گنجینه‌ی کتاب

31
از همه‌ی دوستان تقاضا دارم که عکس و آی دی صحیح داشته باشند
R.F
163
خصوصيات زندگى روزمره كه براى ما امرى عادى است، همان‌هايى‌اند كه به شدت خواهان بررسى عميق ما هستند. #افسانه_عادى_بودن #گبور_مته #آراز_بارسقيان 📘 https://T.Me/Ganjine_Ketab --------------------------------------------- 📘 🎼 ☕️ 🚬 🐢 ☘️ ما را به دستِ اهلش بسپارید! #گنجینه_ی_کتاب ---------------------------------------------
R.F
158
ای در آمیخته با هر کسی از راه رسید می‌توان از تو فقط دور شد و آه کشید پرچم صلح برافراشته‌ام بر سر خویش نه یکی، بلکه به اندازه‌ی موهای سفید سال‌ها مثل درختی که دَم نجاری است وقت روشن شدن ارّه، وجودم لرزید ناهماهنگی تقدیر نشان داد به من به تقاضای خود اصرار نباید ورزید تلخی وصل ندارد کم از اندوهِ فراق شادی بلبل از آنست که بو کرد و نچید . . . . . کاظم_بهمنی
R.F
160
گفتم: می‌خواهم بخوابم، زیاد، طولانی و شاید برای همیشه گفت: افسرده‌ای؟ گفتم: نه، افسردگی را می‌شناسم ، در کتاب‌ها نشانه‌هایش را خوانده ام، آنچه من تجربه می‌کنم افسردگی نیست. مواجهه عریان و طولانی با واقعیتِ دنیاست. من، همه داشته‌هایم را خرج کرده‌‌ام، زورم به این همه غم نمی‌رسد. گفت: همه‌اش که غم نیست، این همه چیزهای دیگر، دوباره نگاه کن. گفتم: می‌دانم، امّا کدام غذای شورِ غیرقابل خوردن ، همه‌اش ...
R.F
151
ازدحام عصر تجريش، من هم يك نفر هستم. انگار صد سال، هزارسال،هزار هزار سال است آمده، رفته رفته، آمده كه بيايد، براى خودش كه هر چه ...خسته كه هر چه...خراب. اين ديگر چه زندگى ست، زندگى ست اما زندگى ست! راه...پير كوه...پير كلمه...پير پاييز...دارم خسته مى شوم از دستِ اين همه خرا...! #این_شفا_برسد_به_دست_مجروح_ترین_رؤیاها #سید_علی_صالحی 📘 https://T.Me/Ganjine_Ketab -------------------------------- ...
R.F
147
به خاطره‌هایتان برگردید، خودِ جامانده‌تان را پیدا کنید. او را در آغوش بکشید و ببخشیدش. آدم‌هایی که با شما یا بی‌شما سرزنش‌گر و غمگین هستند، همیشه سرزنش‌گر و غمگین باقی خواهند ماند. شما مسئولیتی ندارید که احساس‌های آنها را ترمیم کنید و خودتان را نادیده بگیرید. اگر خودتان را در آن خاطره‌ها پیدا کردید، احتمالاً به آن کودک بسیار افتخار خواهید کرد، چون منتظر شما ماند تا برگردید. او عمیقاً شما را دوست ...
R.F
158
از مهتابى رو به جنوب كوچه تا انتهاى جهان پيداست. ياد فروغ مى افتم دربند، ظهيرالدوله، حوالى كوه، زنى آهسته رو به بن بست با خودش حرف مى زند از چيزى، اتفاقى، كسى... #این_شفا_برسد_به_دست_مجروح_ترین_رؤیاها #سید_علی_صالحی 📘 https://T.Me/Ganjine_Ketab --------------------------------------------- 📘 🎼 ☕️ 🚬 🐢 ☘️ ما را به دستِ اهلش بسپارید! #گنجینه_ی_کتاب ---------------------------------------- ...
