گنجینهی کتاب
48 •
@ganjine_ketab_g
از همهی دوستان تقاضا دارم که عکس و آی دی صحیح داشته باشند
R.F
213
تصور كنيد؛ حدود شش سال پيش از نوشتن اين كتاب، در برههى حساس هفتاد و يك سالگى بعد از ايراد سخنرانى خوبى از فيلادلفيا به ونكوور برمىگشتم. سخنرانى موفقيت آميزى بود، با شنوندگانى همه علاقهمند به حرفها و گفتههايم درباره ى اعتياد و تروما. حرفها تأثير خودش را در آدمها گذاشته بود. سفرى بسيار آرام داشتم كه برايم غيرمنتظره بود. به لطف كسى در شركت هواپيمايى ايرلاين كانادا بليت بيزينس كلاس گرفته بودم. ...
R.F
211
آدم زنده را حتى نمىشود به «ذهن» و «تَن» تقسيم كرد.
سلامت و بيمارى وضعيتى گزينشى نيست كه در يك تنِ خاص يا بخشى از تِن بروز كند. اين قضيه با آنچه علم نشان مىدهد هم سوست. درواقع، سلامت و بيمارى بروز يك زندگى زيسته شده است؛ زندگىاى كه نمىشود در حالتِ انزوا دركش كرد.
ريشهى واژهى درمان به معناى «بازگشتن به يكپارچگى» است. درمان ضمانتى ندارد، ولى وجود دارد. اغراق نيست كه بگوييم در اين روزگار از تا ...
R.F
215
آدمها مخلوقات بامزهاى هستند. وقتى پاى حرفِ سوگوارى ديگران به ميان مىآيد، فوراً به سراغ «تسلى» و قضاوت و معنابخشيدن مىرويم. چند بار اين حرف را در زمان سوگوارى شنيدهايد كه «هرچيزى حكمتى دارد؟» همان آدمها اولين كسانىاند كه وقتى اتفاق وحشتناكى برايشان مىافتد همين جمله را تكذيب مىكنند. ما كلماتى را كه هيچ وقت در مورد خودمان قبول نمىكنيم در مورد ديگران استفاده مىكنيم.
چيزهايى مثل «هر چيزى حك ...
R.F
208
فرشِ مویِ شابلوطت دستبافِ دلبری ست
جنسش از ابریشمِ نایاب و صافِ دلبری ست
نقشِ دیبا و پرند و پرنیانِ هفت رنگ
بر قدِ بالا بلورت اکتشافِ دلبری ست
لرزه لرزه گاه این سو، گاه آن سو خوش خرام
دکمه یِ پیراهنت محوِ شکافِ دلبری ست
گاه تلخ و گاه شیرین، گاه زیتون گاه عسل
اَخم و تخم و خنده هایت اعترافِ دلبری ست
رقصشان می گیرد از چرخیدنت پروانه ها
تا کش و قوسِ تنت خوش انعطافِ دلبری ست
اشهدُ اَن لا اِلاهَ غی ...
R.F
225
چه خبر است
این همه داروغه
این همه مست؟
نکند دوباره به اشتباه
عطر بوسه های تو را
به شهر پاشیده باشد
باد بی حواس!
#رضا_کاظمی
R.F
241
یه آدمایی به تو فکر می کنند
و این یعنی دوجا زندگی کردن،
یکی همون جایی که هستیم
و یکی جایی که اونا مارو تصور میکنند
وقتی بهش فکر میکنید ،
خوشبختش کنید ،
بعضی ها فقط
در فکر ها فرصت خوشی دارند.
