گنجینه‌ی کتاب

38
از همه‌ی دوستان تقاضا دارم که عکس و آی دی صحیح داشته باشند
Sistany,,,,
129
شایدم بار دگر !، عشق نپرستم هرگز ... یا که هیچ وقت نشوم !، مست هرگز ... عهد کُنَم ، ساقی توباش !، ای یارب ؟... نکشم عربده !، مستی نکنم !، من هرگز ... سلام!!!، از امروز صبحتان را شادتر ،،، آغاز کنید ... روزتان شیک و شاد ... با هر مشگل اینطور برخورد کن ... بپذیرش!! ، تغییرش بده!! ، رهایش کن!! . اگر نمیتونی بپذیری!! ، تغییرش بده!! ، اگر نمیتونی تغییرش بدی!! ، رهایش کن ... بودا .. ...
124
شما رهبر ارکستر سمفونیک افکار و احساسات خویش‌اید. اگر مسئولیت کامل این ارکستر را می‌پذیرید، نباید قدم‌های خود را با صدای طبل و شیپور دیگران میزان کنید، بلکه باید گوش به ساز و نوای ارکستر باطنی خود بسپارید، به صدای وجدانتان، به آوای کودک درون و به تمام نواهایی که از باطن شما برمی‌خیزند و شما افتخار رهبری و هدایت آنها را دارید. ✍#وین_دایر 📙#همه_هستی_درون_توست
Sistany,,,,
133
گره افتاده ، در این ڪار دلم،!!،، یا خدا مشگلم و ، آسان ڪن ... تو خودت درد سر فڪرم را،!!،، ڪہ در آن پیچیدم ، آسان ، ڪن ... این همہ مشگل من!!،، شرء ڪہ نبود ... یا خدا ممنونم ڪہ تویی!!،، در مانم . دوستانم باور ڪن ... هرڪہ بود عاشق تو!!،، درڪارش مانده نبود ... وچه کار ساز بودش!!،، ...
Sistany,,,,
135
من با توسخن گفتم!!،، حال ، حال تو می پرسم ... اینار نباش تنها!!،، حال ، حال تو می فهمم ... یک بار سخن از من بود ... صد بار نگو جانم !!،، حال ، حال تو میدانم ... سلام!!!،،، صبح سه شنبه بخیر ... آرزو میکنم خداوند برای امروزتان و خوش رقم بزنه و حال دلتون مثل گل تازه و باطراوت باشه... سه شنبه را با طلوعی از عشق شروع کنیم ... مورخه ... ۱۴ ابان 5 ...
136
من از آن دسته آدم‌ها هستم که هروقت همه چیز خیلی خوب پیش می‌رود، وحشت زده به این که نکند همه چیز خراب شود فکر می‌کنم و می‌نشینم به زار زدن. همیشه فکر می‌کنم همه چیز عادی پیش برود و یک اتفاق‌های بدی هم بیفتد خیلی قابل تحمل‌تر است تا اینکه پر از ذوق و امید بشوی و دلت پر بگیرد برود وسط آسمان شروع کند به رقصیدن و یک دفعه یکی قیچی بردارد به هوار پر و بالت و تو با کله بخوری زمین. زبانا می‌گویم به چشم زخم ...
Sistany,,,,
136
ماه دل مهتاب دل تو،!!،، کجا دل را ر بودی بکجا ... رنگ مهتاب سرخی،!!،، لب را کجا بردی کجا ... گر تو باشی دل من،!!،، هست و مست دل تو ... یوسف چاه نبودم که،!!،، ذلیخا بشوی تو بکجا ... سلام!، صبح قشنگ و پر محتوایی!، تا شب برایتان آرزومندم خدایا اگه روزی روزگاری قرار بشه هر کی پیر شد دلشم کوچیکشه خدایا مارو هر ...
130
R.Fekri: دیشب واقعا احساس تنهایی می کردم و نیاز داشتم با یکی باشم. به کافه کرفت رفتم تا شاید اونجا آشنایی رو ببینم. از قضا با سوفی، یکی از شاگردهای سابقم روبرو شدم. سوفی هنوز هم مثل بیست سالگیش زیبا و دلربا بود. از زندگیش تعریف کرد و گفت با شوهرش رابطه خوبی نداره و چند وقتیه که طرف گذاشته رفته. خلاصه از هر دری حرفی زدیم و آخر سوفی ازم دعوت کرد تا به خونه‌اش برم و نقاشی های جدیدش رو ببینم. باهم به ...
