گنجینه‌ی کتاب

37
از همه‌ی دوستان تقاضا دارم که عکس و آی دی صحیح داشته باشند
Sistany,,,,
163
چه سود دیوانگی دارد ، خودم را وقت وبی وقت بی خیال بینم ، همه عمرم که میکاهم ، اگر نا مهربان بینم ، همیشه که تو باشی ، نمیخوام دیگران بینم ، دلم سوخته ولیکن ، زدستم بر نمیاید دگر کاری ، چقدر سخته تو را با دیگران بینم ، ولی بی مهری و دیوانگیم گل کرده بینم ، تحمل میکنم ، هر روز ، که گرمایی دگر بینم ، خداوندا بساز ، امروز و هر روز را کنارم باش ، سلام ، ! ، ، ، صبح زیبای پنج شنبه عالی ، ، ...
Sistany,,,,
173
امروز نبود آغاز ، پایان هم نبوده ، تندی نکنُ و شکر گذار باش ، باریچه نباش ، تُ ، با داد زدنُ و داد همه گفتند ، چه حاصل ، این بودن ما رفتن ما ، حال چقدر است غنیمت شِمُرِیمَش ، ایام دل آدمیان خیلی ضعیف است ، با بودنت اموخته ام ، دونیا همین است ، دو سه روز یست ، خوشحالی و غمگینی و حسرت ، گریه روز تولد ، حسرتی در پی روزها ، و مردن بوده ، قلبی که به ایستد ، دمی نیست ، که بازدم طلبد باز ، ام ...
Sistany,,,,
178
آب و باد و خاک و پاییز ، ! ، ، ، رنگ نارنجی و زرد ، رقص برگها تو هوای عاشقی ، نم باران ، هوای مطبوع پاییز ، ناز کردن های خوشگل ، پشت چشم را عشق ، نازک کردنش ، با ی همتا دیدنش ، یا که بی همتا ، دل و دادن به عشق ، حال امروز تُ خوش کن ، بازم اون مردمک ، چشم تُ بیشتر بازکن ، بلکه بهتر بینی روزگار خودت تُ ، سلام ، ! ، ، ، صبح روز سه شنبه ات پر از روزی ، ، هر روز وقتی از خواب بیدار میشم ...
Sistany,,,,
176
تو با من مهربانی ، ! ، ، ، دل من شاد کنی ، در همه روزه . . . همیشه آینه بودی ، ! ، ، ، نشانم داده ای ، واقعیت را همه روز . . . من که اموخته ام ، ! ، ، ، سمت تو پرواز کنم . . . تو که نزدیکتر ، ! ، ، ، از یک نفسی ، در هر روز . . . دم وبازدم همه اش مال تو بود . . . این زمین وآسمان مال تو بود . . . روی خوش بوده سلامت ، ، ، هر چه شکرت باشد ، به چه زیبا از تو بود . . . سلام ، ! ، ، ...
184
Sistany,,,,
179
ای دوست هر روزی ، اون ، ! ، ، ، عشق خداوند ، جاری بشود ، !! ، ، ، هر روز ، به سعادت زیر پایت . . . هر آنچه خودت خواهی ، ! ، ، ، هر آنچه برایت بهترینه ، !! ، ، ، خوش رنگ و سلامت . . . هر روزه خدا ، دورت کنه ، ! ، ، ، از غم غصه ، عشق را بریزه !! ، ، ، به پایت ، همانجور که خوآهی . . . گویا تو شوی ، در جمع ! ، ، ، همه کس ،هر لحظ ...
Sistany,,,,
184
پاییز بقل گیرم ، سلامت ، ! ، ، ، میروم شنبه پی رزق حلال . . . امروزه باز خوش ، بوده ام ، ! ، ، ، پروردگار با بودن رزق حلال . . . امیدوار اینده ام با بودنت ، ! ، ، ، امروز روشن میکنم با یاد تو . . . اینجا نبود دوری تو ، ! ، ، ، همیشه برکت بوده و رزق حلال . . . در ذهنمی پرودگاره ، من شکر گذار . . . سلام ، ! ، ، ، آغاز و صبح روز شنبه بخیر ، ...