#صابر_ابر
R.F
230
ﺧﺪﺍﻱِ ﻣﻦ ﻧﻪ ﺩﻭﺭِ ﮐﻌﺒﻪ ﺍﺳﺖ؛
ﻧﻪ ﺩﺭ ﮐﻠﻴﺴﺎ؛
ﻧﻪ ﺩﺭ ﻣﻌﺒﺪ؛
ﺧﺪﺍﻱِ ﻣﻦ ﻫﻤﻴﻨﺠﺎﺳﺖ
ﮐﻨﺎﺭِ ﺗﻤﺎﻡِ ﺩﻟﻮﺍﭘﺴﻲ ﻫﺎﻳﻢ؛
ﺑﻐﺾ ﻫﺎﻳﻢ؛
ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﻳﻢ؛
ﺧﺪﺍﻱ ﻣﻦ،
ﻧﻤﻲ ﺗﺮﺳﺎﻧﺪ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﺁﺗﺶ
ﺍﻣــــﺎ؛
ﻣﻲ ﺗﺮﺳﺎﻧﺪ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ:
ﺷﮑﺴﺘﻦِ ﺩﻟﻲ،
ﺍﺷﮏ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﺑﻪ ﭼﺸﻤﻲ،
ﻧﺎ ﺣﻖ ﮐﺮﺩﻥِ ﺣﻘﻲ،
ﺧﺪﺍﻱِ ﻣﻦ ﻣﻲ ﺑﻴﻨﺪ ﻣﺮﺍ
ﻫﺮﺟﺎ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﻢ
ﻣﻲ ﻓﻬﻤﺪ ﻣﺮﺍ ﺑﺎ ﻫﺮ ﺯﺑﺎﻧﻲ ﮐﻪ ﺳﺨﻦ
ﻣﻲ ﮔﻮﻳﻢ ...
R.F
218
افراد پهناى باند را ناديده مىگيرند. وقتى گرفتاريد و بايد تصميم بگيريد كه چه كنيد، شايد زمانى كه داريد و زمانى كه آن كار نياز دارد را مد نظر قرار دهيد، اما بعيد است پهناى باند ذهنى را هم مورد نظر قرر دهيد.
چه فعاليتهايى در زندگى شما مىتوانند تنگناى پهناى باند عظيمى ايجاد كنند؟ و اين فعاليتها در چه مواردى تأثيرى قابل توجه بر جاى مىگذارند؟ آيا بعد از اين گونه فعاليتها رانندگىتان بدتر مىشود؟ ...
R.F
231
بخش زيادى از مسائلى كه در جامعهى ما همچون امر عادى از آنها ياد مىشود، نه سالم است نه طبيعى. هم سو كردن معيارهاى جامعه با امرى عادى از بسيارى جهات به معناى تأييد اوضاعى است كه عميقاً غيرعادى است. اين ناهنجارى در مقابل نيازهاى طبيعى ما قرار مى گيرد؛ يعنى اين اوضاع درواقع ناسالم است و براى سطوح فيزيكى، روانى و حتى معنوى مضر است.
#افسانه_عادى_بودن
#گبور_مته
#آراز_بارسقيان
📘
https://T.Me/Ganjin ...
R.F
219
اگر بتوانيم بخش بزرگى از بيمارىها را نه بازى بىرحمانهى سرنوشت و نه رازى زشت، بلكه چيزى پذيرفتنى و در نتيجهى پيامدِ عادى اوضاع ناهنجار و غيرطبيعى بدانيم، آن وقت مىتوانيم تأثيرات انقلابى از آن بگيريم؛ و با اين نگاه تازه به هر چيزى كه با بحث سلامت ارتباط دارد بنگريم.
بهاينترتيب؛ تَنها و روانهاى رنجور اطراف ما، اخطارهاى زندهاى مىشوند كه توجه ما را به يك قضيه جلب مىكنند: كجا جامعه دچار كج ...
R.F
218
دفاع از منحصربه فرد بودن فقدان خودتان در مقابل مقايسهى ديگران به شما كمك نمىكند كه احساس خوبى داشته باشيد. مقايسه به درد هيچ كس نمىخورد.
حتى بدون مقايسه كردن، تسليت ديگران ممكن است حس بسيار بدى بدهد. همهى ما در هر دو طرف معادلهى «تسلى» قرار گرفتهايم: از كلماتى استفاده كردهايم كه بايد تسلىبخش فرد عزادار باشد، اما حس درماندگى و بىدست و پايى و مسخرگى به ما دست داده است، و دريافت كنندهى كلما ...
