گنجینه‌ی کتاب

20
از همه‌ی دوستان تقاضا دارم که عکس و آی دی صحیح داشته باشند
xacd
67
اگر یک زن یا دختر بامرام هست لطفاً بیاید پیوی
xacd
76
تنهام راست کردم کسی نیست ابمو بیاره خواهششششششش
R.F
77
تصور كنيد؛ حدود شش سال پيش از نوشتن اين كتاب، در برهه‌ى حساس هفتاد و يك سالگى بعد از ايراد سخنرانى خوبى از فيلادلفيا به ونكوور برمى‌گشتم. سخنرانى موفقيت آميزى بود، با شنوندگانى همه علاقه‌مند به حرف‌ها و گفته‌هايم درباره ى اعتياد و تروما. حرف‌ها تأثير خودش را در آدم‌ها گذاشته بود. سفرى بسيار آرام داشتم كه برايم غيرمنتظره بود. به لطف كسى در شركت هواپيمايى ايرلاين كانادا بليت بيزينس كلاس گرفته بودم. ...
R.F
78
آدم زنده را حتى نمى‌شود به «ذهن» و «تَن» تقسيم كرد. سلامت و بيمارى وضعيتى گزينشى نيست كه در يك تنِ خاص يا بخشى از تِن بروز كند. اين قضيه با آنچه علم نشان مى‌دهد هم سوست. درواقع، سلامت و بيمارى بروز يك زندگى زيسته شده است؛ زندگى‌اى كه نمى‌شود در حالتِ انزوا دركش كرد. ريشه‌ى واژه‌ى درمان به معناى «بازگشتن به يكپارچگى» است. درمان ضمانتى ندارد، ولى وجود دارد. اغراق نيست كه بگوييم در اين روزگار از تا ...
R.F
83
آدم‌ها مخلوقات بامزه‌اى هستند. وقتى پاى حرفِ سوگوارى ديگران به ميان مى‌آيد، فوراً به سراغ «تسلى» و قضاوت و معنابخشيدن مى‌رويم. چند بار اين حرف را در زمان سوگوارى شنيده‌ايد كه «هرچيزى حكمتى دارد؟» همان آدم‌ها اولين كسانى‌اند كه وقتى اتفاق وحشتناكى برايشان مى‌افتد همين جمله را تكذيب مى‌كنند. ما كلماتى را كه هيچ وقت در مورد خودمان قبول نمى‌كنيم در مورد ديگران استفاده مى‌كنيم. چيزهايى مثل «هر چيزى حك ...
R.F
76
فرشِ مویِ شابلوطت دستبافِ دلبری ست جنسش از ابریشمِ نایاب و صافِ دلبری ست نقشِ دیبا و پرند و پرنیانِ هفت رنگ بر قدِ بالا بلورت اکتشافِ دلبری ست لرزه لرزه گاه این سو، گاه آن سو خوش خرام دکمه یِ پیراهنت محوِ شکافِ دلبری ست گاه تلخ و گاه شیرین، گاه زیتون گاه عسل اَخم و تخم و خنده هایت اعترافِ دلبری ست رقصشان می گیرد از چرخیدنت پروانه ها تا کش و قوسِ تنت خوش انعطافِ دلبری ست اشهدُ اَن لا اِلاهَ غی ...