Sistany,,,,
179
من و تو فرق نداریم ، ، ، فقط همه ی وقت هایی ، ، ، اگر ، ، ، ، ، ، ، ، ، داریم ، ! ، ، ، اگر من دیدم که خندت خوشگله ، ، ، اگر اون لباس ، برات خیلی خوبه ، ، ، اگر ذره ای ، ازش بد ندیدی ، ، ، اگر بودنش ، بهم قوت میده ، ، ، پس چه بهتر چرا ؟ من بهش بگم ، ، ، دوستش دارم قشنگ بوده همش ، ، ، زندگی با لحظه هاش سلامتی ، ، ، قشنگ بوده ، ، ، چرا ؟ بهترین نباشیم برای هم ، ، ، منو تو بهترینیم ، اینو بهت ...
185
182
Sistany,,,,
181
هرکسی خوب ، میتونه ، ! ، ، ، یاد کنه ، یاد کسی ، ! ، ، ، تو کُنج اون ذهن شلوغش . . . حتی با گذشت ، ! ، ، ، ایام زمان ، میتونه یاد کنه ، !! ، ، ، ی لحظه ای ، !!! ، ، ، ئ خاطره پیش خودش . . . اُنقدرهام سخت نبوده ، ! ، ، ، یاد نکنیم ، تو طبیعت !! ، ، ، باد و بارون ، کناردرخت بید . . . یا که رقص ، ریزش ...
Sistany,,,,
187
دونیای بزرگ ، با تو ، ! ، ، ، چقدر شاد و قشنگه . . . من بودم تو ، امروز ، ! ، ، ، دنیاست که میچرخه قشنگه . . . دل را زده ام ، سنجاق ، ! ، ، ، بر بودنت تو یارم . . . یاردل من خالق ، هر روزه ، ! ، ، ، کنارم هست زیباست قشنگه . . . خوشحالم ، خوشحالم ، ! ، ، ، با خاصیت و کارم . . . خندان شده فرزند ...
188
185
ﺍﮔﺮ ﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﺩﻭﺳﺘﺘﺎﻥﻧﺪﺍﺭﺩ ، ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﺎ ﻧﺎ ﮐﺠﺎ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﻧﺪﻫﯿﺪ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺍﻣﯿﺪ ﻧﺪﻫﯿﺪ ﮐﻪ ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺭﻭﺯﯼ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺷﺖ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﮔﺎﻫﯽ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﺍﻭ ﭘﺬﯾﺮﻓﺘﻪ ﻣﯿﺸﻮﯾﺪ ﻭﮔﺎﻫﯽ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﯾﺪ ﮐﻼﻓﻪ ﺗﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ ﮔﻮﯾﯽ ﺩﺭ ﺟﺎ ﻣﯽ ﺩﻭﯾﺪ و ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﺗﻼﺵ ﻣﯿﮑﻨﯿﺪ ﺑﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﯿﺪ ﺍﯾﻦ ﻧﺮﺳﯿﺪﻥ ﺩﺍﯾﻤﯽ، ﺧﺴﺘﻪ ﺗﺎﻥ ﻣﯿﮑﻨﺪ، ﺧﺸﻤﮕﯿﻦ ﻣﯿﺸﻮﯾﺪ، ﺍﻓﺴﺮﺩﻩ ﻣﯿﺸﻮﯾﺪ ، ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﻗﺎﻧﻊ ﻧﮑﻨﯿﺪ ‏ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻣﺪﺕ ﻧﻤﯽ ﻣﺎﻧﺪ ...
Sistany,,,,
183
ی وقت های ، همه خوشحال و مستند ،! نمیدانند که چی باید بشه انگار نه انگار خیال بافن درون ذهنشان گیج ،! همش با بیخیالی میپرن بالا و پایین ،! نمیدانند ی روزی سکه برگرده ،! چی میشه ، تمام خنده ها میشه زُمُختِی خیال بافی بریز دور ، بخوان ۴ برگ ،! کتاب تو ، برقص فیلمی ببین شاد کن خودت را ، تو این دنیا پر از افراد ،! بیذوق ، بی هنر هست ، نباش بیذوق خودت را دوست بدار ، این بهترینه ،! و ترغیب شو ، ب ...