Sistany,,,,
137
اگر سلطان اگر شیر بیابانم چه تنهام ... نمیخواهم به تنهایی حکومت را چه تنهام ... دل آزار کسی من تابحال اصلا نبودم ... ولی سلطان در این دشت و کویرم ... سلام صبح بخیر فقط با نام خدا ... امروز از شاخسار خورشید یک سلام گرم با عطر گل‌ها و به لطافت لبخند خدا به شما تقدیم میکنم ... تا روزتان بخیر و زیبا شود... تقدیم به شما عزیزان یک شنبه ... مورخه ... ۱۲ ابان 3 November و۵ ربیع اول ...
138
به نرمی چانه‌ی او را گرفت و گفت: یک مرد جذاب مثل یک بطری ویسکی گران‌قیمت می‌مونه که با پرداخت هزینه‌ای سنگین می‌تونی کمی از اون رو بچشی. اما زنی زیبا یک بطری ویسکی یا یک گیلاس مارتینی نیست که هروقت دلت خواست بتونی مزه‌ش کنی. یک زن زیبا مثل یک بطری شراب هزار ساله‌ می‌مونه که با ناز و دلبری روی میز غلت می‌خوره و سمتت می‌آد. اگه زود بجنبی و پیش از این‌که بطری به لبه‌ی میز برسه بگیریش، همه‌‌ش واسه خود ...
134
🌹🌹🌹🌹
84
R.Fekri: كتش را مثل هميشه گوشه مبل پرت كرد عينكش را دراورد، نميدانم شايد ميخواست كمتر ببينديا شايد چشم هايش از زياد ديدن خسته بود،به بدنش كش و قوسي داد و خودش را روي زمين ولو كرد موهايم را باز كردم چه فرقي ميكرد بافته باشم يا نه آنچه بافته بودم روياهايم بود كه همه پنبه شده، شروع كردم به پرگويي از بقال سركوچه تا درز كنار ديوار آشپزخانه را تعريف كردم او هم گاهي سري تكان ميداد گاه چايش را هورت ميكشيد ...
Sistany,,,,
83
دلم را سخره کردم،!!،، که فتحش سخت باشد ... که هرکس که،!!،، توانست فاتحش باشد ... اگر در پای سخره تو،!!،، نشستی دلت را زن به دریا ... بیا بالای سخره اگر،!!،، فتحش کنی از آن تو باشد ... هواست را توجمع کن،!!،، سخره دارد با تو نجوا ... طلوع بنگر چقدر،!!،، زیباست از ان بالا ... سلام !!،، صبح شنبه و آغاز هفت ...
83
يک نگاه میتواند آغاز دوست داشتن باشد يک حرف میتواند دلت را به لرزه در بياورد يک صدا میتواند صدای يک آشنای دور باشد گاهی اتفاقات کوتاه رخدادهای بزرگی را به همراه می‌آورند؛ با يک نگاه دل می‌بندی با يک حرف بيمار میشوی و با يک صدا خاطره میسازی ... #حاتمه_ابراهيم_زاده
Sistany,,,,
85
تو ذهنم ی هیا هو بود،!!،، شلوغه . هیچ کسی نیست ... در این روز ، روزگار،!!،، تنها شدم باز هیچ کسی نیست ... تک وتنها ندارم باورت،!!،، جفتم که باشی عشق دانم ... غزل در شعر نو تنها ی واژست ،!!،، درون شعر امروز هیچ کسی نیست ... سلام صبح ادینه ای شاد درکنار خانواده برایت آرزودارم ... هر کاری دلایل خودش را دارد مثلا !.. بخشیدن و بخ ...
84
طرح چشمان تو انگیزه معماری هاست دلت ایینه ایوان طلاکاری هاست باید از دور به لبخند تو قانع باشم اخم تو عاقبت تلخ طمع کاری هاست جای هر دفتر شعری که در ان نامت نیست توی تاریکترین گوشه انباری هاست نفس باد صبا مشک فشان هم بشود باز بوی خوش تو رونق عطاری هاست گاه ارامم گاهی نگران دنیاییم شرح اشفته ای از مستی و هوشیاری هاست نیمه خالی لیوان مرا پر نکنید دل من عاشق اینگونه گرفتاری هاست جیحون یزدی
87
🌹🌹🌹🌹
81
از آخرین باری که کسی رو دوست داشتم چیز زیادی یادم نیست از آخرین باری که کسی دوست داشتنش، دلخواهِ من باشه هم همینطور! خب مهمه! یکی که بلد باشه آدمو! دوس داشتنش به دلت بشینه. حرف زدنش، نگاهاش، بوی عطرش‌‌‌... خلاصه یادم نیس دیگه! میدونی؟ حس می‌کنم یه آدم هزار ساله‌م که اوایل جوونیش یکیو دوس داشته، بعدم هیچی به هیچی... فکر کرده حالا اگرم نشد، نشد فکر کرده حالا یکی دیگه میاد به جاش... ولی نیومد همین شد ...
