گنجینهی کتاب
42 •
@ganjine_ketab_g
از همهی دوستان تقاضا دارم که عکس و آی دی صحیح داشته باشند
گنجینهی کتاب
132
اینجا هم چت میکنین
R.F
128
🧡
ماهیگیر پیری باشم در دورترین بندر دنیا. صبح ها قایق کهنه ام را به آب بیندازم، صورت چروکیده و آفتاب سوخته ام را بگذارم چشم در چشم خورشید و بروم تا میانه های آبی دریا، نقطه شوم از چشم زنم که در ساحل نشسته و رادیو گوش می کند و به جوانی هایش فکر میکند که چه مچ های پایش نازک بود و چه قشنگ بود وقتی می رقصید.
برسم وسط آبهای آزاد. تورم را بیندازم، دراز بکشم داخل قایق، کلاه کهنه ام را روی سرم بگذارم ...
R.F
136
هنگامی که در درونتان احساس ناامنی، شایسته نبودن و وادادگی دارید، میدانید که انتخابی ناتوان کننده انجام دادهاید.
#سؤال_های_درست
#دبی_فورد
#ریحانه_فرهنگی
📚
______________________
#گنجینه_ی_کتاب
📕@Ganjine_Ketab📘
______________________
R.F
132
در میان مردهای جهان مردی را میشناسم
که مثل معراج از زندگی من گذشت
و زبانِ گیاهان
زبانِ دوست داشتن
و زبانِ آب را به من آموخت
روزگار سخت اطرافِ مرا شکست
و نظم اشیاء را تغییر داد ..
مردی را میشناسم
که وقتی به او پناه بردم درونم زن را بیدار کرد
و بیابان قلبم را بیشهزار ساخت .
#سعاد_الصباح
📘
https://T.Me/Ganjine_Ketab
---------------------------------------------
📘 🎼 ☕️ 🚬 🐢
☘️ م ...
R.F
129
برای قدرت روحی و باطنی خود ارزش قائل شويد و آن را دست كم نگيريد. يقين داشته باشيد كه اين عنصر درونی قادر است پاسخ همهٔ مشكلات را بيابد. چون تصوير ذهنی شماست كه در بيرون انعكاس میيابد. پس تصوير وفور و غنا و شادى و تندرستی را به ذهن بسپاريد و مطمئن باشد فرايند آن را به چشم خواهيد ديد.
#فدرت_ فكر
#ژوزف_مورفی
📘
https://T.Me/Ganjine_Ketab
---------------------------------------------
📘 🎼 ☕️ 🚬 ...
R.F
133
تو بگو وصف لب یار ، گناهش با من
تو بخوان نغمه ی دلدار ، گناهش با من
تو بیا مست در آغوش من ودل خوش دار
مستی ت با بغلت هر دو گناهش با من
تو مرا گرم بخوان گرم بگیرم در بر
مردمان هر چه بگویند ، گناهش با من
تو بمان در بر من محرم اسرارم باش
گر بگویند گناه است ، گناهش با من
روز محشر که خدا نامه ی ما می بیند
به شعف گویداز این عشق گناهش بامن
#حسین_منزوى
📚
__________________
#گنجینه_ی_کتاب
📘 @Ganjin ...
R.F
131
❣❣❣❣❣❣
R.F
128
این یادداشت را برای مردی مینویسم که اسمش را نمیدانم!
تو، مردی که توی داروخانه دیدمت، مردی که چون شبیه دایی رضا بودی نگاهم لحظهای رویت مکث کرد، این یادداشت برای توست.
شبی که همراه مریضی بودم و دکتر برایش سرُم نوشت. تنها بودیم، من و عزیزِ مریضم که بیحال خوابیده بود روی تخت و خیره شده بود به سقف، تا من سرُم را بگیرم و بیاورم. باید تا داروخانه میرفتم.
تا اولین داروخانهی شبانهروزی یک خیابان دراز ...
