گنجینهی کتاب
38 •
@ganjine_ketab_g
از همهی دوستان تقاضا دارم که عکس و آی دی صحیح داشته باشند
348
ترس معمولاً باعث میشود تلاش کنیم فاصلهای بیندازیم میان خودمان و آنچه از آن ترسیدهایم. بنابراین، فرهنگ ترس میتواند اعتماد را، که به اعتقاد بسیاری از فیلسوفان، متألهین، و جامعهشناسان یکی از پایهایترین خصیصههای روابط انسانی است، سُست کند.
#فلسفه_ترس
#لارس_اسوندسن
#خشایار_دیهیمی
📚
__________________
#گنجینه_ی_کتاب
📘 @Ganjine_Ketab 📕
📘 @My_eBooks 📕
__________________
347
قشنگ ترین آدمهایی که میشناسیم کسانی هستند که شکست، رنج، مبارزه، و خسران را شناخته و راه خود را از اعماق بازیافتهاند.
این افراد قدردان زندگیاند و نسبت به آن حساسیت و درکی دارند که آنها را از همدردی، مهربانی، و نوعی توجه دوست داشتنی و عمیق سرشار میکند.
آدم های قشنگ اتفاقی به وجود نمیآیند.
👤الیزابت کوبلر راس
📚
__________________
#گنجینه_ی_کتاب
📘 @Ganjine_Ketab 📕
📘 @My_eBooks 📕
__ ...
337
ذهن انسان تا حدی شبیه به «ماشین دلیل تراشی» است؛
در ارائه ی انواع مختلفی از دلایلی که چرا نمی توانیم تغییر کنیم،چرا نباید تغییر کنیم ،یا چرا نباید مجبور به تغییر شویم،به شکلی برجسته عمل می کند و یکی از داستانهای محبوبش این است :«دیگر خیلی دیر شده است!من این شکلی هستم دیگر.همیشه اینطور بوده ام.»
#راس_هریس
#سیلی_واقعیت
📚
______________________
#گنجینه_ی_کتاب
📕@Ganjine_Ketab📘
___________________ ...
Sistany,,,,
334
بهترین کار دلم حرف و ، ! ، ، ،
سخن بود همه ئ روح وروان . . .
چقدر تو بهترینی چه کنم ، ! ، ، ،
آرام جانی تو برام در این جهان . . .
لطف داری برا من ، ! ، ، ،
لطف عیانی تو خودت . . .
برا من دنیا بکام است ، ! ، ، ،
همیشه عشق لطیفم ، !! ، ، ،
تو باشی بوده عیان . . .
سلام . ! . . .
صبح روز شنبه اول هفته بخیر . . .
هیچ خوشبختی بزرگتر از
آرامش ...
Sistany,,,,
346
من بخواهم خودم و ، ! ، ، ،
بروز رسانی بکنم . . .
طرز فکرم را خودم و ، ! ، ، ،
بروز رسانی بکنم . . .
مثلا دور بریزم ، ! ، ، ،
همه کینه خود یا که ، !! ، ، ،
افسوس نخورم با حسرت . . .
بهتره حال و هوای خودم و ، ! ، ، ،
بروز رسانی بکنم . . .
زندگیت را نو کن ، ! ، ، ,
بوی کهنه گی گرفته ، !! ، ، ،
و بازم به ...
345
.
ما از وحشت فراموش کردن دیگران است که عکس آنها را به دیوار می کوبیم یا روی تاقچه می گذاریم .
یک وفاداری کاذب...!
خود ما به عکس هایی که به دیوارهای اتاقمان می کوبیم نگاه نمی کنیم ، یا خیلی به ندرت و تصادفاً نگاه میکنیم .
عکس ، فقط برای مهمان است .
" این را یادتان باشد ،
که ذره یی در قلب ،
بهتر از کوهی بر دیوار است."
👤#نادر_ابراهیمی
📚
__________________
#گنجینه_ی_کتاب
📘 @Ganjine_Ketab 📕
📘 ...
Sistany,,,,
355
کس نگوید ای طبیعت پس ، ! ،
چرا رفت اون بهار . . .
یا نگوید اون همه گرما کجا ، ! ،
باشد که رفت پاییز به با بار . . .
تو که دلگیری پر از رنگ و خزان ، ! ،
امد ان پاییز و جان عاشقی . . .
کس نگوید مهر و ابان اذرت ، ! ،
باشد چه کار . . .
سلام . ! . . .
صبح روز چهار شنبه ای سرشار
از عشقی پایدار و عمیق
و روزی حلال برکت و سلامتی ...