87
🌹🌹🌹🌹
83
*ﺳﺎﺭﮐﻮ ﭘﻨﯿﺎ* ﭼﯿﺴﺖ!؟ انجمن پزشکی کوهستان ایران : زنان ﺑﺎ ﺷﺮﻭﻉ ﺳﻦ ۴۰ ﺳﺎﻟﮕﯽ و مردان با شروع ۵۰ سالگی، ﻫﺮ ﺳﺎﻝﺣﺪﻭﺩ ﻧﯿﻢ ﮐﯿﻠﻮ ﺍﺯ ﺣﺠﻢ ﻋﻀﻼﺕ بدن ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﯽﺩﻫﻨﺪ. ﺑﻪ ﺟﺎﯼ عضلهٔ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺭﻓﺘﻪ، ﭼﺮﺑﯽ ﺟﺎﯾﮕﺰﯾﻦ ﻣﯽﺷﻮﺩ و ﺗﺎ ۸۰ ﺳﺎﻟﮕﯽ یک سوم ﻗﺴﻤﺖ ﻋﻀﻼﺕ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﯽﺭﻭﺩ. ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺗﻐﯿﯿﺮﺍﺕ ﺳﺎﺭﮐﻮ ﭘِﻨﯿﺎ ﻣﯽﮔﻮﯾﻨﺪ. ﺍﯾﻦ ﺗﻐﯿﯿﺮﺍﺕ ، ﻗﺴﻤﺘﯽ ﺟﺪﺍ ﻧﺎﺷﺪﻧﯽ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ است ﭼﻪ ﺩﺭ ﺯﻧﺎﻥ ﻭ ﭼﻪ ﺩﺭ ﻣﺮﺩﺍﻥ ، ﻭﻟﯽ ﺭﺍه ﺣﻞ آن مشخص است.... 🔹ﺷﻤﺎ ﺑﺎ ﺍﻓ ...
Sistany,,,,
108
تند خویی تو نکن فردا همه،!!،، انگشت نشانت میکنند ... لیلی در قصه شدن،!!.. فردا حکایت میشود ... عاشق و معشوقه بودیم،!!،، حسرتم یک بوسه بود و یک بغل ... قصه ما هم تمامش خاطرست ،!!،، کوچه باغی تنگ و تاریک میشود ... سلام صبح فرخنده و زیبا بخیر...! چهار شنبه ای خوش برایت خواهانم....! هزار بار پیاده طواف کعبه کنی ، قبول حق نشود گر ...
91
R.Fekri: ما معمولی‌های دوست‌داشتنی ▫️#فهیم_عطار یک جورهایی پدر خاطره‌نویسی ادبیات معاصر به حساب می‌آید. یعنی از زمان سلجوقیان به این طرف عمرا کسی را پیدا کنید که اندازه‌ی فهیم عطار خاطره تعریف کرده باشد (به استثنای مسعود بهنود البته). چند وقت پیش یک خاطره تعریف کرده بود از دوران نوزده سالگیش. توی تاکسی داشته از تجریش می‌رفته آزادی و با خانومِ کنار دستیش هم‌کلام شده. پیاده که شدند خانوم کنار دستی ...
Sistany,,,,
90
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌قلب من با تو چه،!!،، زیبا جان گرفت ... عشق من در پی حرف توچه بود،!!،، حال من امروزه تاوانی گرفت ... بی گناهم چون گناهی،!!،، را ندیدم در سرم ... یاس بودی گوشه دل،!!،، هیچ کسی جا نگرفت ... سلام صبح بخیر چهارشنبه حلول ماه ر ...
87
یک زمانی ، یک ویدیو دیده بودم از یک گیتاریست که زیر بارون شدید داشت فلامینگو میزد و حسابی از خودش بی خود شده بود. اون زمان یک گیتار یاماهای سی چهل داشتم و اولین بارون شدیدی که اومد برش داشتم و رفتم روی پشت بوم. چند ترمی هم بود که فلامینگو تمرین میکردم و مطمئن بودم حسابی قراره شیدا بشم. البته ناگفته نماند که شونزده سالم بیشتر نبود و الان از اون موقع کمتر جوگیر میشم. البته فقط یکم! زیر بارون نشستم ...