محمد
126
گپ پی وی که نیست
محمد
120
😭😭
R.F
115
ساعت ۳ونیم نیمه شب اینجا پیام دادن ،،،،🤔🤔
محمد
117
سلام
R.F
122
زﻧﻰ ﻛﻪ ﮔﻠﻮﺑﻨﺪﻯ ﺍﺯ ﺑﻬﺎﺭ ﻧﺎﺭﻧﺞ ﺑﻪ ﮔﺮﺩﻥ ﺩﺍﺭﺩ
ﻭ ﺭﻳﺤﺎﻥ ﻭ ﻧﻌﻨﺎ ﺩﺭ ﺑﺎﻏﭽﻪ می کارد
ﺑﺮﺍﻯ ﻗﻤﺮی ها ﺩﺍﻧﻪ می پاشد ﻭ
ﺑﺎ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺣﺮﻑ می زﻧﺪ
ﻧﺎخن هایش ﺭﺍ ﺑﺎ ﺣﻨﺎ ﺭﻧﮓ می کند ﻭ
ﮔﻴﺴﻮﺍﻥ ﺑﺎﻓﺘﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺭﻭﺑﺎن های ﺭﻧﮕﻰ می بندد
ﻧﻪ ﺍﺯ ﺧﺰﺍﻥ ﮔﻠﻪ ﺩﺍﺭﺩ،
ﻧﻪ ﺍﺯ ﺩﺍغ ﺗﺎﺑﺴﺘﺎﻥ
ﺯﻣﺴﺘﺎنهاﻳﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﻬﺎﺭ می بافد ﻭ
ﺑﻬﺎﺭﻫﺎﻳﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﻰ
ﺍﻭ ﺯنی ست ﻛﻪ ﺗﺎﺭ ﻭ ﭘﻮﺩﺵ ﻋﺎﺷﻖ ﺍﺳﺖ
ﻭ ﻫﻨﻮﺯ ﺯن های ﻋﺎﺷﻖ
ﺑﻪ ﻛﺘﺎبها، ﻛﻮﭺ ﻧﻜﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ...
آرزو پارسی
R.F
121
در کنار آنهایی باش که نور میآورند و جادو میکنند،آنها
که با چوب جادویی کلام گفتار ، نگاه ، رفتار و منشِ ویژه ی خودشان تو و جهانت را متحول میکنند و همه بازیها را به هم میزنند!! کسانی که قصههای زیبا میگویند و تو را به چالش میکشند و تغییرت میدهند کسانی که به تو اجازه نمیدهند که خودت را دستِ کم بگیری ...و افق زندگیات را کوچک بپنداری
این جادوگران با قلبهای
تپنده و پر شور ...
قبیله اصلی تو ...
R.F
116
مگر چه میخواهم از وطن؟
جز لقمهای نان و خیالی آسوده.
چه میخواهم؟
جز تکهای آفتاب و
بارانی که آهسته ببارد.
جز پنجرهای که رو به عشق و آزادی گشوده شود؟!
مگر چه خواستم از وطن که از من دریغش کرد؟
#شیرکو_بیکس
📘
https://T.Me/Ganjine_Ketab
---------------------------------------------
📘 🎼 ☕️ 🚬 🐢
☘️ ما را به دستِ اهلش بسپارید!
#گنجینه_ی_کتاب
---------------------------------------------
R.F
113
تنها شاعران یا قدیسان می توانند آسفالت را آبیاری کنند و به این دلگرم باشند که روزی سوسن هایی از آن خواهند رُست و رنجشان را پاداش خواهند داد.
ص ١٣٠ نسخه طاقچه
#ماه_و_شش_پنی
#سامرست_موآم
#مترجم_شهرزاد_بیات_موحد
#نشرماهی
📘
https://T.Me/Ganjine_Ketab
---------------------------------------------
📘 🎼 ☕️ 🚬 🐢
☘️ ما را به دستِ اهلش بسپارید!
#گنجینه_ی_کتاب
----------------------------------------- ...
R.F
114
آدم باید کتابهایی بخواند که گازش میگیرند و نیشش میزنند. اگر کتابی که میخوانیم مثل یک مُشت نخورد به جمجمهمان و بیدارمان نکند، پس چرا میخوانمیش؟ که به قول تو حالمان خوش بشود؟ بدون کتاب هم که میشود خوشحال بود. تازه لازم باشد، خودمان میتوانیم از این کتابهایی بنویسیم که حالمان را خوش میکند.
ما اما نیاز به کتابخانه، نیاز به کتابهایی داریم که مثل یک ناخوشحالیِ سخت دردناک متاثرمان کند؛ مثل مر ...
R.F
115
بیتفاوتی حالتی تدافعی برای پنهان کردن ملال است.
