گنجینه‌ی کتاب

38
از همه‌ی دوستان تقاضا دارم که عکس و آی دی صحیح داشته باشند
24
26
30
مرتضی کاتوزیان در 11 تیرماه 1322 در خانواده ای متوسط و هنر دوست در تهران به دنیا آمد. از کودکی عاشق نقاشی بود و تمام اوقات او بدون مربی صرف فراگیری این هنر می شد. در سال 1339 به طور حرفه ای به کار گرافیک و نقاشی روی آورد. در زمینه گرافیک تعداد بسیاری پوستر، آرم، جلد کتاب و بروشور ساخت. سال 1353 مسئولیت برگزاری نمایشگاه بین المللی گرافیک تهران با عنوان گرسنگان آفریقا توسط سازمان جهانی I.A.A را قبو ...
35
قول دادم به کسی غیرِ تو عادت نکنم از غم انگیزی این عشق شکایت نکنم من به دنبال تو با عقربه ها می چرخم عشق یعنی گله از حرکت ساعت نکنم عشق یعنی که تو از آنِ کسی باشی و من عاشقت باشم و احساس حماقت نکنم ! چه غمی بیشتر از اینکه تو جایی باشی بشود دور و برت باشم و جرات نکنم! عشق تو از ته دل، عمر مرا نفرین کرد. بی تو یک روز نیامد که دعایت نکنم ! بی تو باران بزند خیس ترین رهگذرم تا به صد خاطره با چتر خ ...
31
زندگیه دیگه؛ گاهی خسته ت میکنه، خیلی خسته ت میکنه؛ اونقد که دوس داری خودکارتو بزاری لای صفحاتش. یه مدت بری سراغ خودت. هیچی نکنی، با هیچکی حرف نزنی، حتی نفسم نکشی. اما مشکل اینجاست بعد که برمیگردی میبینی یه نفر خودکارو از لای کتاب زندگیت بیرون کشیده و تو هم یادت نمیاد کدوم صفحه بودی. گم میشی ... و هیچی توو دنیا بدتر از این نیست که ندونی کجای زندگیتی ... 📙 بعد از ابر ✍🏻 #بابک_زمانی 📚 __________ ...
53
4_5764725046224356265.mp3
دختر چشم بادام شلبیه: بنت الشلبیه( جایی به نام شلبیه پیدا نکردم گویا معنایش می‌شود دختر زیبا یا دختر مهپاره) از ترانه‌های مشهور فیروز Fairuz خواننده مشهور لبنانی در حدود پنجاه سال پیش می‌باشد. شعر ترانه در مدح دختر زیبا شروع می‌شود و اینکه: من تو را دوستت دارم و تو همه چیز من هستی و... ترانه در مقام نهاوند است.عده‌ای این ملودی‌ را از کارهای قدیمی لبنان می‌دانند. و اما داستان ساخته شدن نسخه ایرا ...
54

4_5764725046224356265.mp3

mp3
Dorsaf Hamdani - Al Bint Al Shalabya || @khamooshane
41
گفته بودم بی تو می میرم، ولی این بار نه گفته بودی عاشقم هستی، ولی انگار نه هر چه گویی دوستت دارم، به جز تکرار نیست خو نمی گیرم به این تکرارِ طوطی وار، نه تا که پابندت شوم از خویش می رانی مرا دوست دارم همدمت باشم، ولی سربار نه دل فروشی می کنی گویا گمان کردی که باز با غرورم می خرم آن را در این بازار، نه! قصد رفتن کرده ای تا باز هم گویم "بمان!" بار دیگر می کنم خواهش، ولی اصرار نه گه مرا پس می زن ...
34
می دانی گرفتاری من چیست؟ دور و برم را آدمهای احمق گرفته اند. آدمهای باهوش در نوعی تبعیدِ محض متولد می شوند بشریت به میزان شگفت انگیزی آدم احمق تولید می کند... آدم هر قدر خرف تر باشد بیشتر آرزوی تولید مثل کردن دارد! آدمهای بهتر حداکثر یک بچه درست می کنند و بهترینشان به این نتیجه می رسند که اصلا تولید مثل نکنند. این فاجعه است... #میلان_کوندرا
283
درود لطفا از فرستادن مطالب بدون منبع جدا خودداری بفرمایید. هر گونه مطلب #بدون_منبع و #رفرنس از گروه گنجینه ی كتاب بدون هیچ اغماضی پاك خواهد شد.🙏🏻 #قوانین_گنجینه_ی_کتاب ✂️ هرگونه چت و متن از غیر از معرفی کتاب ممنوع بوده و انتشار هرگونه: 🔴 #شعر 🔴 #خبر, 🔴 #موسیقی، 🔴 #جملات_زیبا, 🔴 #جملات_حکیمانه، 🔴 #آیا_میدانستید_ها, 🔴 #فرستادن_پیام_های_صبحگاهی 🔴 #حتی_احادیث_ائمه_اطهار وغیره... که م ...