Sistany,,,,
93
چقدر حرف سخن.؟.. عمر خودش میگذرد ... دل بدست آر در این عمر گرآن،!!،، قافله عمر چقدر تند رَوُد ... عینک بد بینی تو زدی بَر چشمت،!!،، تو خودت لکه زودایی بکنش ... اگرم یک ذره،!، تو نیک کنی،!، یکسره،!!،، دست خدا در دستت می ماند ... و اگر ظلم کنی،!، اخر قصه،!!،، گرفتار بلا می مانی ... اگه قفلت بکنی،! ...
87
R.Fekri: *«شاید در بهشت بشناسمت!»* این جمله سرفصل یک داستان بسیار زیبا و پند آموز است که در یک برنامه ی تلوزیونی مطرح شد. مجری یک برنامه تلوزیونی که مهمان او یک فرد ثروتمندی بود، این سوال را از او پرسید؛ بیشترین چیزی که شما را خوشبخت کرد چه بود؟ فرد ثروتمند چنین پاسخ داد: چهار مرحله را طی کردم تا طعم حقیقی *خوشبختی* را چشیدم. در *«مرحله ی اول»* گمان میکردم خوشبختی در جمع آوری ثروت و کالا است، ...
91
🌹🌹🌹🌹
92
اگر زندگانی برای باور کردن و دوست داشتن است، من مدت ها باور کرده ام و دوست داشته ام، مدت ها راست گفته ام و دروغ شنیده ام، حال بس است! #نیما_یوشیج
Sistany,,,,
95
دیروز غلام دین شدم،!!،، توبه بسر نمیکنم ... امروز که ساغر دیده ام،!!،، باز بخدا توبه دگر نمیکنم ... فریاد نمیشکم که،!!،، دل خون شده است ... من در دل باز کنم و،!!،، می زده بودم در قدیم،!!!،، توبه دگر نمیکنم ... حدس بزن دگر شود،!!،، از دل خود پکر شود،!!!،، را ...
Sistany,,,,
86
در چنین روزی که پیغمبر کند،!!،،، رحلت گلم خاموش بِشُد ... بُلبُل از شرم حیّا امروز نخواند،!!،، نغمه ای خاموش بِشُد ... یارو معشوقه نبوده !، حیف،!!،، دلم ارزان شده ... تسلیت گویم در این روز ای عزیز،!!،، پیغمبرم خاموش بِشُد ... سلام صبج یک شنبه ات بخیر وفات حضرت محمد مصطفی (ص) ، شه ...
90
R.Fekri: زن‌ها را از کشور بیرون کنید! محمدرضا ستوده خبری منتشر شد مبنی بر ممنوعیت به کارگیری منشی زن توسط مدیران مرد در ادارات دولتی. بعد از چند ساعت این خبر تکذیب شد ولی تا تکذیب شود من به خیلی چیزها فکر کردم؛ اول اینکه ما فاصله زیادی تا چنین مصوبه‌ای نداریم! ولی اینکه اگر یک روزی چنین دستوری ابلاغ شود چه دلایلی می‌تواند داشته باشد؟! آیا مدیری که از فیلترهای زیادی مثل تعهد و اخلاص گذشته و توانس ...
Sistany,,,,
84
چقدر حال،!!،، منو میفهمی ... همه شب مونس،!!، من عمر منی ... در درون قلبم گو شه نشین،!!،، پس بنشین آرامم ... نه هوایت سرد است،!!،، نه دلیلی دارد که بروی ... پس بمان.!. جای،!!،، تو گر شیرین است ... قلمم هیچ!. دلیل نیست.!!.. که خوش تر بشوی ... شنبه هم شیرین است،!!،، پس شروعش ت ...