Sistany,,,,
182
چه یادش بخیر ، ! ، ، ، چابکی کوه قله ، !! ، ، ، چقدر زود گذشت . . . همان خاطرات قدیمی ، ! ، ، ، ظفر با فری ، حمید و مجید و ، !! ، ، ، امیر و جمال ناصرم زود گذشت . . . سلیس و روان ، ! ، ، ، هم نویسم ، که عشقها ، ! ، ، ، برفت و ، دلتنگ بماند . . . همی دانم اون ، ! ، ، ، دوست شریفی برفت ، !! ، ، ، ...
Sistany,,,,
184
ی کم شادی ی کم ، ! ، ، ، در خود فرو رفتن ، !! ، ، ، ی کم بی دردی میخواهم . . . به زیر پام پر از شعر ، ! ، ، ، باشد و ، فرشی پر از واژه ، !! ، ، ، همین را حال میخواهم . . . اگر حسی دلم باشد ، ! ، ، ، بِگُنجانم درون شعر امروزه . . . دلم ابی ، ایرانی ، ! ، ، ، اتاقی که طلوع دارد ، !! ، ، ، به روی طلوع صبح ، !!! ، ، ...
193
خیال بباف، نفس بکش، کتاب بخوان، ذوق کن. به هر شکلی که می‌شود؛ زنده باش و دستان زمخت زندگی را محکم بگیر. کسی را پیدا کن که پایه‌ی دیوانگی‌هات باشد، با تو زیر باران خیس شود، با تو توی خیابان بلند بخندد، با تو موزیک گوش کند، برقصد، کتاب بخواند، فیلم ببیند. کسی را پیدا کن که سن و سال حالیش نباشد، که از قضاوت‌ها نهراسد، که ساده، ذوق کند، که سبز باشد، بکر باشد، دیوانه باشد. کسی را پیدا کن که با تو از طر ...
Sistany,,,,
187
روز نو ، آغاز نو ، ! ، ، ، اول هفته خوب ، !! ، ، ، با تو خوش است . . . انقدر میترسم ، ! ، ، ، از حالی که بد باشد ، !! ، ، ، برای یک شروع شنبه ات . . . حالتو خوش کن ، همانند ، ! ، ، ، گل سرخی که بشکافته . . . همه اطرافیان با حال ، ! ، ، ، خوش ، بر خوردشان ، !! ، ، ، ...
184
Sistany,,,,
184
چقدر خوبه ، که وقتی ، ! ، ، ، حال خوبی ما نداریم ، !! ، ، تو ذهنم فراموشی بگیرم . . . میگن , دوست ، ! ، ، ، داشتن ها ، باعث حال ، !! ، ، ، بدم بود ، الهی دوساعت ،!!! ، ، ، من حال فراموشی بگیرم . . . و مدتی نباشم ، توی دنیای ، ! ، ، ، برم به عالمی که ، !! ، ، ، میگن خدا در انجاست . . . چقدر باید بشینم ...
185
. آن‌ها که زیر باران رفته و رو به آسمان خندیدند «دوستت دارم»شان تر و تمیزتر است! شسته رُفته بگویم: رنگین کمانِ عشق مال آن‌هایی که چتر دارند نیست مال آن دسته از آدم‌هاست که می‌خواهند با آستین خیس صورتشان را خشک کنند دیوانه‌های لجوجی که لرز گرفته‌اند اما از خیابان دست نمی‌کشند...! #رسول_ادهمی 🌱
180
پاییز یک نوار کاست قدیمی‌ست که یک طرفش با صدای باران پر شده یک طرفش با صدای تو... جلال حاجی‌زاده
181
یک بار زنی را دیدم که لباس خیلی کوتاهی پوشیده بود، نگاه آتشینی در چشمهایش بود و در دمای پنج درجه زیر صفر، در خیابانهای لیوبلیانا قدم میزد. فکر کردم باید مست باشد و رفتم تا کمکش کنم. اما حاضر نشد بالا پوشم را بپذیرد. شاید در دنیای او تابستان بود و بدنش از اشتیاق کسی که منتظرش بود، گرم میشد. حتی اگر هم آن شخص فقط در هذیان های او بود، آن زن این حق را داشت که مطابق میلش زندگی کند و بمیرد، موافق ن ...