34
سلام دوست عزیز ..لطفا طبق قوانین پست بگذارید ..تبلیغات نداریم ..متشکرم 🙏🙏
32
‌ پاییز، آرام آرام آماده رفتن می شد. رنگِ انار، عطرِ باران، طعمِ خرمالو و آوازِ برگهایِ زرد و نارنجی را جمع کرد و توی بقچه اش گذاشت. گفتم: اینها را به یادگار بگذار! گفت: خاطراتم، یادگاری هایی ابدی است، برایِ بدرقه اش، آب و آداب آوردم. کاسه آب را که پشتِ سرش خالی کردم. گفتم: تو را به جانِ یلدا، بازگرد.. برگشت، نگاهم کرد و رفت... قطره‌ای گونه‌ام را نوازش کرد. واپسین بارانِ پاییزی بود، آخرین ارمغانِ ...
33
‏۱۸ سالم بود که عمه ام متوجه شد شوهرش با یک زن دیگه رابطه داره آبروریزی به پا کرد بعد فهمید فقط رابطه نیست زنک را عقد هم کرده و حامله است. مدتی دعوا و جار و جنجال کرد. ۲۰ سالم که بود از هم جدا شدند. عمه ام ۵۶ ساله بود در آستانه بازنشستگی با سه بچه نوجوان و جوان. ‏۲۲ سالم بود که عمه ام بعد از بازنشستگی کلاس نقاشی ثبت نام کرد. نقاشی های که می کشید در حد بچه های دبستانی بود. در نظرم یک آدم داغون و شک ...
گنجینه‌ی کتاب
30
زن اگر عقل داشت (فوق العاده اس. تا تهش بخونید👌) چند وقت پیش در یک مهمانی، یکی از مهمانها پس از اتمام مکالمه تلفنی جنجالی که با همسرش داشت با چشمان خشمگینی رو به جمعیت گفت: این زن من عقل نداره... من ...
🌺🌺🌺🌺🌺😘😘😘😘😘
40
زن اگر عقل داشت (فوق العاده اس. تا تهش بخونید👌) چند وقت پیش در یک مهمانی، یکی از مهمانها پس از اتمام مکالمه تلفنی جنجالی که با همسرش داشت با چشمان خشمگینی رو به جمعیت گفت: این زن من عقل نداره... من هم نه گذاشتم و نه برداشتم و بهش گفتم: راست میگویی ...اگه عقل داشت که زن تو نمی شد. زن اگر عقل داشت که باردار نمی شد و نه ماه فرزندی را با خود حمل نمیکرد. هیکل و چهره اش را زیر سوال نمیبرد! زن اگر عقل ...
30
بین دو قطب تاریک... پلک هایم را گم کرده ام... دنیا هنوز نقطه کوری ست... که از پس نگاه... هر دم آغازی تازه را مهیا می شود... باید بیایم.... باید صدای تاریکی را بشنوم... باید به روی چشمانم چتری بگیرم... تا واژه ها صدایم را روشن کنند... شاید که باز... این آغاز دیدنی دیگرگون باشد... چشمی در آرزوی بسته شدن... تا که راه های جهان را بگشاید... #محمد_مختاری
63
گر با غم عشق سازگار آید دل بر مرکب آرزو سوار آید دل گر دل نبود کجا وطن سازد عشق ور عشق نباشد به چه کار آید دل 👤#ابوسعيد_ابوالخير
God
510
🌹مذهب کوروش بزرگ🌹 بسیاری از مردم، خصوصا ایرانیان بر این عقیده اند که کوروش نیز مانند دیگر پادشاهان هخامنشی زرتشتی بوده است. اما باید این نکته را یادآور شویم که کوروش با وجود احترام فراوانی که برای اهورامزدا و آیین زرتشت قائل بود، هیچ گاه زرتشتی نبوده است ... در واقع کوروش به تمام ادیان و مذاهب و خدایانی که به شکل ها و نام های گوناگون در بین جوامع مختلف مورد تقدیس و پرستش مردم بودند، احترام فراو ...