82
ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﺩﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺗﻌﻄﯿﻞ ﻭ ﻋﺰﺍﺩﺍﺭﯼ ﺩﺳﺘﻪ ﺍﯼ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ. ﻣﻄﻤﺌﻨﺎً ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺩﺭ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ ﻣﻦ ﺗﻨﻬﺎ ﻓﺮﺩ ﺧﺎﺭﺟﯽ ﺑﻮﺩﻡ . ﺩﺭ ﺁﻥ ﺩﺳﺘﻪ ﺷﯿﻮﻥ ﻭ ﮔﺮﯾﻪ ﺯﺍﺭﯼ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﻣﯽ ﺷﺪ ﻭ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺭﻧﺞ ﻣﯽ ﺑﺮﺩﻧﺪ . ﺍﻣﺎ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺷﯿﻌﻪ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﻣﻮﻗﻌﯿﺖ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻣﺸﮑﻠﯽ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﮐﺴﯽ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺩﺳﺘﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﻧﻤﯽ ﮐﺮﺩﻡ . ﻣﻦ ﺑﺎﺯﯾﮕﺮ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺧﻮﺑﯽ ﻫﺴﺘﻢ ﻭﻟﯽ ﺁﻧﺠﺎ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﻣﯽ ﮐﺸﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﻨﻢ . ...
91
وسعت شخصیت هر فرد توسط بزرگی مشکلی که می تواند او را از حالت منطقی بیرون آورد تعریف می‌شود ... #زيگموند_فرويد .
83
گاهی میان مردم در ازدحام شهر غیر از تو، هر چه هست فراموش میکنم ...! 👤فریدون مشیری امروز سوم آبان ماه سالروز درگذشت فریدون مشیری شاعر شعرهای ناب است. روحش شاد و یادش گرامی🌹
Sistany,,,,
84
رفتیو دلبسته،!!،، در کارت شدم ... خام بودم مشکلات،!!،، پیچید بپام پخته شدم ... گوشه چشمی که نگاهم،!!،، کرده ای بود مرهمی ... ناز شستت باز بگم،!!،، در قبله گاه درمان شدم ... نه پشیمان نه پریشان،!!،، زیر لب خندان شدم ... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ...
Sistany,,,,
87
ساقرم ساقی میخانه،!!،، من گم شده است ... نکند بار دگر از خود،!!،، من سیر شده است ... ساقیم حکم بکن،!!،، جام شرابی بدرم ... فال حافظ تو نخوان،!!،، دلکده ارزان شده است ... بیگانهم نکنم باز،!!،، گناهی که جرمم بشود ... اونقدر مست نبودم،!!،، که خوابم برود ... چشم ب ...
Sistany,,,,
86
ی حرف بازم میگم من،!!،، تو دوستی را فقط باید بفهمی ... حسادت میشه عامل،!!،، که باید تو خودت ، دوست را بفهمی ... شاید پیش خودش،!!!،، بارها وبارها،!!،، گفته دوست میدارم ... اگر پیشش تو بودی،!!،، شاید ی دوست خوب است تو میفهمی ... سلام صبح اولین روز سرد بارانی آبان ماه بخیر ... بدی های من بخاطر بدی کردن نیست! بخاطر احساسِ شد ...
86
در سرزمین من پیشتر ها مادرها به دخترانشان حرف های درگوشی از دوست داشتن و محبت کردن و دست به سر و گوش کشیدن می گفتند ، یادشان می دادند که ستون خانه محبت زن است ، اساس زندگی دوست داشتن است ، احترام به مرد واجب است ، زمان گذشت ، چشم و گوش زن سرزمینم باز شد ، او به فرنگ رفت ، کتاب خواند ، دستش رفت توی جیبش ، حس کرد به اون اجحاف شده ، با خودش گفت مگر این مرد چه چیزی از من بیشتر دارد که اینقدر برایش ب ...
Sistany,,,,
91
گمشده راه همه،!!،، دل هم که ارزانتر شده ... من در باغ دلم را بسته بودم،!!،، آن قزل خوان کی شده ... خسرو در کوچه،!!،، خیابانها زیاد بود ... عاشق شیرین زیاد و،!!،، در پس پستو همه ... سلام صبح بخیر ... کسانی که همواره لبخند بر لب دارن ازدیگران به موفقیت نزدیکترن چون به راحتی دلها را به خود جذب ممیزنن سه شنبه اخرین ...
87
پس خدا دلتنگی اش گُل کرد، آدم آفرید مثل من بسیار، اما مثل تو کم آفرید دست کم از من هزاران شاعر چشمان تو دست بالا از تو یک تن در دو عالم آفرید ریخت در پیمانه اَم روز ازل از هرچه داشت دید مقداری سرش خالی ست، پس غم آفرید زشت و زیبا، تلخ و شیرین، تار و روشن، خوب و بد خواست ما سرگرم هم باشیم درهم آفرید من بد و زشتم تو اما خوب و زیبا، باز شُکر لااقل ما را برای هم نه با هم آفرید در هوای عشق من را خل ...