347
📃صاحب رستوران
جوان تر که بودم،واسه خرج و مخارج تحصیلم مجبور شدم توی یه رستوران کار کنم،من اون جا گارسون بودم،رستوران ما به مرغ سوخاری هاش معروف بود،البته نمی شد از سیب زمینی سرخ کرده هاش هم گذشت،خلاصه اینکه پاتوق دختر پسرهای جوان بود.صاحب رستوران مرد با انصافی بود،از اون سبیلوهای باحال،خیلی هوای زیردست هاش رو داشت،ما بهش می گفتیم رئیس.
یه روز که می خواستم غذای مشتری ها رو ببرم،رئیس من رو کشید کن ...
340
گفت که با بال و پَری،
من پَر و بالَت نَدَهم
در هَوَسِ بال و پَرَش،
بیپَر و پَرکَنده شُدم
روز بزرگداشت حضرت مولانا گرامی باد 🍀
Sistany,,,,
327
یکمی فکرم و مشغول کرده ؟ ، ، ،
که چطوری باشم .! من یک انسان . . .
نکنم تحقیری و گذشتم ، ! ، ، ،
از حق بودم یک انسان . . .
و به هر علت دیگر که من ، ! ، ، ،
رنجیدم فکرم ، !! ، ، ،
این بود که او بخشیدم . . .
ودگر دوست بدارم نکنم ، ! ، ، ،
غفلت از او بودم یک انسان . . .
سلام . ! . . .
صبح در سه شنبه رویایی وسط هفته
بخیر و خوش و شادا ...
322
مرحوم صدرالممالک اردبیلی
عارف بود و بسیاری از آخوندها همیشه او
را به دلیل عرفان لعن و طرد می کردند تا
آن که محمدشاه قاجار لقب صدرالممالکی
به او داد و او را رأس علمای آذربایجان
قرار داد ...
از همان ساعت بسیاری از علمای
لعن کننده به تکریم وی پرداختند و در تقرب
به ایشان ، ته لیوان او را به قصد شفا از
یکدیگر می ربودند ، تا آنکه روزی که همۀ
علما حضور داشتند شیخ بالای منبر رفت
و پرسید : آقایا ...
325
"زمان" تصميم ميگيرد چه کسی را در زندگيت ملاقات خواهی کرد،
"قلبت" تصميم ميگيرد چه کسی را در زندگيت ميخواهی،
و "رفتارت" تصميم ميگيرد چه کسی در زندگيت ميماند.
کریشنا_مورتی
320
دستهایت
از سینههای دیگری بالا میرود،
خیالت
از شیارِ چشمهای من...
تقصیر هیچکس نیست که....
میدانی!
تنهاییِ من از کُرگی آغوش نداشت...
من اقتضای طبیعتم بیکسی است
تا همیشه
شایعهای از تو باشد که
برای خــــیالم حرف در بیاورد...
همیشه مویی باشد که
به جایِ لمس دستهای تو
به تن تنـــهاییام راست شود..
دستهایت
بر تن دیگری میلغزد و
خیالت،
در اشکِ چشم های من..
تقصیر هیچکس نیست..
باور کن
″شایعه″ اگ ...
322
در زمان قاجار ، در کنار سفارت حکومت عثمانی در تهران ، مسجد کوچکی وجود داشت.
امام جماعت آن مسجد می گوید: شخص روضه خوانی را دیدم که هر روز صبح به مسجد می آمد و به اهل سنت ناسزا میگفت...
و این درحالی بود که افراد سفارت و تبعه آن که اهل سنّت بودند ، برای نماز به آن مسجد می آمدند.
روزی به او گفتم:
تو به چه دلیل هر روز همین روضه را می خوانی و همان ناسزا را تکرار میکنی؟
مگر روضه دیگری بلد نیستی؟!
او ...
320
شنیدهام چشم به راه باران پاییزی.
کنار پنجره اتاقت مینشینی و بوسه بر سیگار میزنی. خوش به حال سیگارها! شنیدهام تنهایی به کافه میروی، خیابانها را متر میکنی، بی دلیل میخندی. شنیدهام خوابهایت زمستانی شدهاند. روزهایت کوتاه، موهایت کوتاه...
راستی، کنار همیشگیهایت، شبهای تنهایی، دلتنگ من هم میشوی؟
#روزبه_معين
Sistany,,,,
325
دیشبم خواب تو دیدم ، ! ، ، ،
و از عشق تو بیدار شدم . . .
بوسه از ان لب شهرت بگرفتم ، ! ، ، ،
که تماشایی بود در خوابم . . .
چشم من بر هم خورد ، ! ، ، ،
خواب تو را دیدم من . . .