Sistany,,,,
188
خدایا کودکی خواهم ، ! ، ، ، همین یک ذره از عمری که مانده . . . بشینم پای خاک بازی ، ! ، ، ، برم ، تاپ بازی های کودکانه . . . درون ذهن خسته ، ! ، ، ، دوساعت خواب بدک نیست . . . کشیدم کودکی را ، ! ، ، ، با لبی خندان چه ساده . . . نباید ها ، نشاید ها ، ! ، ، ، پر از خواب خیال ناب می باشد . . . فقط که دلخوشم ، ! ، ، ، با این ت ...
Sistany,,,,
185
بار الاها دست من را ول نکن صبح کنار یار رسوایم نکن دل بخندان و کنارم باش همش دوست را امروز خوشبختش بکن مهر و آبان مهربانیست گفته ام آذرم ان دختر تک دانه اش که گفته ام میرسد در اخر پاییز بدان یک نفس یک شکر بوده حال بدان با مرام من تویی که پیشتم با سلام صبح بخیر من پیشتم سلام ، ! ، ، ، صبح چهار شنبه ات خوش ، ، ، انشاءالله که روز آروم و بی دغدغه ای داشته باشید ، شر شار از آرامش الاهی مو ...
186
. آن‌ها که زیر باران رفته و رو به آسمان خندیدند «دوستت دارم»شان تر و تمیزتر است! شسته رُفته بگویم: رنگین کمانِ عشق مال آن‌هایی که چتر دارند نیست مال آن دسته از آدم‌هاست که می‌خواهند با آستین خیس صورتشان را خشک کنند دیوانه‌های لجوجی که لرز گرفته‌اند اما از خیابان دست نمی‌کشند...! #رسول_ادهمی 🌱
188
دلم جنگل، دلم باران، دلم مهتاب می‌خواهد دلم یک کلبه‌ی چوبی کنار آب می‌خواهد چنان دلگیرم از دنیا که ترجیحا دلم شعری... پر از تصویر موزون و خیالی ناب می‌خواهد قلم دستم به دامانت، بکِش یک دسته مرغابی که دل آرامشِ محضِ لبِ تالاب می‌خواهد جهانی خالی از وحشت، نه کفتار و نه سگ باشد دلم یک جنگلِ سبزِ پُر از سنجاب می‌خواهد بکِش یک کودکِ ساده، که از اسباب بازیها نه شمشیر و نه نارنجک، فقط یک تاب می‌خواهد ...
Sistany,,,,
182
تمام دوستانم ، ! ، ، ، خوب میدونن ، !! ، ، ، ادب مدرک نمیخواد . . . ادب بالا شهر ، پایین شهر ، ! ، ، ، هم هیچ نمیخواد . . . ادب باتوست ، و بامن ، ! ، ، ، درون ذات ادمهاست دوستان . . . ادب شادی ، بیاره ، ! ، ، ، ادب انسانیت بود ، ! ، ، ، کی نمیخواد . . . سلام ، ! ، ...
Sistany,,,,
191
سلام صبح همیشه عشق بوده ، ! ، ، ، تو باشی نه ی عشق صد عشق بوده .
Sistany,,,,
186
ی دوست عاشقم نیکو چنین گفت ،! ، ، ، مدارک های تحصیلی بالا ، ! ، ، ، ندارن درک همون ، !! ، ، ، یک چوب خشک است . . . بدون هیچ بهانه روز ، ! ، ، ، گذر کرد ، دلی نیست ،!! ، ، ، عاشقی نیست ، هیچ ثمر نیست . . . ولی میگن که علامه دهریم ، ! ، ، ، نه انگاری دروغ است هیچ ندانند . . . همه جا بوده است ، ! ، ، ، برج بلندی ، ولی کو طبع بالا ، !! ، ، ، ...