R.F
214
امپراتوریهاى قديمى استعمارى به مدد قهر «فوق اقتصادى»، فتح نظامى و اغلب حكومت سياسى مستقيم بر منطقه و اتباع آن مسلط مىشدند. امپرياليسم سرمايهدارى مىتواند حكومت خود را با وسايل اقتصادى و دخالت در نيروهاى بازار، از جمله استفاده از اسلحهى بدهى اِعمال كند.
#امپراتورى_سرمايه
#الن_ميك_سينز_وود
#حسن_مرتضوى
📘
https://T.Me/Ganjine_Ketab
---------------------------------------------
📘 🎼 ☕️ 🚬 🐢 ...
R.F
218
جانهای آزاد با هر گامی که به پیش برمیدارند، پوستی تازه میاندازند، فقط احمقان متعصب و مطلقاندیش به درون پوستهای کهنه و بازمانده از دیگران میخزند و آسوده میشوند.
#ابر_صورتی
#علیرضا_محمودی_ایرانمهر
📘
https://T.Me/Ganjine_Ketab
---------------------------------------------
📘 🎼 ☕️ 🚬 🐢
☘️ ما را به دستِ اهلش بسپارید!
#گنجینه_ی_کتاب
---------------------------------------------
R.F
210
بايد مراقب باشيم كه سوگ هيچ كس را ناديده نگيريم، همهى ما سزاوار آن هستيم كه وقتى سوگواريم، حرفمان شنيده شود و مهم نيست كه آن سوگ چه باشد. در عين حال نمىتوانيم وزنى برابر به همهى فقدانها اختصاص دهيم و با موفقيت از درد كسى پشتيبانى كنيم. تفاوت قائل نشدن بين سطوح مختلف سوگ در راستاى حمايت از فرد سوگوار نيست. اين هم درست است كه از نقطهاى به بعد ديگر، مقايسهها بىفايده مىشوند،
آنچه بايد به ياد ...
R.F
218
.
آنها که زیر باران رفته
و رو به آسمان خندیدند
«دوستت دارم»شان
تر و تمیزتر است!
شسته رُفته بگویم:
رنگین کمانِ عشق
مال آنهایی که چتر دارند نیست
مال آن دسته از آدمهاست
که میخواهند با آستین خیس
صورتشان را خشک کنند
دیوانههای لجوجی
که لرز گرفتهاند اما
از خیابان دست نمیکشند...!
#رسول_ادهمی
🌱
R.F
234
والاترین لغزش آدمی، در آن خواب نوشین خوشبختی که در سر میپرورند، این است که فرسایش و ویرانگری مرگ را، که وابسته هستی و نهاد آدمی است، از یاد میبرند؛ میباید کار را به پایان برد. دیر یا زود، هر اندازه شادکام و فرخروز باشی، این چهره زیبا بدل به چهرهای یگانه و همانند خواهد شد که گور به تمامی فرزندان آدمی ارزانی میدارد. ... عشق، هرگز قلمرو فرمانرواییش را تا تیرگیهای گور نمیتواند گسترد.
#آتالا_و ...
R.F
224
اگر آدمی، پایبرجای و استوار در عاطفههایش، بتواند همواره، احساسی را که هر دم دیگرگون میشود، بپرورد و نیرو بخشد، تنهایی و عشق از چنین انسانی، ابرمردی خداگونه پدید خواهد آورد؛ چه آنکه این دو، تنهایی و عشق، از لذتهای جاودانه خداییند. اما روان آدمی میفرساید؛ و هرگز، دیرگاهان، هیچ چیز را با مهری سرشار، دوست نمیتواند داشت. همواره، نکتههایی هست که دو دل، هرگز در آنها به یکدیگر نمیرسند و به همسازی و ...