R.F
89
چه خبر است این همه داروغه این همه مست؟ نکند دوباره به اشتباه عطر بوسه های تو را به شهر پاشیده باشد باد بی حواس! #رضا_کاظمی
R.F
94
یه آدمایی به تو فکر می کنند و این یعنی دوجا زندگی کردن، یکی همون جایی که هستیم و یکی جایی که اونا مارو تصور می‌کنند وقتی بهش فکر می‌کنید ، خوشبختش کنید ، بعضی ها فقط در فکر ها فرصت خوشی دارند. #صابر_ابر
R.F
95
ﺧﺪﺍﻱِ ﻣﻦ ﻧﻪ ﺩﻭﺭِ ﮐﻌﺒﻪ ﺍﺳﺖ؛ ﻧﻪ ﺩﺭ ﮐﻠﻴﺴﺎ؛ ﻧﻪ ﺩﺭ ﻣﻌﺒﺪ؛ ﺧﺪﺍﻱِ ﻣﻦ ﻫﻤﻴﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﻨﺎﺭِ ﺗﻤﺎﻡِ ﺩﻟﻮﺍﭘﺴﻲ ﻫﺎﻳﻢ؛ ﺑﻐﺾ ﻫﺎﻳﻢ؛ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﻳﻢ؛ ﺧﺪﺍﻱ ﻣﻦ، ﻧﻤﻲ ﺗﺮﺳﺎﻧﺪ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﺁﺗﺶ ﺍﻣــــﺎ؛ ﻣﻲ ﺗﺮﺳﺎﻧﺪ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ: ﺷﮑﺴﺘﻦِ ﺩﻟﻲ، ﺍﺷﮏ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﺑﻪ ﭼﺸﻤﻲ، ﻧﺎ ﺣﻖ ﮐﺮﺩﻥِ ﺣﻘﻲ، ﺧﺪﺍﻱِ ﻣﻦ ﻣﻲ ﺑﻴﻨﺪ ﻣﺮﺍ ﻫﺮﺟﺎ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﻢ ﻣﻲ ﻓﻬﻤﺪ ﻣﺮﺍ ﺑﺎ ﻫﺮ ﺯﺑﺎﻧﻲ ﮐﻪ ﺳﺨﻦ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﻢ ...
R.F
97
افراد پهناى باند را ناديده مى‌گيرند. وقتى گرفتاريد و بايد تصميم بگيريد كه چه كنيد، شايد زمانى كه داريد و زمانى كه آن كار نياز دارد را مد نظر قرار دهيد، اما بعيد است پهناى باند ذهنى را هم مورد نظر قرر دهيد. چه فعاليت‌هايى در زندگى شما مى‌توانند تنگناى پهناى باند عظيمى ايجاد كنند؟ و اين فعاليت‌ها در چه مواردى تأثيرى قابل توجه بر جاى مى‌گذارند؟ آيا بعد از اين گونه فعاليت‌ها رانندگى‌تان بدتر مى‌شود؟ ...
R.F
98
بخش زيادى از مسائلى كه در جامعه‌ى ما همچون امر عادى از آن‌ها ياد مى‌شود، نه سالم است نه طبيعى. هم سو كردن معيارهاى جامعه‌ با امرى عادى از بسيارى جهات به معناى تأييد اوضاعى است كه عميقاً غيرعادى است. اين ناهنجارى در مقابل نيازهاى طبيعى ما قرار مى گيرد؛ يعنى اين اوضاع درواقع ناسالم است و براى سطوح فيزيكى، روانى و حتى معنوى مضر است. #افسانه_عادى_بودن #گبور_مته #آراز_بارسقيان 📘 https://T.Me/Ganjin ...
R.F
102
اگر بتوانيم بخش بزرگى از بيمارى‌ها را نه بازى بى‌رحمانه‌ى سرنوشت و نه رازى زشت، بلكه چيزى پذيرفتنى و در نتيجه‌ى پيامدِ عادى اوضاع ناهنجار و غيرطبيعى بدانيم، آن وقت مى‌توانيم تأثيرات انقلابى از آن بگيريم؛ و با اين نگاه تازه به هر چيزى كه با بحث سلامت ارتباط دارد بنگريم. به‌اين‌ترتيب؛ تَن‌ها و روان‌هاى رنجور اطراف ما، اخطارهاى زنده‌اى مى‌شوند كه توجه ما را به يك قضيه جلب مى‌كنند: كجا جامعه دچار كج‌ ...
R.F
98
دفاع از منحصربه فرد بودن فقدان خودتان در مقابل مقايسه‌ى ديگران به شما كمك نمى‌كند كه احساس خوبى داشته باشيد. مقايسه به درد هيچ كس نمى‌خورد. حتى بدون مقايسه كردن، تسليت ديگران ممكن است حس بسيار بدى بدهد. همه‌ى ما در هر دو طرف معادله‌ى «تسلى» قرار گرفته‌ايم: از كلماتى استفاده كرده‌ايم كه بايد تسلى‌بخش فرد عزادار باشد، اما حس درماندگى و بى‌دست و پايى و مسخرگى به ما دست داده است، و دريافت كننده‌ى كلما ...