ملال درواقع یعنی این که :«فایدهاش چیست؟» و این سؤال یعنی ترس، و ترس یعنی این که در خفا نومید هستید.
#راه_هنرمند_بازیابی_خلاقیت
#جولیا_کامرون
#گیتی_خوشدل
📘
https://T.Me/Ganjine_Ketab
---------------------------------------------
📘 🎼 ☕️ 🚬 🐢
☘️ ما را به دستِ اهلش بسپارید!
#گنجینه_ی_کتاب
---------------------------------------------
گنجینهی کتاب
117
+ تو جاى يه ادم راه افتادى يه مسلمونو وادار كنى برگرده، واسه يه يهودى شهادت بده ؟ برا يه جهود ؟
- اره ! من طرف حقم ! چيزى بهم حكم نميكنه واسه اين كه يهودى هستى طرفت نباشم.
ادم باش،يهودى ...
واقعا همینه👍🏻
R.F
119
زمانی حرف بزن که ارزش حرفت بیشتر از سکوتت باشد،
و زمانی دوست انتخاب کن که ارزش دوستت بیش از تنهاییت باشد.
فرانسیسکو_کولوآنه
#گنجینه_ی_کتاب
.
📘 @Ganjine_Ketab 📕
📘 @My_eBooks 📕
R.F
109
پيتروسل زفه، در رسالهى دكترىاش با عنوان كلاسيكِ "در باب امر تراژيك" از اهميت ميان بُر نزدن و كلنجار رفتن با هدف نوشته است: استفادهى زياد از كمكهاى فنى، «دزدىِ بى محابا از ذخيرهى تجربه انسان است.» به واقع حرف مهمى ست. بالا رفتن از كوه با ماشين يا هليكوپتر بىمعنى ست، چرا كه تجربهى ايستادن بر قلهى كوه مصنوعى مىشود اگر با هيچ دردى همراه نباشد.
زفه، كه فيلسوف هم هست، فهميد كه عادت مدام ما به ...
R.F
104
«نكن!» و «جواب نمى دهد» دو عبارتىاند كه در دوران بچگى اغلب مىشنيدم. گاهى حق با آنها بود - نمىتوانستم آن قدر كه دلم مىخواست راه بروم و آن زمان بود كه يكى از احمقانهترين حسهاى انگيزه بخش را تجربه كردم. شادى رذيلانه. اگر به دختر پنج سالهات بگويى بلد نيست خوب بدود، او به احتمال قوى تا آخر عمرش مطمئن خواهد بود كه خوب نمىدود.
هيچ وقت سريعترين اسكىباز صحرايى يا قويترين شركتكنندهى مسابقات مد ...
R.F
106
هنرمندان سایر هنرمندان را دوست دارند. هنرمندان سایهوار به سوی طایفهیی که به آن تعلق دارند کشیده میشوند اما نمیتوانند مدعی حق حیات خود باشند. اغلب اوقات - جسارت - نه استعداد - یک انسان را هنرمند و انسانی دیگر را هنرمندی سایهوار میسازد؛ انسانی که در سایهها پنهان میشود و از ترس این که مبادا تماس نور، او را از هم بپاشد و متلاشی کند، میهراسد گامی به پیش نهد و خود را در معرض رؤیای نور قرار دهد. ...
R.F
118
+ تو جاى يه ادم راه افتادى يه مسلمونو وادار كنى برگرده، واسه يه يهودى شهادت بده ؟ برا يه جهود ؟
- اره ! من طرف حقم ! چيزى بهم حكم نميكنه واسه اين كه يهودى هستى طرفت نباشم.
ادم باش،يهودى باش! ادم باش،مسلمون باش! ادم باش، هرچى ميخواى باش..
سرب🎞
مسعود كيميايى
#دیالوگ
📘
https://T.Me/Ganjine_Ketab
---------------------------------------------
📘 🎼 ☕️ 🚬 🐢
☘️ ما را به دستِ اهلش بسپارید!
#گنجین ...
محمد
104
سلام دوستان
R.F
111
بنده نوازی کردید 😊
115
✅ چه کسانی به شقیقه "اعتماد اجتماعی" شلیک کردند؟
✍️جعفر محمدی
در روزهای اخیر ، دو خبر منتشر و تکذیب شدند. اولی خبر دستگیری حسین عبدالباقی، مالک و سازنده برج متروپل آبادان بود که ساعاتی پس از انتشار در صدا و سیما و خبرگزاری ها، از سوی مقامات مسوول تکذیب شد و اعلام کردند که او بازداشت نشده، بلکه زیر آوارهای متروپل کشته شده است.