Mohammad
160
😭متاسفانه همین طور هست شاید ما مردها مقصریم
R.F
158
غالبن جلوی آینه خودم را ورانداز می‌کنم و می‌گویم نسل شماها منقرض شد عزیزم. می‌فهمم که مفهوم زیبایی عوض شده ولی چه بد شد که این مدلی عوض شد. گاهی به عکس پروفایل زن‌ها نگاه می‌کنم و دنبال کسی می‌گردم که پیکری زنانه و طبیعی داشته باشد. کمی شکم، کمی پهلو، کمی خط‌ها و ترک‌های حاصل از تغییر وزن در طول زمان. محصول طبیعی زندگی. کسی که رد زندگی را بشود رویش دید. کسی که از الگوی امروزه تبعیت نکند و خودش برا ...
R.F
156
. آن‌ها که زیر باران رفته و رو به آسمان خندیدند «دوستت دارم»شان تر و تمیزتر است! شسته رُفته بگویم: رنگین کمانِ عشق مال آن‌هایی که چتر دارند نیست مال آن دسته از آدم‌هاست که می‌خواهند با آستین خیس صورتشان را خشک کنند دیوانه‌های لجوجی که لرز گرفته‌اند اما از خیابان دست نمی‌کشند...! #رسول_ادهمی 🌱
R.F
159
زل زده بودم به یک مرد اروپایی و با خودم می‌گفتم چه خوش‌تیپ! ناگهان همسرش از در آمد تو. توی کشتی نشسته بودیم. در این مدت به زن‌ها زیاد نگاه نکرده بودم. اغلب زیاد به آدم ها نگاه نمی‌کنم، کلیت یک فضا بیشتر برایم جذاب است، یا گاهی جزئیاتی خیلی خاص در زنده‌ها و اشیا. زنِ آن مرد توجه من را به خودش جلب کرد. تمام‌تن، دست‌ها، پاهای او لک و پیس داشت، اما او پیراهن باز و دامن کوتاه پوشیده بود. از آن روز به ز ...
R.F
161
به من بگویید: از شرق تا به غرب ، از بالا تا پایین این سرزمین‌ها ، از قدیم الایام تا به امروز ، طناب های دار چه چیزی را توانسته اند در ما بکشند!؟ چه کاری توانسته اند با فریاد بلند مبارزه و آزادی مان بکنند… طناب های دار توانسته اند «شاهو» را بترسانند..؟ توانسته اند دریاچه ی « وان» و «ارومیه» را خاموش کنند..؟ توانسته اند « پیر مگرون» را به زانو درآورند ؟ .....چه چیزی را به طناب دار نسپرد و اعدام ...
R.F
157
" سی.پی.آر " بیمارستان جای جالبی ست، آدم هایی که بیرون از آن تند و تند قدم میزنند ،گریه میکنند ،دعا میکنند ،حالشان بهتر از بیماری که برای زنده ماندن با دستگاه شوک دست و پنجه نرم میکند نیست. آدم های بیرون از اتاق از یک چیز میترستند؛ از "نبودن" ! از نزدن ضربان قلب عزیزترین شخص دنیایشان ،از جای خالیه یک آدم. اتاق شوک جای بد و جالبیست ،تمام قول های عالم پشت دَرش داده میشود ،تمام خاطرات مرور میشود !تم ...
R.F
154
آدمهايي سر راهتان قرار ميگيرند كه "سمي"اند... كه آرام آرام درونتان رخنه ميكنند و تمام زندگيتان را نابود ميكنند... آدمهايي از جنس دو رويي،از جنس تملق... كه حرف و عملشان از زمين تا آسمان فاصله دارد... كه ماسك مهرباني جلوي صورت ميگيرند و خنجر را در پشت نگه ميدارند... كه از هر آدمي تكه اي از خصوصي ترينشان را جدا ميكنند و در معرض ديد عموم ميگذارند... از آنچه فكر ميكنيد به شما نزديكترند... احتياط كنيد.. ...
