گنجینه‌ی کتاب

ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم چند وقت است که هر شب به تو می اندیشم به تو آری ، به تو یعنی به همان منظر دور به همان سبز صمیمی ، به همان باغ بلور به همان سایه ، همان وهم ، همان تصویری که سراغش ز غزلهای خودم می گیری به همان زل زدن از فاصله دور به هم یعنی آن شیوه فهماندن منظور به هم به تبسم ، به تکلم ، به دلارایی تو به خموشی ، به تماشا ، به شکیبایی تو به نفس های تو در سایه سنگین سکوت به سخنهای ...

🌹🌹🌹🌹🌹

او کوچ نشین بود نیامد که بماند رفت و به دلم زخم چنان زد که بماند من سخت که دلبسته شدم او به گمانم وابسته شد اما نه در آن حد که بماند می رفت و دل ساده ام آنقدر به خود گفت: شاید که مردد شده شاید که بماند دیروز خدا خواست به من عشق ببخشد امروز هم ای کاش بخواهد که بماند تکرار همین خاطره ها داغ دلم شد داغی که بماند که بماند که بماند… #حسین_عباسپور__🥀

بهت گفتم دوست دارم .! . . . ولی حواس تو نبود . . . وقتی چشمام میباریدن . ! . . . اصلا حواس تو نبود . . . چقدر بگم تاکی بگم .! . . . فریاد زدم که دنیامی . . . دلتنگ شدم از عشق تو . ! . . . . چرا ؟ ؟ حواست پس نبود . . . سلام .! . . . بنظرم میرسه . ! . . . لایق تو کسی نیست جز آن کسی که : تو را انتخاب کند . . . نه امتحان تو را ...

گر تو دشوار شوی کار .! . . . بدم من بلدم . . . مرغ عشقم جای اغوش .! . . . تو را من بلدم . . . ملت از بس که دروغ .! . . . شنیده بودند خوابند . . . اگرم پر بکشی اوج گیری .! . . . لانه عشقت بلدم . . . سلام . . . صبح در چهار شنبه خرداد ماه پر گل و سلامت . . . شاد باشی و محبت کنید . . . سه چیز ...

ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم چند وقت است که هر شب به تو می اندیشم به تو آری ، به تو یعنی به همان منظر دور به همان سبز صمیمی ، به همان باغ بلور به همان سایه ، همان وهم ، همان تصویری که سراغش ز غزلهای خودم می گیری به همان زل زدن از فاصله دور به هم یعنی آن شیوه فهماندن منظور به هم به تبسم ، به تکلم ، به دلارایی تو به خموشی ، به تماشا ، به شکیبایی تو به نفس های تو در سایه سنگین سکوت به سخنهای ...

🌹🌹🌹🌹🌹

«سادیسم دارای قدرتی جنون‌آسا و گستاخ‌آمیز است به طوری که دیگری را خلع اسلحه می‌کند و در حالی که در صدد است از بدن دیگری یک آلت بی جان بسازد، حاضر نیست بدن خود را در اختیار لذت او بگذارد و از رنج کشیدن و پایکوبی معشوق لذتی را می‌برد که عاشق از وصال معشوق بهره‌مند می‌شود.». . «سادیسم به مفهوم کلی در تمام مدت عمل با آزادی می‌جنگد، یعنی در حالی که می‌خواهد آزادی را از دیگران بگیرد و او را به اسارت بکش ...

در زمان اندکی یک گوشه .! . . . از قلب من و تسخیر کرد . . . دلهر از پیش من رفت و .! . . . صدای نازوکش تغییر کرد . . . طبع گرمت شور شعرم .! . . . هر زمان بر دل نشست . . . ای پرنده عاشقم عشقت .! . . . مرا درگیر کرد . . . سلام . . . . صبح در سه شنبه ای خرداد ماهی زیبا عجب دنیایی است در کله پزی ها هم زبان از مغز گران تر است در ...