Sistany,,,,
182
چقدر سخته ،! نتونی ، ! ، ، ، لحظه ای خوش ، بگذرانی ، !! ، ، ، نتونی تو ، توی کافه ، !!! ، ، ، یک قهوه ای بنوشی . . . نتونی پرسه ای ، در شهر ، ! ، ، ، زنی تو ، دگر باره بگم چی . . . خیابانها نمیخواهیم ، ! ، ، ، دگر کافه نمیخواهم . . . در این کشور که بوده ، ! ، ، ، فقط قانون بیماری ، !! ، ، ، نداریم نت ...
Sistany,,,,
178
.در عشق هرگز گدا نباش. امپراتور باش. فقط ببخش !... بعد بنشين و نگاه كن كه چه معجزه اى رخ مى دهد. #اشو 📘 https://T.Me/Ganjine_Ketab --------------------------------------------- 📘 🎼 ☕️ 🚬 🐢 ☘️ ما را به دستِ اهلش بسپارید! #گنجینه_ی_کتاب --------------------------------------------- ...
Sistany,,,,
181
در جایِ دیگر به طرزِ اسرار آمیزی یادداشت می کند: «قفسی به جستجویِ پرنده ای رفت.» آیا قفس نمی خواهد ثابت کند که پرنده ای وجود ندارد و همه جا تهی است؟ هر کسی قفسِ خود را به دنبالش می ...
184
.در عشق هرگز گدا نباش. امپراتور باش. فقط ببخش !... بعد بنشين و نگاه كن كه چه معجزه اى رخ مى دهد. #اشو 📘 https://T.Me/Ganjine_Ketab --------------------------------------------- 📘 🎼 ☕️ 🚬 🐢 ☘️ ما را به دستِ اهلش بسپارید! #گنجینه_ی_کتاب ---------------------------------------------
182
حکایت ۳۹ باب اول در سیرت پادشاهان هارون و الرّشید را چون مُلکِ دیارِ مصر مسلّم شد ،گفت: به خلاف آن طاغی که به غرور مُلک مصر، دَعوی خدایی کرد ،نبخشم این مملکت را مگر به خسیس ترین بندگان. سیاهی داشت نام او خَصِیب،در غایت جهل. مُلک مصر به وی ارزانی داشت ؛و گویند عقل و درایت او تا جایی بود که طایفه ای حُرّاثِ مصر شکایت آوردندش که پنبه کاشته بودیم ،باران بی وقت آمد و تلف شد. گفت :پشم بایستی کاشتن. ...
182
در جایِ دیگر به طرزِ اسرار آمیزی یادداشت می کند: «قفسی به جستجویِ پرنده ای رفت.» آیا قفس نمی خواهد ثابت کند که پرنده ای وجود ندارد و همه جا تهی است؟ هر کسی قفسِ خود را به دنبالش می کشد، کسی که در قفس می ماند و داخلِ هیاهو نمی شود، روشن بینیِ غریبی دارد و همه چیز را بهتر از دیگران می بیند و حتی در بدبینی قدمی فراتر از دیگران گذاشته، زیرا دنیا را خالی از اُمید نمی داند و در این صورت به بدبینی جنبهٔ ...
183
ﻗﺘﻞ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻥ ﺩﺍﺭﺩ . ﻣﻲ ﺷﻮﺩ ﺑﺎ ﭼﺎﻗﻮ ﺷﻜﻢ ﻛﺴﻲ ﺭﺍ ﭘﺎﺭﻩ ﻛﺮﺩ ﻳﺎ ﻧﺎﻧﺶ ﺭﺍبرﻳﺪ ﻳﺎ ﺑﻴﻤﺎﺭﻳﺶ ﺭﺍ ﻋﻼﺝ ﻧﻜﺮﺩ . ﻣﻲ ﺗﻮﺍﻥ ﻛﺴﻲ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﺧﻤﻪ ﺍﻱ ﺟﺎ ﺩﺍﺩ ﻭ ﻳﺎ ﺗﺎ ﺣﺪ ﻣﺮﮒ ﺑﻪ ﻛﺎﺭ ﻛﺸﻴﺪ . ﻣﻤﻜﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻛﺸﻲ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﻛﻨﻨﺪ ﻳﺎبه ﺟﻨﮓ ﺑﻔﺮﺳﺘﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻗﺒﻴﻞ . ﻓﻘﻂ ﺑﻌﻀﻲ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻧﻮﻉ ﻗﺘﻞ ﻫﺎ ﺩﺭ ﻛﺸﻮﺭ ﻣﺎ ﻣﻤﻨﻮﻉ ﺍﺳﺖ . ﺍﻧﺪﻳﺸﻪ ﻫﺎﻱ متی📚 #برتولت_ﺑﺮﺷﺖ 📘 https://T.Me/Ganjine_Ketab --------------------------------------------- 📘 ? ...