R.F
144
بهشت یعنی یک موسیقی ملایم باشد تو اینجا باشی... سرت روی پایم... دست راستم لای موهایت... و دست چپم در حال نوشتن شعر... اما صبر کن من که چپ دست نیستم! مهم نیست... تا آن روز تمرین میکنم... اولویت با موهای تو محمد شفیع زاده
R.F
155
برای به یاد آوردن یه نفر، ‌یه بهانه‌ی کوچیک کافیه، اما کی می‌دونه برای فراموش کردن، چند سال باید بگذره؟ از کجا معلوم که با مرگ، همه‌ی خاطرات فراموش می‌شن؟ کاش آدم آرزوهاش رو توی دنیا بذاره، خاطراتش رو به گور ببره. توی قدیمی‌ترین عکسها، همیشه یه نفر هست، که هیچ‌وقت لبخندش کهنه نمی‌شه. یه روز همه‌ی آدما، می‌رن سراغ یه عکس قدیمی، کنار یه عشق قدیمی، زل می‌زنن به یه بغض قدیمی و می‌گن؛ «خیلی ممنون، که ...
R.F
153
روزي اگر پسر دار شوم نام تو را برايش انتخاب ميكنم تا هرروز بيشتر از روز قبل صدايت بزنم تا وقتي سهواً همسرم را با نامت خطاب ميكنم آشوبي به پا نشود جز نامش... نمي گذارم شبيه تو باشد رفتارش اخلاقش حرف هايش لباس هايش و هر چه كه تو را تو كرده است نمي گذارم ... تو بد نيستي ولي ... نمي خوام دختر ديگري به سرنوشت من دچار شود دنيا ديگر تحمل "من" ديگري را ندارد #فاطمه_سادات_حجت_پور
R.F
155
ای در آمیخته با هر کسی از راه رسید می‌توان از تو فقط دور شد و آه کشید پرچم صلح برافراشته‌ام بر سر خویش نه یکی، بلکه به اندازه‌ی موهای سفید سال‌ها مثل درختی که دَم نجاری است وقت روشن شدن ارّه، وجودم لرزید ناهماهنگی تقدیر نشان داد به من به تقاضای خود اصرار نباید ورزید تلخی وصل ندارد کم از اندوهِ فراق شادی بلبل از آنست که بو کرد و نچید . . . . . کاظم_بهمنی
R.F
153
‌ من امروزی نیستم! هر چه فکر می کنم جای من اینجا نیست ، من باید سال ها قبل از این زندگی میکردم در آن روزهایی که لاکچری ترین خانه ها، خانه های حیاط دار بود همان ها که حوض داشت و چند ماهی قرمز … روزهایی که سقف آرزوی مردان داشتن یک دوچرخه بود و زن ها یک چرخ خیاطی … وقت چادر نمازهای رنگی ، موهای بافته و دلبری های یواشکی … وقت مهمانی های فامیلی ، خنده های تمام نشدنی ، قلیان و عطر تنباکو وقت لیوان کمر ...
R.F
145
خیال بباف، نفس بکش، کتاب بخوان، ذوق کن. به هر شکلی که می‌شود؛ زنده باش و دستان زمخت زندگی را محکم بگیر. کسی را پیدا کن که پایه‌ی دیوانگی‌هات باشد، با تو زیر باران خیس شود، با تو توی خیابان بلند بخندد، با تو موزیک گوش کند، برقصد، کتاب بخواند، فیلم ببیند. کسی را پیدا کن که سن و سال حالیش نباشد، که از قضاوت‌ها نهراسد، که ساده، ذوق کند، که سبز باشد، بکر باشد، دیوانه باشد. کسی را پیدا کن که با تو از طر ...