گلخنده شیرنم ای .! . . . یارم و بالینم . . . ابروی خوشت یار شده .! . . . دین و هواسم . . . گفتم که بیا پر کن از .! . . . این عشق پیاله . . . پرواز تو زیباست .! . . . شاید که به اوجش برسانم . . . سلام .! . . . صبح زیبای دوشنبه تعطیل بخیر . . . آدمایی که وقتی کنارشون نیستی ازت دفاع میکنن ، وفادارتر ...

ما روزانه از چيز های زيادی خسته ميشويم، از تخت خواب تكراری مان، از قيافه ی خواب آلودمان در آيينه، از رنگ مسواكمان، از اتوبوس هاي تكراری، از مسير كار، يا حتی وقتی از سر كار به خانه برميگرديم، از كار خسته ايم، وقتی از دانشگاه بر ميگرديم از درس خسته ايم، وقتی در جنگل زندگی ميكنيم از درخت خسته ميشويم و وقتی دريا نورديم از آب و ماهی... اما همين كه مدتی از آن ها دور بمانيم، كم كم دلمان بر ...

او می‌زند من کیستم من صورتم خاکیستم رمال بر خاکی زند نقش صوابی یا خطا این را رها کن خواجه را بنگر که می‌گوید مرا عشق آتش اندر ریش زد ما را رها کردی چرا ای خواجه صاحب قدم گر رفتم اینک آمدم تا من در این آخرزمان حال تو گویم برملا حضرت مولانا

شیرین که شوی بنده و .! . . فرهاد منم در دل تنگت . . . با تیشه زنم کوه که .! . . . طبیعت غم من یافت . . . امروزه دلم در طلب جان .! . . . تو افتاد مشگل بکجا بود . . . با عقل که باشی عاشق .! . . . بشوی جنگ تمام است . . . سلام .! . . . سلام بر یک شنبه عید فطر . . . فرا رسیدن بهار خوش خرداد با شاد و لذت بخش ترین هوای بهاریه با طراوت ...

🌹🙏🎈

🌹🙏🎈

پیام تبریکی! در این عید بهتر است سفره سلامتی بگسترانیم و میوه ی تندرستی تقدیم عزیزان کنیم، از عطر محبت بهره بجوییم و لباس صحت بپوشیم، نماز مهربانی بخوانیم و به آهنگ شاد خِرَد گوش بدهیم، با تداوم حیات و زندگی مان، بغل کشی کنیم و سایه ی درخت محبت و مهربانی را بر اطفال خود بگسترانیم و داستان زندگی شان را به دست خود خاتمه ندهیم. در خانه بمانیم و تبریکی عید مان را به دست گوشی بسپریم و از کشتی فرونش ...

محرم رازم شنبه است .! . . . روز تلاش رزق حلال . . . معنی آواز صبح شد .! . . . برکت و روزیم بود حلال . . . آرامشت پرواز بود . ! . . . بگو سپاس صبح داده ای . . . تو هم دمی با اون خدا .! . . . پس اون خدا تنها نبود .! ! . . . و کار تو باشد حالال . . . سلام . ! . . . خداوندا تو همیشه در کنارم هستی و هر گاه من به جهل و غفلت ، دست ...

گفتند که نامحرمی و بوسه حرام است... دل گفت که محرم تر ازین عشق کدام است؟ بوسیدم و لب دادم و آغوش کشیدم نامحرم من! محرمی و کار تمام است... #رهی_معیری

یک پیاله شعر تازه ، یک وجب دلواپسی ! زیر قیمت می فروشم ، مشتری دارد کسی؟ با شما ارزان حسابش می کنم ، لطفا بخر ! بوسه جایش می دهی ، با رنگ و بوی اطلسی ؟؟ من شنیدم ، گفته ای باید فراموشت کنم؟؟ من نمردم ، آدم زنده نمی خواهد وصی ! مرگ من ، آنروز می آید که تو با دیگری ! می روی و من بمانم با هجوم بی کسی ! نوشدارو را نیاور ، جامه مشکی بپوش ! تسلیت باید بگویی ، تا کنارم می رسی #مهدی_اخوان_ثالث

با من برنـــــو به دوش یاغی مشروطه خواه عشق کاری کرده که تبریز می سوزد در آه بعدها تاریخ می گوید که چشمانت چه کرد؟ با من تنهــــا تــــر از ستارخان ِ بــــی سپاه موی من مانند یال اسب مغرورم سپید روزگار من شبیه کتـــــری چوپان سیاه هرکسی بعد از تو من را دید گفت از رعد و برق کنده ی پیر بلوطـــی سوخت نه یک مشت کاه کاروانی رد نشد تا یوسفی پیدا شود یک نفر باید زلیــخا را بیاندازد بــه چاه آدمیزادس ...