58
ای در آمیخته با هر کسی از راه رسید می‌توان از تو فقط دور شد و آه کشید پرچم صلح برافراشته‌ام بر سر خویش نه یکی، بلکه به اندازه‌ی موهای سفید سال‌ها مثل درختی که دَم نجاری است وقت روشن شدن ارّه، وجودم لرزید ناهماهنگی تقدیر نشان داد به من به تقاضای خود اصرار نباید ورزید تلخی وصل ندارد کم از اندوهِ فراق شادی بلبل از آنست که بو کرد و نچید . . . . . کاظم_بهمنی
28
سلام دوستان عزیز ...تبلیغات ممنوع لطفا رعایت کنید
Reza
33
محبت مثل سکه است که تو قُلک دل هر کسی بیندازی! دیگه نمیتونی درش بیاری مگه اینکه دلش رو بشکنی....
Reza
32
واحد اندازه گیری انسانیت: دست هایی است که گرفتیم گره های است که ازمشکلات دیگران بازکردیم دلهایی که به دست آوردیم و اشکهایی که به لبخند نشاندیم.
29
آدم‌ها می‌آیند، آدم‌ها می‌روند. هر کسی که می‌آید، چیزی برایت می‌آورد؛ هر آن کس که می‌رود چیزی از تو را می‌بَرد ... ! آدم ها می‌آیند، آدم‌ها می‌روند ... سالها بعد خواهی فهمید، چیزی که از تو بر جای مانده، خودت نیست ... تکه‌هایی است جمع‌شده از آدم‌هایی که آورده بودند و در ازایش ... آرام آرام تو را تکه تکه بُردند ... #حمید_جدیدی
34
"کافه ی دانشگاه" مدتی بود در کافه ی یک دانشگاه کار میکردم و شب را هم همانجا میخوابیدم دختر های زیادی می آمدند و میرفتند اما انقدر درگیر فکرم بودم که فرصت نمیکردم ببینمشان. اما این یکی فرق داشت وقتی بدون اینکه مِنو را نگاه کند سفارش "لته آیریش کرم "داد ،یعنی فرق داشت! همان همیشگی من را میخواست همیشگی ام به وقت تنهایی! تا سرم را بالا بیاورم رفت و کنار پنجره نشست و کتاب کوچکی از کیفش در آورد و مشغول ...
God
31
بشر موجودی منطقی نیست، موجودی است منطق تراش. به هرکار دست زد و به هرچه عادت کرد، سعی می کند برای آن دلیلی بتراشد و عذر و بهانه ای بیاورد. وقتی حرف می زنیم، بیشتر می خواهیم خودمان را قانع ...
لزوما نه
29
بشر موجودی منطقی نیست، موجودی است منطق تراش. به هرکار دست زد و به هرچه عادت کرد، سعی می کند برای آن دلیلی بتراشد و عذر و بهانه ای بیاورد. وقتی حرف می زنیم، بیشتر می خواهیم خودمان را قانع کنیم تا دیگران را، کسی که قانع شده باشد، کسی که به اندیشه های خود ایمان داشته باشد، اصلا حرف نمی زند. یادداشتهای شهر شلوغ فریدون تنکابنی
30
از جنس آدم‌هایی نباشید که به وقت غم و نیاز، یا زمان تنهایی به سمت احساس اطرافیان‌شان می‌روند و بعد ناخنک زدن به روح و روان‌شان، به کلی ناپدید می‌شوند! گویی که هیچ‌وقت نبوده‌اند! این سرک کشیدن‌های گاه و بی گاه به خلوت آدم‌ها خراش‌های جبران‌ناپذیری به وجودشان می‌اندازد هر از چندگاهی سرکی بکشید و احوال دلشان را بپرسید نه از سر نیاز، بلکه از روی محبت، باور کنید همین "هستم بیادت ها" معجزه می‌کند‌.. یاد ...