R.F
218
اگر انسانی، سالی چند پس از مرگ، به جهان روشنایی باز آید، من تردید دارم که حتی آنان که در سوگ او اشکها از دیده برافشاندهاند، با شور و شادمانی بدیدارش بشتابند: آری، آدمی بس زود، پیوندهایی نو با دیگران بر میبندد. به آسانی خلق و خویی دیگر مییابد؛ چه مایه دیگرگونی و ناپایداری در هستی آدمی ساده و سرشتی است! چه مایه زندگی ما خوار و بیمقدار است، حتی در دل دوستان یکدلهمان!
#آتالا_و_رنه
#شاتوبریان
#ت ...
R.F
214
خصوصيات زندگى روزمره كه براى ما امرى عادى است، همانهايىاند كه به شدت خواهان بررسى عميق ما هستند.
#افسانه_عادى_بودن
#گبور_مته
#آراز_بارسقيان
📘
https://T.Me/Ganjine_Ketab
---------------------------------------------
📘 🎼 ☕️ 🚬 🐢
☘️ ما را به دستِ اهلش بسپارید!
#گنجینه_ی_کتاب
---------------------------------------------
R.F
210
ای در آمیخته با هر کسی از راه رسید
میتوان از تو فقط دور شد و آه کشید
پرچم صلح برافراشتهام بر سر خویش
نه یکی، بلکه به اندازهی موهای سفید
سالها مثل درختی که دَم نجاری است
وقت روشن شدن ارّه، وجودم لرزید
ناهماهنگی تقدیر نشان داد به من
به تقاضای خود اصرار نباید ورزید
تلخی وصل ندارد کم از اندوهِ فراق
شادی بلبل از آنست که بو کرد و نچید
.
.
.
.
.
کاظم_بهمنی
R.F
211
گفتم: میخواهم بخوابم،
زیاد، طولانی و شاید برای همیشه
گفت: افسردهای؟
گفتم: نه، افسردگی را میشناسم ، در کتابها نشانههایش را خوانده ام، آنچه من تجربه میکنم افسردگی نیست. مواجهه عریان و طولانی با واقعیتِ دنیاست. من، همه داشتههایم را خرج کردهام، زورم به این همه غم نمیرسد.
گفت: همهاش که غم نیست، این همه چیزهای دیگر، دوباره نگاه کن.
گفتم: میدانم، امّا کدام غذای شورِ غیرقابل خوردن ، همهاش ...
R.F
201
ازدحام عصر تجريش، من هم يك نفر هستم.
انگار صد سال، هزارسال،هزار هزار سال است
آمده، رفته
رفته، آمده
كه بيايد، براى خودش
كه هر چه ...خسته
كه هر چه...خراب.
اين ديگر چه زندگى ست،
زندگى ست
اما زندگى ست!
راه...پير
كوه...پير
كلمه...پير
پاييز...دارم خسته مى شوم از دستِ اين همه خرا...!
#این_شفا_برسد_به_دست_مجروح_ترین_رؤیاها
#سید_علی_صالحی
📘
https://T.Me/Ganjine_Ketab
-------------------------------- ...
R.F
200
به خاطرههایتان برگردید، خودِ جاماندهتان را پیدا کنید. او را در آغوش بکشید و ببخشیدش.
آدمهایی که با شما یا بیشما سرزنشگر و غمگین هستند، همیشه سرزنشگر و غمگین باقی خواهند ماند. شما مسئولیتی ندارید که احساسهای آنها را ترمیم کنید و خودتان را نادیده بگیرید.
اگر خودتان را در آن خاطرهها پیدا کردید، احتمالاً به آن کودک بسیار افتخار خواهید کرد، چون منتظر شما ماند تا برگردید. او عمیقاً شما را دوست ...
R.F
220
از مهتابى رو به جنوب
كوچه
تا انتهاى جهان پيداست.
ياد فروغ مى افتم
دربند، ظهيرالدوله، حوالى كوه،
زنى
آهسته رو به بن بست
با خودش حرف مى زند از چيزى، اتفاقى، كسى...