چقدر عاشق شدن خوبست .!. . . کنم توبه به در گاهش . . . همیشه با تواّم عاشق .!. . . نه تکرار در گناهانش . . . خداوندم که میبینم .!. . . رها کردم هوس هایم . . . عبادت میکنم با خود .!. . . همیشه من بدرگاهش . . . اگر چه من که تنهایم . . . سلام .! . . . رفتن که همیشه دست تکان داد نیست . . . همیشه با خداحافظ گفتن همراه نیس ...

چه چشمان زیبایی! و زیباتر از آن نگاهِ چشمانت و زیباتر از آن هوای چشمانت وقتی از دوردست نگاه می‌کنی. در هوا جستجو می‌کردم: چراغِ خونت را خونِ سایه‌ات را و سایه‌ات را بر دلم.  #خوان_خلمن

🌹🌹🌹🌹🌹

‌ ای بکرترین برکه! هلا سوره‌ی صافی! پرهیز کن از این همه پرهیز اضافی! مهری بزن از بوسه به پیشانی سردم بد نام که هستیم به اندازه‌ی کافی! تلخینه‌ی آمیخته با هر سخنت را صد شکر! شکرپاش لبت کرده تلافی! با یافتن چشم تو آرام گرفتم چون شاعر درمانده پس از کشف قوافی #علیرضا_بدیع

🌹🌹🌹🌹🌹

چگونه بی منی و شانه می زنی مو را؟ خمار می کنی از سرمه چشم جادو را به اشتیاق کدامین قرار می ریزی به رود آینه ها آبشار گیسو را ؟ دوباره مست قدم می زنی و می گیری به دست های ظریفت کدام بازو را؟ مجاب می کنی از فرط دلسپردگی ات کدام گوشه ی پنهان لبان ترسو را؟ کجاست گرمی آغوش بی منت که چنین گرفته ام به بغل در غمت دو زانو را؟ غریب ماندم و بی آسمان ندانستی فضای تنگ قفس می کُشد پرستو را؟ پس از تو خیر ...

🌹🌹🌹🌹🌹🌹

او کوچ نشین بود نیامد که بماند رفت و به دلم زخم چنان زد که بماند من سخت که دلبسته شدم او به گمانم وابسته شد اما نه در آن حد که بماند می رفت و دل ساده ام آنقدر به خود گفت: شاید که مردد شده شاید که بماند دیروز خدا خواست به من عشق ببخشد امروز هم ای کاش بخواهد که بماند تکرار همین خاطره ها داغ دلم شد داغی که بماند که بماند که بماند… #حسین_عباسپور__🥀

🌹🌹🌹🌹🌹

🌸در اندرزنامه بزرگان زرتشتی 💫در باره زن آمده است: 🌸زنان را گرامی بدارید و 🍃به زنان ستم مکنید. 🌸زندگی را بر زن و فرزند آسان کنید. 🌸اگر زنی را بگریانی ، 🍃سرانجام روزگار گریانت کند. 🌸پیمانت را با زن نشکن 🍃تا پیمانت شکسته نشود. 🌸 آبروی زن را مریز ، 🍃تا روزگار آبرویت را نریزد. 🌸به خواسته زن دست میاز 🍃تا خواسته ات به باد نرود. 🌸آشیانه زن را بر هم نزن 🍃تا آشیانه ات ویران نگردد. ...