گنجینه‌ی کتاب
35
✍ دکتر #علی_شریعتی در خاطرات خود نوشته است؛ به دوستی گفتم: چرا ديگر خروس‌تان نميخواند؟! گفت: همسايه‌ها شاكی بودند كه صبح‌ها ما را از خواب خوش بيدار می‌كند، ما هم سرش را بُريديم. آنجا بود كه فهميدم هر كس مردم را بيدار كند سرش را خواهند بُريد. در دنیایی كه همه از مرغ تعريف می‌كنند نامی ازخروس نيست، زيرا همه به‌فكر سير شدن هستند، نه بفكر بيدار شدن...! #دكتر_علي_شريعتي
گنجینه‌ی کتاب
38
گذشته‌ات را بدون هیچ تاسفی بپذیر با اعتماد زمان حال‌ات را بگذران و بدون ترس برای آینده آماده شو زندگی شگفت‌انگیز است، اگر بدانید چطور زندگی کنید... #نلسون_ماندلا
29
☕ قطعه‌ای از کتاب ‍ نه، اشتباه می‌کنی روح هم میمیرد . این ها همه فرضیات است ، آنهائی که قوای مادیشان بیشتر است، بیشتر می‌مانند،بعد کم کم هم می‌میرنند . چطور بدون تن میشود زندگی جداگانه داشت ؟ همه چیز روی زمین و آسمانها دمدمی، موقتی و محکوم به نیستی است . چرا ما بخودمان امید زندگی جاودانی را میدهیم ؟ 📕آفرینان ✍ صادق هدایت
29
زیرکانه‌ترین راه برای تسلط بر جامعه تحقیر و محدودکردن زنان آن جامعه است؛ زیرا زنان اسیر دیگر قادر نخواهندبود انسان‌های آگاه و آزادی‌خواه پرورش دهند...! #سیمون_دو‌بوار
38
ادب جدایی در رابطه عاشقانه انگار هنر عاشقی بیشتر آداب دانی و نکته سنجی در مقام پیوستن است، که باید دل محبوب را به دست آورد. هنر عاشقی شکل تعالی یافته هنر شکار است، اما شکار دل. عاشق بر گرد محبوبش می چرخد، می رقصد، پر می گشاید، نغمه سرمی دهد تا جلوه زیبایی هایش نظر محبوب را جلب کند، و او را به پاسخ متقابل و متقارن برانگیزد. ظاهراً شیوه دلربایی انسانها و سایر حیوانات تفاوت ساختاری بنیادینی ندارد. ...
29
یلدا دختری ست از جنسِ باران در بومِ ملون پاییز ، در کنجِ خلوتِ فالهای عاشقانه با اناری در دست... در تنهایی شب از پشت پنجره سَرَک می کشد تا شور مهتاب ، برق از چشمان خرمایی اش بدزد و صبحِ سپید زمستان در آغوش بنفشه ها وداع کند .. #سمیه_شاه_حسینی
28
کدو نشین نباش در هر کدوی قلقله زنی پیرزنی اسیر است پیرزنی که وقتی دختری کوچک بود رفت و در کدو نشست و دیگر هیچ وقت بیرون نیامد زیرا که جهان بیرون از کدو، پر بود از گرگ و پلنگ و شیر و روباه گرسنه که می خواستند او را بدرند و بخورند. کدونشینی شاید امنیت بیاورد اما هرگز عز‌ّت نمی آورد. هر زنی روزی باید خودش از کدوی خویش بیرون بیاید؛ پیش از آنکه کدو بشکند و پیش از آنکه گرگ بگوید: های پیرزن! من صدا ...
35
می دانید چرﺍ ﯾﮏ فرد ﻣﯽ ﺗﺮﺳﺪ تا ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩﺍﺗﺶ ﺷﮏ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺭﺍﻫﺶ ﺭﺍ ﺍﺻﻼﺡ ﮐﻨﺪ؟ ﭼﻮﻥ او ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎ ﺧﻮﺩش ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ، "ﭼگونه ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻢ ﺑﻪ ﺗﺎﻭﻟﻬﺎﯼ ﮐﻒ ﭘﺎﯾﻢ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺴﯿﺮﯼ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺁﻣﺪﻩﺍﻡ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ؟ " این ﯾﮏ ﻣﺼﯿﺒﺖ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﮐﺜﺮ انسانهاﯼ ﺍﻣﺮﻭﺯﯼ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﺵ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ، ترس از تغییر! #برﺗﺮﺍﻧﺪ_ﺭﺍﺳﻞ
گنجینه‌ی کتاب
28
#حکایت سگ و مسجد! مولانا شرف الدین دامغانی از کنار مسجدی می گذشت. خادم مسجد سگی را کتک می زد و در را بسته بود که سگ فرار نکند. مولانا در مسجد را باز کرد و سگ گریخت. خادم مسجد با مولانا دعوا کرد. مولانا گفت: ای یار! سگ را ببخش چون عقل ندارد. از بی عقلی است که به مسجد در آمده وگرنه ما که عقل داریم ، آیا هرگز ما را در مسجد دیده ای؟! عبید_زاکانی
35

4_5778126761527084214.mp3

mp3
Ehsan Khajeh Amiri - Vaghti Mikhandi
30
این قوم که بیگانه و بیگانه پرستند درهای حقیقت همه بر خلق ببستند بر مسند قدرت بنشستند به ناحق از ثروت و از قدرت بی حد همه مستند اندیشه ی نابودی این خاک نمودند این دد صفتان زاده ی قوم دگر هستند از منکر و بد ...