#این_شفا_برسد_به_دست_مجروح_ترین_رؤیاها
#سید_علی_صالحی
📘
https://T.Me/Ganjine_Ketab
---------------------------------------------
📘 🎼 ☕️ 🚬 🐢
☘️ ما را به دستِ اهلش بسپارید!
#گنجینه_ی_کتاب
---------------------------------------- ...
Mohammad
210
😭متاسفانه همین طور هست شاید ما مردها مقصریم
R.F
213
غالبن جلوی آینه خودم را ورانداز میکنم و میگویم نسل شماها منقرض شد عزیزم. میفهمم که مفهوم زیبایی عوض شده ولی چه بد شد که این مدلی عوض شد. گاهی به عکس پروفایل زنها نگاه میکنم و دنبال کسی میگردم که پیکری زنانه و طبیعی داشته باشد. کمی شکم، کمی پهلو، کمی خطها و ترکهای حاصل از تغییر وزن در طول زمان. محصول طبیعی زندگی. کسی که رد زندگی را بشود رویش دید. کسی که از الگوی امروزه تبعیت نکند و خودش برا ...
R.F
209
.
آنها که زیر باران رفته
و رو به آسمان خندیدند
«دوستت دارم»شان
تر و تمیزتر است!
شسته رُفته بگویم:
رنگین کمانِ عشق
مال آنهایی که چتر دارند نیست
مال آن دسته از آدمهاست
که میخواهند با آستین خیس
صورتشان را خشک کنند
دیوانههای لجوجی
که لرز گرفتهاند اما
از خیابان دست نمیکشند...!
#رسول_ادهمی
🌱
R.F
211
زل زده بودم به یک مرد اروپایی و با خودم میگفتم چه خوشتیپ! ناگهان همسرش از در آمد تو. توی کشتی نشسته بودیم. در این مدت به زنها زیاد نگاه نکرده بودم. اغلب زیاد به آدم ها نگاه نمیکنم، کلیت یک فضا بیشتر برایم جذاب است، یا گاهی جزئیاتی خیلی خاص در زندهها و اشیا. زنِ آن مرد توجه من را به خودش جلب کرد. تمامتن، دستها، پاهای او لک و پیس داشت، اما او پیراهن باز و دامن کوتاه پوشیده بود. از آن روز به ز ...
R.F
223
به من بگویید:
از شرق تا به غرب ،
از بالا تا پایین این سرزمینها ،
از قدیم الایام تا به امروز ،
طناب های دار چه چیزی را توانسته اند در ما بکشند!؟
چه کاری توانسته اند با فریاد بلند مبارزه و آزادی مان بکنند…
طناب های دار توانسته اند «شاهو» را بترسانند..؟
توانسته اند دریاچه ی « وان» و «ارومیه» را خاموش کنند..؟
توانسته اند « پیر مگرون» را به زانو درآورند ؟
.....چه چیزی را به طناب دار نسپرد و اعدام ...
R.F
225
" سی.پی.آر " بیمارستان جای جالبی ست، آدم هایی که بیرون از آن تند و تند قدم میزنند ،گریه میکنند ،دعا میکنند ،حالشان بهتر از بیماری که برای زنده ماندن با دستگاه شوک دست و پنجه نرم میکند نیست.
آدم های بیرون از اتاق از یک چیز میترستند؛ از "نبودن" !
از نزدن ضربان قلب عزیزترین شخص دنیایشان ،از جای خالیه یک آدم.
اتاق شوک جای بد و جالبیست ،تمام قول های عالم پشت دَرش داده میشود ،تمام خاطرات مرور میشود !تم ...
R.F
209
آدمهايي سر راهتان قرار ميگيرند كه "سمي"اند...
كه آرام آرام درونتان رخنه ميكنند و تمام زندگيتان را نابود ميكنند...
آدمهايي از جنس دو رويي،از جنس تملق...
كه حرف و عملشان از زمين تا آسمان فاصله دارد...
كه ماسك مهرباني جلوي صورت ميگيرند و خنجر را در پشت نگه ميدارند...