من شکارم در خواب ، ! ، ، ،
تو و اون عطر خوشت دلدارم . . .
سلام . ! . . .
سلام صبحت در یک شنبه ای . . .
زیبا شکوفا با کرادار نیک و گفتار نیک
از دید خودتون به مشکلات . . ...
324
حقیقت این است که همهی انسانها این تصور را دارند که خدا درست همان طرفی ایستاده که آنها ایستادهاند.
#برتراند_راسل
📘
https://T.Me/Ganjine_Ketab
---------------------------------------------
📘 🎼 ☕️ 🚬 🐢
☘️ ما را به دستِ اهلش بسپارید!
#گنجینه_ی_کتاب
---------------------------------------------
327
میلیون ها نفر در آرزوی جاودانگی به سر میبرند،
در حالی که نمیدانند با بعدازظهر ِ بارانی
ِیک روز ِ تعطیل ِ خود چه کنند
سوزان ارتز
#گنجینه_ی_کتاب
.
📘 @Ganjine_Ketab 📕
📘 @My_eBooks 📕
Sistany,,,,
318
از همین امروز نویس تُو ، ! ، ، ،
اسم تُو در صفحه بُردت عزیز . . .
شُکر نعمت کن همش ، ! ، ، ،
گفتار خود را تازه کن تو ای عزیز . . .
در تمام کهکشان هیچ ، ! ، ، ،
مصلحت ازار نیست . . .
در کجا تقصیر من بود ، ! ، ، ،
گردنم ننداز عزیز . . .
زندگی مشگل ندارد ، ! ، ، ،
مشگل از ما بود عزیز . . .
سلام . ! . . .
سلام صبح روز شنبه بخیر ...
316
موافقم افرین
👍🍄🌹
Sistany,,,,
344
دنیا پر است از دکترهای بیسواد
از دانشگاه رفتههای بیسواد
سیاسیون بیسواد
انسانی که به شناخت خویش نرسیده باشد، بیسواد است.
هر چند تمام کتب دنیا را خوانده باشد.
اگر درونت پر از خشم، نفرت، خودخواهی و غرور نژادپرستی، حسادت و زبالههای دیگر است بدان ...
موافقم افرین
👍🍄🌹
353
دنیا پر است از دکترهای بیسواد
از دانشگاه رفتههای بیسواد
سیاسیون بیسواد
انسانی که به شناخت خویش نرسیده باشد، بیسواد است.
هر چند تمام کتب دنیا را خوانده باشد.
اگر درونت پر از خشم، نفرت، خودخواهی و غرور
نژادپرستی، حسادت و زبالههای دیگر است
بدان که هیچگاه چیزی را نیاموختهای
بدان که هنوز رشد نکردهای.
انسان در مورد چیزهای زیبا حرف می زند
اما زشت زندگی می کند.
این همان چیزی است که تاکنون بشر ...
Sistany,,,,
329
هیچ کس مشتری ، ! ، ، ،
قلب ترک خورده نبود . . .
من که بد عهد نبودم ، ! ، ، ،
ی روز ، فکرت و پایان بدهم . . .
تو کجایی منو از ، ! ، ، ،
قفس ازاد کنی . . .
خود هم خانه تویی ، ! ، ، ،
عشق به چه کس من بدهم . . .
سلام . ! . . .
صبح روز قشنگ جمعه ادینه ات بخیر
چند ثانیه به این متن فکر کن!
"امیدوارم هر جا که میروی؛
یک نفر مثل خودت ...
Sistany,,,,
346
روزها گذشت اما هنوزم ، ! ، ، ،
مثل قبلا ، بازم گرفتار تو بودم . . .
چون شاخ ترین عاشق ، ! ، ، ،
بی عار تو بودم . . .
باریک نشم بیشتر بگم ، ! ، ، ،
شعرم تویی تو . . .
دلبسته ام هر لحظه ، ! ، ، ،
با عشق تو بودم . . .
سلام . ! . . .
صبح پنج شنبه خوش و روزت پایدار .
الهی در این صبح زیبا پنج شنبه
سایه خدابرسرتون ...
349
.
پاییز عزیز
هردو راه درازی آمده ایم
تو های و هوی و چهچه بهاررا پشت سر داری
از قهقهه مستانه و سرخ تابستان گذشته ای
من از زمزمه سبز بهار
شور و شرار شب های عاشقی
وسوسه تن های داغ تابستانی
عبور کرده ام.
تو برگهای رنگارنگ بر سر داری
من خاکستر رو به سفیدی بر مو
نزدیک تر بیا
حرف زیادی برای گفتن داریم
پاییز عزیز...