سلام .. دوست عزیز بابت فعالیت و پستهایی که داخل گروه میگذارید سپاسگزارم فقط اگر امکان داره مطالب با منبع و رفرنس ارسال بشه . متشکرم 😊🍃
گنجینه‌ی کتاب
67
این قوم که بیگانه و بیگانه پرستند درهای حقیقت همه بر خلق ببستند بر مسند قدرت بنشستند به ناحق از ثروت و از قدرت بی حد همه مستند اندیشه ی نابودی این خاک نمودند این دد صفتان زاده ی قوم دگر هستند از منکر و بد نهی کنند انسان را این قوم همه باده خور و ترکه بدستند تاراج کنند دارو ندار وطنم را گویا همگی طالب ارث پدر هستند در فقر و فساد کشورم میسوزد اینان پی اندوختن سیم و زر هستند با زور برند مردمم ر ...
گنجینه‌ی کتاب
28
آرامش نتیجه سه عبارت است: تجربه دیروز، استفاده امروز، امید به فردا... ولی اغلب ما با سه عبارت دیگر زندگی می کنیم: حسرت دیروز، اتلاف امروز، ترس از فردا. در حالی که آفریدگار مهربان، گذشته را عفو، امروز را مدد، و فردا را کفایت می کند.!
گنجینه‌ی کتاب
32
‍ زندگی تو باید با نیایش کردن عجین باشد. مذهب نباید یک بخش از زندگی تو باشد، باید تمامی زندگیت باشد. نه آنکه در صبح نمازي بخوانی و کارت با مذهب تمام شده باشد! یا اینکه یکشنبه به کلیسا بروي و آن وقت شش روز دیگر هفته را از دین آزاد باشی! دین، اگر بخواهد واقعاً اهمیتی داشته باشد، باید دروجودت یک پیوستار باشد. غذا می خوري، راه می روي، حرف می زنی، گوش می دهی، می خوابی، باید در حال نیایش باشی. بگذار ن ...
گنجینه‌ی کتاب
28
💎یکی تعریف می‌کرد وقتی از نماز جماعت صبح بر می‌گشتم جماعتی را دیدم که بزور قصد سوار کردن گاو نری را در ماشین داشتند. گاو مقاومت می‌کرد و حاضر نبود سوار ماشین بشود، من رفتم دستی به پیشانی گاو کشیدم؛ گاو مطیع شد و سوار شد. من مغرور شدم و پیش خودم گفتم؛ «این از برکت نماز صبح است.» وقتی رسیدم خانه دیدم مادرم گریه و زاری می‌کند، علت را که جویا شدم گفت گاومان را دزدیدند! گاو مرا شناخته بود و ...
28
اگر آدم‌ها به‌جای خیره شدن به چشم یکدیگر یه ناف‌های همدیگر نگاه می‌کردند، همیشه راه بهتری برای حل اختلاف‌های خود می‌یافتند. زیرا بر خلاف چشم‌ها، اثری از عشق یا نفرت در ناف آدم‌ها یافت نمی‌شود. ناف آدم دکمه‌ای است که آسوده روی شکم جای گرفته و فیلسوفانه لبخند می زند. #ريونوسكه_آكتاگاوا پرده جهنم
27
توی تاکسی داشت با اونور گوشی ناراحتی میکرد و با حالت نه چندان آرامی حرفاش رو زد و خداحافظی کرد. خانمهای ردیف پشت تاکسی داشتن راجع به اکستنشن مو صحبت میکردن . اولی میگفت : قراره پنج طبقه اکستنشن کنم .گفته سیصد و پنجاه تومان . اکستنشنها رو هم خریدم یک میلیون دویست .... خانم فلانی (احتمالا آرایشگر) گفته برای دوشنبه عصر برم پیشش. نفر جلویی همان که با ناراحتی تلفن را قطع کرده بود،برگشت و به دو نفر خ ...