Sistany,,,,
87
لطف کن از بی،!!،، کسیم پیشم بمان ... میروی زخمی منم،!!،، اما نرو پنهان بمان ... انتظارت را کشیدم،!!،، این دلیل شادیم ... امدی آرامشم ایمان،!!،، من بودی بمان ... دل که زخمی میشود،!!،، مرهم تو بودی ای حکیم... سلام صبح دوشنبه خیلی خنک از اواخر اولین ماه پاییزی بخیر ... به کسانی که به شما حسودی می کنند، احت ...
96
امروز 20 اکتبر روز جهانی تنبلاس. بین موجودات دنیا موجودی به نام کوالا(تنبل lazy) وجود داره که اون ‌قدر تنبله که خزه رو بدنش رشد میکنه! تنبل چون حس نداره بره دنبال غذا بگرده یه کم اضافه تر برگ میخوره ...
شاه عباس کبیریک روز گفت: خدا را شکر! همه اصناف در مملکت ایران به نوایی رسیده اند و هیچ کس نیست که بدون درآمد باشد. سپس خطاب به مشاوران خود گفت: همین طور است؟ همه سخن شاه را تایید کردند.از نمایندگان اصناف پرسید، آن ها هم بر حرف شاه صحه گذاشتند و از تلـاش های شاه در آبادانی مملکت تعریف کردند.اما وزیر عرض کرد: قربانتان بشوم، فقط تنبل ها هستند که سرشان بی کلـاه مانده. شاه بلـافاصله دستورداد تا تنبلخ ...
88
🌹🌹🌹🌹
100
امروز 20 اکتبر روز جهانی تنبلاس. بین موجودات دنیا موجودی به نام کوالا(تنبل lazy) وجود داره که اون ‌قدر تنبله که خزه رو بدنش رشد میکنه! تنبل چون حس نداره بره دنبال غذا بگرده یه کم اضافه تر برگ میخوره و تو دهنش نگه میداره که هفته بعد که گشنه اش شد قورت بده!!! حتی اگه جفت دم دستش نبود ازدواجم نمیکنه. چون حوصله گشتن و خواستگاری و این ادا اصول ها رو نداره. اعتقاد تنبل اینه: تنبل نرو به سایه ...سایه خود ...
90
🌹🌹🌹🌹🌹
91
R.Fekri: امیدوارم هرطور شده، آن قدر پول به دست بیاورید که بتوانید سفر کنید و دنیا را ببینید، درباره آینده یا گذشته جهان تامل کنید، درباره کتابها خیال پردازی کنید و در گوشه و کنار خیابان پرسه بزنید و بگذارید نخ ماهیگیری فکرتان به اعماق رودخانه برود. ✍ #ویرجینیا_وولف 📙 #اتاقی_از_آن_خود
84
اگر واقعاً دلى تنگتان باشد همان صبحِ اولِ وقت همان سر ظهر همان لابلاى شلوغى هاى روزمره همان پشت ترافيك ها يكى از همان جاها نثارتان ميشد نه آخرِ شب درست قبل از خواب... شما دقيقاً اولويت آخر هستيد! دل خوش نكنيد. ✍ #علی_قاضی_نظام ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
Sistany,,,,
88
همیشه گفته بودم که ی نامرد،!!،، پیش هر کس دیگه جای ندارد ... دل نامرد همیشه سرد بوده،!!،،، مگر یادت نمی اید ، یکم گرما ندارد ... کمی فکر کن همیشه در رفاقت،!!،، فقط گرماست که از یک مرد مونده ... اگر بی معرفت دیدی که سرد است،!!،، نگرد دنبال مهر ،لطفی نباشد ... رفاقت مرد میخواهد همین بس ... سلام صبح روز یک شنبه بخیر ... داشتن مغز دلیل بر انسان بودن نیس ...
A M S Balkhi
88
پاداش آدمیت اخراج دانشجوی افغانستانی به‌دلیل همکاری اش به یک افغانی در حال مرگ: ولید ارسلان تنویر، دانشجوی با لیاقت افغانستانی سال قبل در بورسیه تحصیلی ترکیه در مقطع لسانس راه‌یافته بود. چندی قبل یکی از پسران افغانی که به گونه غیر قانونی وارد ترکیه شده بود، در حادثه ترافیکی زخم عمیق می‌بردارد و به‌دلیل اینکه مدرک ندارد، نمی‌تواند برای تداوی به بیماریستان برود. ولید میگوید: من نتوانستم ببینم یک ان ...