#فرانسیسکو_ویلاتورو
355
کاش روی پیشونی آدمایی که دارن زیر بار غصههاشون له میشن یه چیزی نوشته بود تا بقیه کمی مراعاتشون رو میکردن.
مثلا نوشته بود:
این آقا دارد از صدمین جایی که فرم پر کرده و استخدام نشده برمیگردد،
این خانم سالهاست بغل نشده،
این آقا را دارند میگذارند خانه سالمندان،
این خانم مادرش مریضی صعبالعلاج دارد،
این آقا قول داده تابستان برای پسرش دوچرخه بخرد ولی پول ندارد،
این خانم تا حالا کسی عاشقش نشده، ...
314
آدرین پیشنهاد یک بازی داد، که البته پرسشی ساده بود. آدرین ازمون خواست هرکسی خودش رو به یک مکان تشبیه کنه. چند لحظهای همه به فکر فرو رفتیم. تا اینکه آنتونی سکوت رو شکست و گفت شهربازی. پسر شوخ و شنگی بود، باهاش خوش میگذشت. یا به قول خودش فقط میتونستی باهاش خوش بگذرونی. جیکوب گفت یه فاحشه خونه با اتاقهای تو در تو. همه تاییدش کردیم، بهش می اومد. هر شب با یکی بود. جاناتان گفت هتل پنج ستاره، از اون ...
309
«پای من شکست، وقتی دوازده سالم بود. سر کلاس ژیمیناستیک، بهخاطر یک شیطنت، بهخاطر یک پشتک بیجا و...آه، خیلی درد داشت. می دونی بعد از اینکه پات میشکنه چی میشه؟»
«نه.»
«باید پایت روگچ بگیری، تا چند وقت هم نباید حرکتش بدی. بعد یاد میگیری که چطوری با عصا راه بری. آهسته، نامطمئن و بیتعادل، اما به هرحال راه میری. چند وقت بعد وقتی دکتر داره گچ رو باز میکنه بهت میگه که کم کم همه چیز مثل گذشته میشه، ولی ...
324
عادت کردم احساساتم را درونم پنهان کنم، نقشه هایم را به تنهایی بکِشم و برای اجرایشان تنها روی خودم حساب کنم. نظر، توجه، یاری و حتی حضور دیگران را مزاحم و مانع می شمردم...عادت کردم آنچه را در سر دارم هرگز به زبان نیاورم و اگر به ناچار در صحبت دیگران وارد شدم، بکوشم با بذله گویی از ملال آن گفت و شنود بکاهم و به این ترتیب افکار حقیقی ام را مخفی نگه دارم...از همان هنگام نسبت به دیگران چنان بی اعتماد شد ...
Sistany,,,,
317
هر چه بودی در سرم ، ! ، ، ،
مثل گلی بودی برام . . .
در دلم خواب دیده بودم ، ! ، ، ،
هرکجایی سایه بانت میشوم . . .
روی خود باز کن برایم ، ! ، ، ، ،
تو میان گل رُوخان . . .
خنده را تو بر لب من ، ! ، ، ،
حال نهادی مهربانت میشوم . . .
سلام . ! . . .
صبح روز چهار شنبه ای خوش را
برایتان ارزومندم کام روا باشید و خوش
رور خداوند پشت و پناهت ...
Sistany,,,,
318
عجب حالو هوایی در ، ! ، ، ,
این صبح بود تو پاییز . . .
نترس از این خزان تو ، ! ، ، ،
نداره ربط به پاییز . . .
بیا تو تا بفهمم دلم غم ، ! ، ، ،
را نمیخواد پر رنگ بود طبیعت . . .
طبیعت حال چه سودی ، ! ، ، ،
برا من بود تو پاییز . . .
صدای اون قدمها بروی ، ! ، ، ،
برگ و خش خش ، !! ، ، ،
خودش یک عاشقی بود . . . ...
Sistany,,,,
320
در افرینشی ناب ، ! ، ،
زن را خدا خلق کرد ، ، ،
حالا میخوای بفهمی ، ! ، ، ،
او را چرا ؟ خلق کرد ، ، ،
چون این سینا از اوست ، ! ، ، ،
رازی ارسطو از اوست ، ، ،
از شوق داشتن او ، ! ، ، ،
خدا حوا را خلق کرد ، ، ،
سلام . ! . . . .
دوشنبه ات را با زیبای و خلقت خدا
و ستایش او بخیر کن . . .
صـبور که باشی .!
هم حکمت را م ...
309
قهوه خوشمزه است …
خوشمزگی اش ، به همان تلخ بودنش است ،
وقتی میخوریم تلخی اش را تحویل نمی گیریم ،
اما می گوییم چسبید …!