R.F
154
من گم شده ام هرچه بگردی خبری نیست جز این دو سه تا شعر که گفتم اثری نیست یک بار نشستم به تو چیزی بنویسم دیدم به عزیزان گله کردن هنری نیست دلگیرم از این شهر پس از من که هوایش آنگونه که در شأن تو باشد بپری نیست ای کاش کسی باشد و کابوس که دیدی در گوش تو آرام بگوید: خبری نیست هرجا نکنی باز سر درد دلت را چون دامن تر هست ولی چشم تری نیست ای کاش که میگفت نگاه تو؛ بمانم این لحظه که حرفت سند معتبری نیس ...
R.F
155
وقتی نقشه کره زمین رو نگاه می‌کنیم، ناحیه‌ی مهمی وجود داره که تاریخ‌نویس‌ها بهش می‌گن «گهواره تمدن». اینجا همون جاییه که اولین قریه‌ها، شهرها، پادشاهی‌ها و امپراطوری‌ها به وجود اومدن. این مکان در قلب امپراطوری ایران قرار داشت. هزاران سال پیش، به ناحیه‌ی مابین دو رود بلند دجله و فرات می‌گفتن مزوپوتامیا یا به قول ما ایرانیان، میان رودان و یا، بین‌النهرین. این ناحیه در عراق امروزی ساکن شده و آب ...
Mohammad
148
دیروز توی فرودگاه رم نشسته بودم. چند صندلی اون‌طرف‌تر یک زن میانسال با زبونی که حتی نمی‌تونستم حدس بزنم چه زبونیه، با داد و فریاد تقاضای کمک می‌کرد. شوهرش دچار حمله قلبی شده بود. مرد سفیدپوستی که در اون لحظه ...
😭😭😭کاملا بیشتر جهل وتعصب
R.F
157
دیروز توی فرودگاه رم نشسته بودم. چند صندلی اون‌طرف‌تر یک زن میانسال با زبونی که حتی نمی‌تونستم حدس بزنم چه زبونیه، با داد و فریاد تقاضای کمک می‌کرد. شوهرش دچار حمله قلبی شده بود. مرد سفیدپوستی که در اون لحظه صورتش قرمز بود. مرد به‌حال احتضار افتاد زمین و می‌لرزید. وسط داد و فریاد زن، چند نفر آدم از گوشه کنار خودشون رو رسوندند و هر کسی هر کاری که بلد بود انجام می‌داد تا مرد زنده بمونه. چند نفر آدم ...
R.F
146
ای نور چشم من سخنی هست گوش کن چون ساغرت پر است بنوشان و نوش کن در راه عشق وسوسه اهرمن بسیست پیش آی و گوش دل به پیام سروش کن برگ نوا تبه شد و ساز طرب نماند ای چنگ ناله برکش و ای دف خروش کن تسبیح و خرقه لذت مستی نبخشدت همت در این عمل طلب از می فروش کن پیران سخن ز تجربه گویند گفتمت هان ای پسر که پیر شوی پند گوش کن بر هوشمند سلسله ننهاد دست عشق خواهی که زلف یار کشی ترک هوش کن با دوستان مضایقه در ...
R.F
151
ای در آمیخته با هر کسی از راه رسید می‌توان از تو فقط دور شد و آه کشید پرچم صلح برافراشته‌ام بر سر خویش نه یکی، بلکه به اندازه‌ی موهای سفید سال‌ها مثل درختی که دَم نجاری است وقت روشن شدن ارّه، وجودم لرزید ناهماهنگی تقدیر نشان داد به من به تقاضای خود اصرار نباید ورزید تلخی وصل ندارد کم از اندوهِ فراق شادی بلبل از آنست که بو کرد و نچید . . . . . کاظم_بهمنی
R.F
151
• هیتلر • موسیلینی • ناپلئون • همه احمق بودند! • کدام مرد عاقلی، • به جای بافتن موی معشوقه اش... • عمرش را صرف جنگ می کند! • بیا در لا به لای ورقه های این کتاب • همدیگر را ببوسیم... • نگران آبرو هم نباش؛ • اینجا • هیچکس • کتاب • نمی خواند :) #رضا_دستجردی
R.F
151
دیشب کسی مزاحم خواب شما نبود؟ آیا زنی ،غریبه در این کوچه‌ها نبود؟ آن دختری که چند شب پیش دیده‌اید؟ دمپایی‌اش "تو را به خدا" تا به تا نبود؟ یک چادر سیاه ِ کشی روی سر نداشت؟ سر به هوا و ساده و بی‌دست و پا نبود؟ یک هفته پیش گم شده آقا! و من چقدر گشتم ولی نشانی از او هیچ‌جا نبود زنبیل داشت، در صف نان ایستاده‌ بود یک مشت پول خُرد، نه آقا! گدا نبود! یک خرده گیج بود ولی نه، فرار، نه اصلاً به فکر حا ...