دومی خبر خرید کارخانه فولاد بردسیر توسط علی دایی بود که این خبر، توسط ...
119
سه تن کلیدی محیط کاری خود را با دقت انتخاب کنیم. محیط حرفهای ما شامل افراد زیادی است اما برخی از آن ها نقش کلیدیتری دارند و بسیاری از آنان نقش مخرب چرا که ما تعاملات بیش تری با آن ها داریم. سه تنی که بیش از همه در محیط کار و فعالیت حرفهای با ما ارتباط دارند، بیش ترین تاثیر را در یادگیریهای اسمزی ما دارند. انتخاب و گماشتن دقیق این سه تن، تاثیری بسیار اساسی در حرفهای شدن و تغییر نگاه عوامانه ما ...
114
*اسفنجمان را کجا بگذاریم؟*
دوستی تعریف میکرد، پنج سال پیش بود که برای کنفرانسی به شهر بوستون رفته بودم. به همراه یکی از دوستان قدیمی که دورهی پسادکترای خودش را در آنجا میگذارند، داشتیم در خیابان های اطراف دانشگاه ام آی تی، دنبال یک آدرس میگشتیم. یک نفر از آن طرف خیابان رد میشد و متوجه ما شد که داریم به شکلی پرسانپرسان اطراف خودمان را نگاه میکنیم. آمد سمت ما این طرف خیابان، پرسید: دنبال جا ...
119
احسنت به شما🌿
113
به مناسبت ۲۸ مه
اولین باری که رد خون را
در لباس زیرمان دیدیم،
بدون شک تمامی مان وحشت کردیم.
بعد آمدند
در گوش مان گفتند
این یک راز است
و هیچ مردی نباید از آن بو ببرد.
دردهای یواشکی ِزیادی کشیدیم.
دردهایی از ناحیه ی کمر تا زیر شکم.
حالت تهوع از شدت درد.
در فصل سرما عرق کردیم.
فوبیای رد خون بر پشت فرم های مدرسه داشتیم...
آن هایی که مذهبی بودند
ماه رمضان ها در خانه باید ادای روزه دارها را در می ...
108
دلم میخواهد جارویی به دست
بگیرم وسطل آبی ودستمالی
وخاک اندازی.....
ازشمال ایران گردگیری کنم وجارو
کنم تا جنوب..
.شیشه هارا دستمال بکشم برق
بیندازم از شرق تا غرب..
رودخانه هارا آب تازه
بیندازم..
دریاچه هارا لایروبی کنم...
کویر را بتکانم
کوه هارا مرتب کنم...
برتاقچه صخره ها گل
بگذارم...
بیشه وجنگل وباغ را آب بدهم
وشاخه های خشک را درتنور
بیندازم..
.برای آسمان پیراهن ابری
بدوزم...
گیسوی گند ...
112
صحبت های شنیدنی پروفسور محمدقاسم مهجانی
118
از جمله کارهایی که انجام دادنش همیشه حالم را خوب میکند دور ریختن است. کشوها را باز میکنی، چنگ میزنی به خردهریزهای قدیمی، چند لحظهای تماشایشان میکنی و میبینی این همه وقت، این همه سال بیدلیل به اسارت گرفتیشان؛
فندکی که روشن نمیشود، ساعتی که خودش را بازنشست کرده و عقربههایش دیگر نمیچرخد، عکسهای رادیولوژیای که دیگر قرار نیست کسی به تماشایشان بنشیند، کارت ویزیت غریبهها، رژ لبهای به ته ر ...
118
اگر پياده روى ساعتها يا روزها طول بكشد، شكل متفاوتى با پيادهروىهاى نيم ساعته به خود مىگيرد. وابستگىتان به محركهاى بيرونى كمتر مىشود؛ از توقعات ديگران كنده مىشويد. پيادهروىتان حالت درونى پيدا مىكند. بعد از ده روز تنها بودن در راه قطب شمال، روز يازدهم در يادداشتهاى روزانهام نوشتم: «اين جا حس حضور داشتن در زندگى خيلى قوىتر از خانه است. احساس تنهايى را فكر كردن به هدف و حس يكى شدن با طب ...