زندگی هم روزهای تلخش بد نیست ،
مثل قهوه می ماند …!
تلخ است ، تلخی هایش را تحویل نگیر …
بخند و بگو عجب طعمـــی !
عاشق اگر می شوید،
عاشق رفتار آدم ها نشوید.
آدم ها گاهی حالشان خوب است، گاهی بد.
رفتارشان متأثر از حالشان است.
عاشق افکارشان شوید.
افکار حتی در بدترین حال آدم ها هم
ت ...
297
باغچهای را به فرزندی قبول کن
هفت ماه پیش داخل صندوق پستم لابهلای روزنامهها و نامهها یک آگهی دیدم.
شهرداری میخواست حضانت تعدادی باغچه را به اهالی واگذار کند. یعنی مراقبت و سرپرستی باغچهای طی قراردادی یکساله به افرادی خاص واگذار می شد و به شرط موفقیت، این قرار داد قابل تمدید بود.
به نظرم ماجرایی جالب و هیجان انگیز بود.
ایمیل فرستادم که من متقاضیام و علاقهمند به روییدن و رویاندن.
مامور ...
306
پاییز، بیخبر میآید
مثلِ میهمانی سرزده
یا برفی در نیمه شب ...
عصرِ یک روزِ بارانی
در حاشیهی یک خیابانِ خلوت
دلگیر و تنها قدم میزنی
نسیم، گونههایت را مینوازد
و دستِ مهربانِ باد؛
گیسوانت را شاعرانه، شانه میزند
معجزه رخ مینماید
برگی از درختِ چنار، فرو میافتد
کلاغی در فراسویِ پارک، قارقار میکند
و خورشید؛
به اندازهی یک بوسهی دزدانه
زودتر از دیروز غروب میکند
زیرِ لب، با خود زمزمه میکنی:
" ...
298
منتقد :
شما شعرتان نه دل گرم میکند ، نه آدم را تکان میدهد و نه پیامی منتقل میکند.
مایا کوفسکی :
من نه بخاریام ،نه زلزله و نه سیم تلگراف!
اما من خودم،خودم را درهم شکستهام
با قدم زدن در گلوگاه شعرم ...
#مایا_کوفسکی
📘
https://T.Me/Ganjine_Ketab
---------------------------------------------
📘 🎼 ☕️ 🚬 🐢
☘️ ما را به دستِ اهلش بسپارید!
#گنجینه_ی_کتاب
---------------------------------------- ...
308
حقیقت آیینه ای بود که از آسمان و از دست خدا به زمین افتاد و شکست، هر کس تکه ای از آن را برداشت، خود را در آن دید، گمان کرد حقیقت نزد اوست. حال آنکه حقیقت نزد همگان پخش بود.
فیه_ما_فیه
مولانا
Sistany,,,,
290
تو برو از پیشم تب کردم ، ! ، ،
تبم افتاد ، شدم سرد بیا . . .
اون دلم تاز به چشم ، ! ، ،
تو مومن شده اینجا . . .
فقط اون کس تویی ، ! ، ،
برسی ، داد دل تنهایم . . .
طبعم این است که حرفم ، ! ، ،
گفتم ، نازانینم عاشقا ای دریا . . .
چقدر با نمکی . . .
سلام . ! . . .
صبح روز یکشنبه ات بخیر .! . . .
وقتی دو قلب برای یکدیگر بتپد
هیچ فاصله ...
Sistany,,,,
298
لا به لای شیطنت های خودم ، ! ، ، ،
من که خوشم تو نا خوشی . . .
لحظه لحظه نازت من میخرم ، ! ، ، ،
حال از خوشی تو ناخوشی . . .
قسمتم بود از قضا تقدیر ، ! ، ، ،
مهرت با خیال . . .
بینوا نیست انکه اکنون ، ! ، ، ،
هم خوش است با دلخوشی . . .
سلام . ! . . .
صبح جمعه اخرین ادینه تابستان بخیر
بارضایت در کنار خانواده باشید
در هر جغرافیایی هستید ...
Sistany,,,,
299
صحبت از یک کم محلی ، ! ، ، ،
میکنم ، حسرت شده . . .
سفره خالی نبود عالی ، ! ، ، ،
فقط ، لکنت شده . . .
در خیالش در کنار یار ، ! ، ، ،
خود جنت خرید . . .
متهم میشد کنار کوچه و ، ! ، ، ،
بازار او ، تهمت شده . . .
نام شاعر بی کسی ها ، ! ، ، ،
غیبتش نیست ، من خودم . . .
سلام . ! . . .
صبحت در پنج شنبه ...