يک بار سر ِ تعويض پلاک نامه ای را كه برای تو نوشتم زن همسايه گشود بر خلاف بی مهری ِ تو آنقدر تنها بود كه جوابم را داد اكنون بعد عمری كه در آغوش من است فهميدم فرقی نمی كند عشق كجا رخ بدهد گاهی می شود برای دوست داشتن اندازه ی يک خانه عقب برگرديم #رسول_ادهمی 📚 ______________________ #گنجینه_ی_کتاب 📕@Ganjine_Ketab📘 ______________________

. . من خود دلم از مهر تو لرزید، وگرنه تیرم به خطا می رود اما به هدر، نه! دل خون شده وصلم و لب های تو سرخ است سرخ است ولی سرخ تر از خون جگر، نه با هرکه توانسته کنار آمده دنیا با اهل هنر؟ آری! با اهل نظر؟ نه! بد خلقم و بد عهد زبانبازم و مغرور پشت سر من حرف زیاد است مگر نه؟ یک بار به من قرعه عاشق شدن افتاد یک بار دگر، بار دگر، بار دگر... نه! #فاضل_نظری 🌸

من صبورم اما بی‌دلیل از قفسِ کهنه‌ی شب می‌ترسم بی‌دلیل از همه‌ی تیرگی رنگِ غروب و چراغی که تو را از شبِ متروکِ دلم دور کند من صبورم اما آه، این بغض گران صبر چه می‌داند چیست... حمید مصدق

تو خدا بودی و من نام .! . . . تو را داد زدم . . . ای خدایم چی بگویم .! . . . که چرا ؟ داد زدم . . . جزء تو هیچ کس نبود هم .! . . . دم و یارم هر روز . . . از ته دل پر حسرت ای خدا .! . . . اسم تو را داد زدم . . . سلام .! . . . . پنج شنبه ای خوش بخیر در اولین روز خرداد ماه . . . ميگم دلبر،! . . . ...

بیرون بودن زلف زنان ایل جزیی از پوشش زیبایشان است. و.هیچ مرد اصیل قشقایی وبختیاری به زلف زنان ایل توجهی نمیکند. همانگونه که مردان شالیکار به ساق برهنه زنان شالیکار بی اعتنا اند. گرگ اگر هوس گوشت کند، پوست شکار برایش مهم نیست.. حجاب باید باطنی باشد نه ظاهری. . از نسل آلودهء من گذشت. . به فرزندان خود خوب دیدن را بیاموزید .... حسین پناهى

از نویسنده ایی سخن بگوییم که بر در اتاق خود نوشته بود: "آن ‌کس که وارد شود مرا مفتخر می کند ، آن ‌کس که وارد نشود مرا خوشحال می کند" این ست واقعا آن موجودی که "مودبانه" بی ادب است! نیچه

چشم مخصوص تماشاست اگر بگذارند و تماشای تو زیباست اگر بگذارند من از اظهار نظرهای دلم فهمیدم عشق هم صاحب فتواست اگر بگذارند دل درنایی من اینهمه بیهوده مگرد خانه دوست همین جاست اگر بگذارند سند عقل مشاع است اگر بگذارند عشق اما فقط از ماست اگر بگذارند غضب آلوده نگاهم میکنید ای مردم دل من مال شماهاست اگر بگذارند #محمود_اکرامی_فر

یک شب هم باید با هم بیدار بمانیم تا خود صبح . هی چشمهای تو پر از خواب شود و من ببوسمت و بگویم کمی دیگر که حرف بزنیم میخوابیم . هی برایت تعریف کنم از بچگیهایم که چقدر دلم میخواست پرنده باشم و بروم روی ماه خورشید را ببوسم و نمیشد و من غصه میخوردم و مادربزرگم کله ام را می بوسید و میگفت طفلک دیوانه من . هی من برایت تعریف کنم از تنهایی این چند قرن که تو نبودی و من هر شب می نشستم با رودخانه حرف میزدم در ...