R.F
148
R. Fekri: نشسته ام به تماشای چشم چون پری ات که سهم من بشود یک نگاه سرسری ات که سهم من بشود سرزمین موهایت اگر اجازه دهد مرزهای روسری ات زمان عرضه ی لبخندها حواست نیست که کشته می دهد این خنده های دلبری ات نگاه کن که دوباره به خود بگویم کاش که این نگاه نباشد نگاه آخری ات مگر چه کرده دلِ بی گناه من خانم  ! که دل نمی کنی از شیوه ی ستمگری ات چه قدر مثل تو باشم، تو هم کمی من باش که در معامله ثابت شو ...
R.F
146
این لمس رد پای تو از روی پادری... این ارتعاش دست تو در زیر روسری چین چین دامنی که گمم کرده در خودش یا روحم! این غنیمت تلخی که میبری... تن دادنم به اینکه بخندم بخاطرت... خوش بینی ام به اینکه تو با من برابری... دارد کلافه می کندم این زنانگی جنسیت حریر مرا چند میخری!؟ نفرین به بوسه های تو در چارچوب در لعنت به رد کفش تو بر روی پادری!! #سمیه_اکبری
Mohammad
133
00:57
سپاس حال دل شمام بهاری
R.F
137
هنوز از هیچ گودالی درختِ آدم نروییده که ببینم میوه‌هایش رنگ خون دارد مزه‌اش طعم بوسه هر چه هم هست باد دانه‌اش را آورده ویا عاشقی برای معشوقش میوه‌ای فاتحه خوانده مثل مادرم که درخت اناری روی قبر پدر کاشت و من مدام تصور می‌کنم پدرم انار شده و باید در هر جلسه‌ی شعری به شاعران جواب پس بدهم چرا ذهنییتم بعد از مرگ به سمت درخت شدن کشیده خودم هم‌ نمی‌دانم چرا دلم می‌خواهد درختی شوم که پرند ...
R.F
118
هنگامی که دروغ جهان را فراگرفته است، گفتن حقیقت دست کمی از انقلاب ندارد. (جورج اورول) آیا واقعاً امریکا با ۱۰۰ راه جور واجور به دنیا گند زده است؟ شاید کمی عجیب و مضحک به نظر بیاید، اما واقعاً دلیلی برای توصیف این‌گونه نقش امریکا در جهان وجود دارد: ایالات متحده نیز همانند هر قدرت نیرومندی، خود را به جهان تحمیل کرده است؛ فرهنگ و محصولاتش دنیا را فراگرفته‌اند، هزاران نهاد مسئول تنظیم مقررات تجارت جه ...
