکرت باشد ، به چه زیبا از تو بود . . . سلام ، ! ، ، ...
211
Sistany,,,,
204
ای دوست هر روزی ، اون ، ! ، ، ، عشق خداوند ، جاری بشود ، !! ، ، ، هر روز ، به سعادت زیر پایت . . . هر آنچه خودت خواهی ، ! ، ، ، هر آنچه برایت بهترینه ، !! ، ، ، خوش رنگ و سلامت . . . هر روزه خدا ، دورت کنه ، ! ، ، ، از غم غصه ، عشق را بریزه !! ، ، ، به پایت ، همانجور که خوآهی . . . گویا تو شوی ، در جمع ! ، ، ، همه کس ،هر لحظ ...
Sistany,,,,
205
پاییز بقل گیرم ، سلامت ، ! ، ، ، میروم شنبه پی رزق حلال . . . امروزه باز خوش ، بوده ام ، ! ، ، ، پروردگار با بودن رزق حلال . . . امیدوار اینده ام با بودنت ، ! ، ، ، امروز روشن میکنم با یاد تو . . . اینجا نبود دوری تو ، ! ، ، ، همیشه برکت بوده و رزق حلال . . . در ذهنمی پرودگاره ، من شکر گذار . . . سلام ، ! ، ، ، آغاز و صبح روز شنبه بخیر ، ...
Sistany,,,,
200
من و تو فرق نداریم ، ، ، فقط همه ی وقت هایی ، ، ، اگر ، ، ، ، ، ، ، ، ، داریم ، ! ، ، ، اگر من دیدم که خندت خوشگله ، ، ، اگر اون لباس ، برات خیلی خوبه ، ، ، اگر ذره ای ، ازش بد ندیدی ، ، ، اگر بودنش ، بهم قوت میده ، ، ، پس چه بهتر چرا ؟ من بهش بگم ، ، ، دوستش دارم قشنگ بوده همش ، ، ، زندگی با لحظه هاش سلامتی ، ، ، قشنگ بوده ، ، ، چرا ؟ بهترین نباشیم برای هم ، ، ، منو تو بهترینیم ، اینو بهت ...
205
203
Sistany,,,,
200
هرکسی خوب ، میتونه ، ! ، ، ، یاد کنه ، یاد کسی ، ! ، ، ، تو کُنج اون ذهن شلوغش . . . حتی با گذشت ، ! ، ، ، ایام زمان ، میتونه یاد کنه ، !! ، ، ، ی لحظه ای ، !!! ، ، ، ئ خاطره پیش خودش . . . اُنقدرهام سخت نبوده ، ! ، ، ، یاد نکنیم ، تو طبیعت !! ، ، ، باد و بارون ، کناردرخت بید . . . یا که رقص ، ریزش ...
Sistany,,,,
207
دونیای بزرگ ، با تو ، ! ، ، ، چقدر شاد و قشنگه . . . من بودم تو ، امروز ، ! ، ، ، دنیاست که میچرخه قشنگه . . . دل را زده ام ، سنجاق ، ! ، ، ، بر بودنت تو یارم . . . یاردل من خالق ، هر روزه ، ! ، ، ، کنارم هست زیباست قشنگه . . . خوشحالم ، خوشحالم ، ! ، ، ، با خاصیت و کارم . . . خندان شده فرزند ...
208
204
ﺍﮔﺮ ﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﺩﻭﺳﺘﺘﺎﻥﻧﺪﺍﺭﺩ ، ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﺎ ﻧﺎ ﮐﺠﺎ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﻧﺪﻫﯿﺪ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺍﻣﯿﺪ ﻧﺪﻫﯿﺪ ﮐﻪ ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺭﻭﺯﯼ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺷﺖ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﮔﺎﻫﯽ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﺍﻭ ﭘﺬﯾﺮﻓﺘﻪ ﻣﯿﺸﻮﯾﺪ ﻭﮔﺎﻫﯽ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﯾﺪ ﮐﻼﻓﻪ ﺗﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ ﮔﻮﯾﯽ ﺩﺭ ﺟﺎ ﻣﯽ ﺩﻭﯾﺪ و ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﺗﻼﺵ ﻣﯿﮑﻨﯿﺪ ﺑﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﯿﺪ ﺍﯾﻦ ﻧﺮﺳﯿﺪﻥ ﺩﺍﯾﻤﯽ، ﺧﺴﺘﻪ ﺗﺎﻥ ﻣﯿﮑﻨﺪ، ﺧﺸﻤﮕﯿﻦ ﻣﯿﺸﻮﯾﺪ، ﺍﻓﺴﺮﺩﻩ ﻣﯿﺸﻮﯾﺪ ، ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﻗﺎﻧﻊ ﻧﮑﻨﯿﺪ ‏ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻣﺪﺕ ﻧﻤﯽ ﻣﺎﻧﺪ ...