خو شبحالم بشود گر .! . . . این زمانه به عقب برگردد . . . تو نکن هیچ خیال که .! . . . که شایدم نامه رسان برگردد . . . فکر کنم خوشبخت یست .! . . . نرخ طلا نرخ دلار برگردد . . . شایدم خوشبخت یست .! . . . کل ورق های جهان برگردد . . . سلام .! . . . . صبح اخرین روز از ماه اردیبهشت بخیر خداوندا بهترین برکت را برایدوستان ارزومندم سلامتی و آرامش از چوپان ...

بگو که عاشقم هستے دلم تکرار میخواهد براے با تو بودن ها دلم اصرار میخواهد بدون تو پریشانم پناه خستگے هایم بگو که بے تو دلتنگم دلم اقرارمیخواهد

🔻مادرهای_ما ❤️مادرهای ما از نسل مادرهایی هستند که تخت دونفره نداشتن؛ اما شب سرشون رو با شریک زندگیشون، روی یه متکا میذاشتن ‏🧡مادرهای ما از نسل مادرهایی بودند، که به قناعت و قانع بودن افتخار میکردن 💚مادرهای ما با کم و زیادِ زندگی، ساختن و دَم نزدن... صبور بودن 💙کیک تولد و کادو ولنتاین و سالگرد ازدواج نداشتن، اما خنده‌هاشون عمیق و از ته دل بود 💜مادرهای ما هود و ماکروفر و ماشین ظرفشویی نداشتن ...

اردیبهشت موهای شرابی اش را پشت گوش می اندازد با صد عشوه میرقصد زیر چتر باران پخش میشود عطر گل های نم دار دامنش در هوا و خنده کنان به دنبال خرداد در کوچه پس کوچه های بهار گم میشود #نعیمه_ملکی

از صورت ماهت شدم عاشق .! . . . با یک تب پنهانی . . . آغوش تو بوده تو سر .! . . . من یک وسوسه آنی . . . عاشق شودن و عشق بگم .! . . . قصه تلخی دارد . . . یکدم به خوشی وای بگم .! . . . بعد چقدر ویرانی . . . سلام .! . . . اگر، در زندگی نگاهت به .! . . . داشته هایت باشد .! . . . بیشتر خواهی داشت. . . ...

در عصری زندگی می‌کنیم که هر لحظه اش ترس از دست دادن، هرساعتش غبار ناتمامِ انفجار و هر سالش موجی از یاس صورت های‌مان را سیلی می‌زند. عصری که در آن حادثه، دیگر پیشامدی بزرگ نام نمی‌گیرد، بس که چشم ها پر از اشک است دست ها خالی و سرها همیشه در گریبان... در عصری زندگی می‌کنیم که آدم هایش معنای تلخِ نداشتن را به خوبی فهمیده اند، طعم بی کسی ها را به وفور چشیده اند. در عصری زندگی می کنیم که بیشتر از عکس ...

🌹🌹🌹🌹🌹

این کتاب را به هوس رانان تمام دوران ها تقدیم می کنم باشد که از آن بیاموزند و پشت آیاتش پناه بگیرند تا از شهوت هاشان حفاظت کند. اخلاق مداران شهوت را ترس کرده و شما را ترسانده اند از شهوت. طبیعت عیاش هست و عیش طبیعی و تنها از این را می توانید در مقصدی که طبیعت برایتان در نظر گرفته قدم بگذارید. به میل جنسی خود گوش بسپارید که هیچ چیز مثل عیاشی شعف زا نیست. با شما هستم ای زنان شهوت ران! آنژ بهترین الگو ...

به هر فردی که برمی‌خوریم همیشه درست آن قسمت از وجودمان را آشکار می‌کند که ما می‌خواستیم پنهانش کنیم. دردمان این است که می‌بینیم معشوق جلوی چشممان در تصویری که از ما برای خود می‌سازد با ارزش‌ترین فضیلت‌هامان را حذف می کند و ضعف‌ها، نقص‌ها و جنبه‌ی مضحک وجودمان را برملا می کند... و دیدگاهش را به ما تحمیل می‌کند وادارمان می‌کند خودمان را با چیزی که او در ما می‌بیند منطبق کنیم. با ایده ی تنگ او. ...