R.F
117
هیچ یک از ما به درستی نمی‌دانیم که آیا بدن ما گیاهی است که زمین رویانیده تا مگر به میل و غریزه نامی بخشیده باشد. (لوسین بکر) #خاک_و_رویاپردازی_های_آرمیدن #گاستن_باشلار #مسعود_شیربچه 📘 https://T.Me/Ganjine_Ketab --------------------------------------------- 📘 🎼 ☕️ 🚬 🐢 ☘️ ما را به دستِ اهلش بسپارید! #گنجینه_ی_کتاب ---------------------------------------------
R.F
120
سرنوشتِ آدمی را جغرافیا رقم می‌زند. #زلفی_لیوانلی 📘 https://T.Me/Ganjine_Ketab --------------------------------------------- 📘 🎼 ☕️ 🚬 🐢 ☘️ ما را به دستِ اهلش بسپارید! #گنجینه_ی_کتاب ---------------------------------------------
R.F
127
براى بچه هاى نسلى كه در چهار گوشه‌ى اين زمين پراكنده شده‌اند اما هنوز خواب‌هاى مشتركى مى‌بينند... ما، بچه‌هاى اين دوره و زمانه‌ايم اين زمانه‌ى سياسى، تمام روز، تمام طول شب، همه‌ى موضوع‌ها و حرف‌ها- چه مال تو باشند، چه مال ما، چه آن‌ها- همه موضوع‌هاى سياسى‌اند. چه دوست داشته باشى، چه نداشته باشى، ژن‌هايت، سابقه‌ى سياسى دارند، پوستت رنگ سياسى دارد و چشم‌هايت، نگاه سياسى دارند. هر چيزى كه بگويى، منعك ...
Mohammad
130
قشنگی نگاهت عشقه
Mohammad
130
00:59
حتما همینطور هست
R.F
139
عاشق زنی مشو که می انديشد، که می داند، که داناست، که توان پرواز دارد، به زنی که خود را باور دارد! عاشق زنی مشو که هنگام عشق ورزیدن، می‌خندد یا می‌گرید، که قادر است جسمش را به روح بدل کند، و از آن بیشتر،"عاشق شعر است"! (اینان خطرناک‌ترین‌ها هستند) و یا زنی که می‌تواند نیم ساعت مقابل یک نقاشی بایستد، و یا که توان زیستن بدون موسیقی را ندارد! عاشق زنی مشو که پُر، مفرح، هشیار،نافرمان و جوابده است! پیش ...
R.F
139
همان‌طور که وقایع واقعی فراموش می‌شوند بعضی وقایع که هرگز اتفاق نیفتاده‌اند می‌توانند در خاطرات طوری زنده بمانند که گویی اتفاق افتاده‌اند. #خاطرات_روسپیان_سودازده_من #گابریل_گارسیا_مارکز #ترجمه‌ی_امیرحسین_فطانت 📘 https://T.Me/Ganjine_Ketab --------------------------------------------- 📘 🎼 ☕️ 🚬 🐢 ☘️ ما را به دستِ اهلش بسپارید! #گنجینه_ی_کتاب ---------------------------------------------
R.F
140
واقعیت این‌است که اولین تغییرات در پیری آن‌چنان به‌آرامی اتفاقم یافتد که به‌سختی به چشم می‌آیند. آدمی باز خودش را از درون نگاه می‌کند همان‌طور که همیشه نگاه می‌کرده‌است اما این دیگران‌اند که از بیرون به او پیری‌اش را یادآوری می‌کنند. #خاطرات_روسپیان_سودازده_من #گابریل_گارسیا_مارکز #ترجمه‌ی_امیرحسین_فطانت 📘 https://T.Me/Ganjine_Ketab --------------------------------------------- 📘 🎼 ☕️ 🚬 🐢 ...
R.F
135
ای‌کاش زندگی چیزی نبود که مثل رود گل‌آلوده بگذرد بلکه فرصت نادری بود تا در ماهیتابه ازاین‌رو به آن رو شویم و طرف دیگرمان هم تا نود سال دیگر سرخ شود. #خاطرات_روسپیان_سودازده_من #گابریل_گارسیا_مارکز #ترجمه‌ی_امیرحسین_فطانت 📘 https://T.Me/Ganjine_Ketab --------------------------------------------- 📘 🎼 ☕️ 🚬 🐢 ☘️ ما را به دستِ اهلش بسپارید! #گنجینه_ی_کتاب -------------------------------------- ...