كه از هر آدمي تكه اي از خصوصي ترينشان را جدا ميكنند و در معرض ديد عموم ميگذارند...
از آنچه فكر ميكنيد به شما نزديكترند...
احتياط كنيد.. ...
R.F
196
بهشت یعنی
یک موسیقی ملایم باشد
تو اینجا باشی...
سرت روی پایم...
دست راستم لای موهایت...
و
دست چپم در حال نوشتن شعر...
اما صبر کن
من که چپ دست نیستم!
مهم نیست...
تا آن روز تمرین میکنم...
اولویت با موهای تو
محمد شفیع زاده
R.F
219
برای به یاد آوردن یه نفر، یه بهانهی کوچیک کافیه، اما کی میدونه برای فراموش کردن، چند سال باید بگذره؟ از کجا معلوم که با مرگ، همهی خاطرات فراموش میشن؟ کاش آدم آرزوهاش رو توی دنیا بذاره، خاطراتش رو به گور ببره.
توی قدیمیترین عکسها، همیشه یه نفر هست، که هیچوقت لبخندش کهنه نمیشه.
یه روز همهی آدما، میرن سراغ یه عکس قدیمی، کنار یه عشق قدیمی، زل میزنن به یه بغض قدیمی و میگن؛ «خیلی ممنون، که ...
R.F
213
روزي اگر پسر دار شوم
نام تو را برايش انتخاب ميكنم
تا هرروز بيشتر از روز قبل صدايت بزنم
تا وقتي سهواً همسرم را با نامت خطاب ميكنم آشوبي به پا نشود
جز نامش...
نمي گذارم شبيه تو باشد
رفتارش
اخلاقش
حرف هايش
لباس هايش و هر چه كه تو را تو كرده است
نمي گذارم ...
تو بد نيستي ولي ...
نمي خوام دختر ديگري به سرنوشت من دچار شود
دنيا ديگر تحمل "من" ديگري را ندارد
#فاطمه_سادات_حجت_پور
R.F
211
ای در آمیخته با هر کسی از راه رسید
میتوان از تو فقط دور شد و آه کشید
پرچم صلح برافراشتهام بر سر خویش
نه یکی، بلکه به اندازهی موهای سفید
سالها مثل درختی که دَم نجاری است
وقت روشن شدن ارّه، وجودم لرزید
ناهماهنگی تقدیر نشان داد به من
به تقاضای خود اصرار نباید ورزید
تلخی وصل ندارد کم از اندوهِ فراق
شادی بلبل از آنست که بو کرد و نچید
.
.
.
.
.
کاظم_بهمنی
R.F
208
من امروزی نیستم!
هر چه فکر می کنم جای من اینجا نیست ، من باید سال ها قبل از این زندگی میکردم
در آن روزهایی که لاکچری ترین خانه ها، خانه های حیاط دار بود همان ها که حوض داشت و چند ماهی قرمز …
روزهایی که سقف آرزوی مردان داشتن یک دوچرخه بود و زن ها یک چرخ خیاطی …
وقت چادر نمازهای رنگی ، موهای بافته و دلبری های یواشکی …
وقت مهمانی های فامیلی ، خنده های تمام نشدنی ، قلیان و عطر تنباکو
وقت لیوان کمر ...
R.F
200
خیال بباف، نفس بکش، کتاب بخوان، ذوق کن.
به هر شکلی که میشود؛ زنده باش و دستان زمخت زندگی را محکم بگیر.
کسی را پیدا کن که پایهی دیوانگیهات باشد، با تو زیر باران خیس شود، با تو توی خیابان بلند بخندد، با تو موزیک گوش کند، برقصد، کتاب بخواند، فیلم ببیند. کسی را پیدا کن که سن و سال حالیش نباشد، که از قضاوتها نهراسد، که ساده، ذوق کند، که سبز باشد، بکر باشد، دیوانه باشد.
کسی را پیدا کن که با تو از طر ...
Mohammad
209
لایک