گنجینه‌ی کتاب
34
💠کلامی از شیخ بهایی: آدمی اگر پیامبر هم باشد از زبان مردم آسوده نیست، زیرا: اگر بسیار کار کند، میگویند احمق است ! اگر کم کار کند، میگویند تنبل است ! اگر بخشش کند، میگویند افراط میکند ! اگر جمع گرا باشد، میگویند بخیل است ! اگر ساکت و خاموش باشد، میگویند لال است ! اگر زبان آوری کند، میگویند وراج و پر گوست ! اگر روزه برآرد و شبها نماز بخواند، میگویند ریا کار است ! و اگر نکند، میگویند کافر است و ...
گنجینه‌ی کتاب
28
🌿🍂🌺🌿🍂🌻🌿🍂🌺🌿🍂🌻 🌻🌿🍂🌺🌿🍂🌻 🌿🍂🌺 🌺 #حکایت ﺳﮓ ﮔﻠﻪ ﺍﻯ ﺑﻤﺮﺩ ، ﭼﻮﻥ ﺻﺎﺣﺒﺶ ﺧﻴﻠﻰ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺖ ، ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﻣﻘﺎﺑﺮ ﻣﺴﻠﻤﻴﻦ ﺩﻓﻦ ﻛﺮﺩ. ﺧﺒﺮ ﺑﻪ ﻗﺎﺿﻰ ﺷﻬﺮ ﺭﺳﻴﺪ و ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺣﻀﺎﺭ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺴﻮﺯﺍﻧﻨﺪ، ﺯﻳﺮﺍ ﺍﻭ ﺳﮓ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﺒﺮﺳﺘﺎﻥ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﺑﺨﺎﻙ ﺳﭙﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﻭﻗﺘﻰ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺳﺘﮕﻴﺮ ﻛﺮﺩﻧﺪ، ﻭ ﻧﺰﺩ ﻗﺎﺿﻰ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ، ﮔﻔﺖ: ﺍﻯ ﻗﺎﺿﻰ، ﺍﻳﻦ ﺳﮓ ﻭﺻﻴﺘﻰ ﻛﺮﺩﻩ ﻛﻪ ﻣﻰﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻋﺮﺽ ﻛﻨﻢ ﺗﺎ ﺑﺮ ﺫﻣﻪ ﻣﻦ ﭼﻴﺰﻯ ﺑﺎﻗﻰ ﻧﻤﺎﻧﺪ. ﻗﺎ ...
گنجینه‌ی کتاب
32
گویند روزی ملا نصرالدین از محلی میگذشت؛ دید فردی را شلاق میزدند، علت را جویا شد، گفتند: شراب خورده. ملا گفت: خوب بخورد مگر چه میشود؟ گفتند شراب حرام است. ملا پرسید: برای چه حرامست؟ گفتند: چون به بدن ضرر میرساند و در قرآن آمده هرچه به بدن ضرر زند حرام است. ملا گفت: خدا را هزار مرتبه شکر که شلاق نه به بدن ضرر میزنه ونه به آبرو!
28
من گرفتار شبم در پی ماه آمده ام سیب را دست تو دیدم به گناه آمده ام ، سیب دندان زده از دست تو افتاد زمین باغبانم که فقط محض نگاه آمده ام ، چال اگر در دل آن صورت کنعانی هست بی برادر همه شب در پی چاه آمده ام ، شب و گیسوی تو تا باز به هم پیوستند من به شبگردی این شهر سیاه آمده ام ، این همه تند مرو شعر مرا خسته مکن من که در هر غزلم سوی تو راه آمده ام... 🖋 #فریدون_مشیری
27
بیست نکته مهم درباره « #بحران_جنسی» در ایران 1- اگر «بحران جنسی» را به داده‌های سیاسی/اقتصادی و فرهنگی جامعه ایران اضافه نکنیم، «تحلیل وضع موجود» ناممکن ا‌ست. به این معنا، ما در کنار جامعه شناسانی چون «مارکس»، «وبر»، «دورکیم»، و ...، به روانکاوانی چون «فروید»، «لاکان» و ... نیز به شدت نیاز داریم. 2- برخی از رفتارهای جمعی جامعه ایرانی را نمی‌توان تنها بر اساس گزاره‌های سیاسی/اقتصادی و فرهنگی تو ...