Sistany,,,,
190
امروز شده شنبه ، ! ، ، ، صد شور نهان داریم ، !! ، ، ، در دل تب کاراست . . . با رزق حالال امروز ، ! ، ، ، مستانه سر افرازم ، !! ، ، ، تو صبر الاهیم ، من بنده خامت . . . من خسرو تو شیرینی ، ! ، ، ، تو روزی بده نابم . . . در کوشش هر روزی ، ! ، ، ، شکرت بکنم بنده ، !! ، ، ، ...
192
زندگی صحنه‌ی یکتای هنرمندی ماست هر کسی نغمه‌ی خود خواند و از صحنه رود صحنه پیوسته به جاست خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد صبح امروز، ایران دَرّودی، نقاش، کارگردان، نویسنده، منتقد هنری و استاد برجسته دانشگاه در سن ۸۵ سالگی درگذشت 🖤
193
📚 پانزده شانزده سال پیش ناگهان حس ایرانیت و باستان و هووخشتره بالا گرفت و جماعتی تلاش کردند هر چه از اعراب و مغول و دیگر مهاجمان برجای مانده بود از زبان و روزمره و آداب ِمرگ و زندگی پاک کنند تا رستگار شوند... بجای سلام، درود آمد و بجای ممنون، سپاس و بجای اجازه، پروانه و بجای آقا، مهربان و بجای خانم، مهربانو نشست و با همه گیر شدن فیسبوک، پیامدانی ها پر شد از درود بر شما مهربانوی آریایی... مهرتان ...
مصطفی حیدری
186
بعضی از چیز ها تنها از دور ظاهر آرام و زیبا دارند و انسان برای نزدیک شدن به آنها نباید پافشاری کند؛ مثل عشق، سیاست و مهاجرت... من بر آسمان خراش ها پرنده های مهاجر زیادی دیده ام که چشم هایشان پر از اشک بود... سابیر_هاکا
Sistany,,,,
187
سلام استاد عزیزم جناب سیستانی از شما درسهایی بسیاری یاد گرفتیم هر جاکه هستی در پناه خداباشی
منم زیر سایه شما هستم جای خاصی نیستم
مصطفی حیدری
191
سلام استاد عزیزم جناب سیستانی از شما درسهایی بسیاری یاد گرفتیم هر جاکه هستی در پناه خداباشی
Sistany,,,,
228
سلام اقا مصطفی من ی شرایط خاصی دارم پس نمیتونم باکسی خیلی هم کلام بشم و تنها بودن برایم بهتر است از راهنمایی شما هم صمیمانه سپاسگذارم میکنم خوشبختم دوباره تونستم قسمتی از کلامت را بخونم براتون ارزش زیادی قائلم ، ، ، گروه شما شده ی چند عددخانم که دائم دنبال خاله بازی هستن منم نمی پسندم خارج شدم ، ، ،
Sistany,,,,
250
کتاب همیشه مظلومه حتی توی گروههایی که به نام کتاب و کتابخونی شروع به فعالیت میکنن توی این گروه هم فقط برادر و استاد عزیزم اقای سیستانی فعالیت داره که امید وارم همه دوستان گوشه چشمی هر چند کوتاه و مختصر به کتاب و کتاب خوانی داشته باشند
195
سلام اقا مصطفی من ی شرایط خاصی دارم پس نمیتونم باکسی خیلی هم کلام بشم و تنها بودن برایم بهتر است از راهنمایی شما هم صمیمانه سپاسگذارم میکنم خوشبختم دوباره تونستم قسمتی از کلامت را بخونم براتون ارزش زیادی قائلم ...
سلام آقای سیستانی عزیز جوابتونو روی پیام اقا مصطفی ریپلای کنید ،اشتباه شد 🙂