R.F
95
امپراتوری‌هاى قديمى استعمارى به مدد قهر «فوق اقتصادى»، فتح نظامى و اغلب حكومت سياسى مستقيم بر منطقه و اتباع آن مسلط مى‌شدند. امپرياليسم سرمايه‌دارى مى‌تواند حكومت خود را با وسايل اقتصادى و دخالت در نيروهاى بازار، از جمله استفاده از اسلحه‌ى بدهى اِعمال كند. #امپراتورى_سرمايه #الن_ميك_سينز_وود #حسن_مرتضوى 📘 https://T.Me/Ganjine_Ketab --------------------------------------------- 📘 🎼 ☕️ 🚬 🐢 ...
R.F
97
جان‌های آزاد با هر گامی که به پیش برمی‌دارند، پوستی تازه می‌اندازند، فقط احمقان متعصب و مطلق‌اندیش به درون پوسته‌ای کهنه و بازمانده از دیگران می‌خزند و آسوده می‌شوند. #ابر_صورتی #علیرضا_محمودی_ایرانمهر 📘 https://T.Me/Ganjine_Ketab --------------------------------------------- 📘 🎼 ☕️ 🚬 🐢 ☘️ ما را به دستِ اهلش بسپارید! #گنجینه_ی_کتاب ---------------------------------------------
R.F
96
بايد مراقب باشيم كه سوگ هيچ كس را ناديده نگيريم، همه‌ى ما سزاوار آن هستيم كه وقتى سوگواريم، حرف‌مان شنيده شود و مهم نيست كه آن سوگ چه باشد. در عين حال نمى‌توانيم وزنى برابر به همه‌ى فقدان‌ها اختصاص دهيم و با موفقيت از درد كسى پشتيبانى كنيم. تفاوت قائل نشدن بين سطوح مختلف سوگ در راستاى حمايت از فرد سوگوار نيست. اين هم درست است كه از نقطه‌اى به بعد ديگر، مقايسه‌ها بى‌فايده مى‌شوند، آنچه بايد به ياد ...
R.F
104
. آن‌ها که زیر باران رفته و رو به آسمان خندیدند «دوستت دارم»شان تر و تمیزتر است! شسته رُفته بگویم: رنگین کمانِ عشق مال آن‌هایی که چتر دارند نیست مال آن دسته از آدم‌هاست که می‌خواهند با آستین خیس صورتشان را خشک کنند دیوانه‌های لجوجی که لرز گرفته‌اند اما از خیابان دست نمی‌کشند...! #رسول_ادهمی 🌱
R.F
105
والاترین لغزش آدمی، در آن خواب نوشین خوشبختی که در سر می‌پرورند، این است که فرسایش و ویرانگری مرگ را، که وابسته هستی و نهاد آدمی است، از یاد می‌برند؛ می‌باید کار را به پایان برد. دیر یا زود، هر اندازه شادکام و فرخ‌روز باشی، این چهره زیبا بدل به چهره‌ای یگانه و همانند خواهد شد که گور به تمامی فرزندان آدمی ارزانی می‌دارد. ... عشق، هرگز قلمرو فرمانرواییش را تا تیرگی‌های گور نمی‌تواند گسترد. #آتالا_و ...
R.F
107
اگر آدمی، پای‌برجای و استوار در عاطفه‌هایش، بتواند همواره، احساسی را که هر دم دیگرگون می‌شود، بپرورد و نیرو بخشد، تنهایی و عشق از چنین انسانی، ابرمردی خداگونه پدید خواهد آورد؛ چه آنکه این دو، تنهایی و عشق، از لذتهای جاودانه خداییند. اما روان آدمی می‌فرساید؛ و هرگز، دیرگاهان، هیچ چیز را با مهری سرشار، دوست نمی‌تواند داشت. همواره، نکته‌هایی هست که دو دل، هرگز در آنها به یکدیگر نمی‌رسند و به همسازی و ...
R.F
103
اگر انسانی، سالی چند پس از مرگ، به جهان روشنایی باز آید، من تردید دارم که حتی آنان که در سوگ او اشکها از دیده برافشانده‌اند، با شور و شادمانی بدیدارش بشتابند: آری، آدمی بس زود، پیوندهایی نو با دیگران بر می‌بندد. به آسانی خلق و خویی دیگر می‌یابد؛ چه مایه دیگرگونی و ناپایداری در هستی آدمی ساده و سرشتی است! چه مایه زندگی ما خوار و بی‌مقدار است، حتی در دل دوستان یکدله‌مان!  #آتالا_و_رنه #شاتوبریان #ت ...
R.F
109
خصوصيات زندگى روزمره كه براى ما امرى عادى است، همان‌هايى‌اند كه به شدت خواهان بررسى عميق ما هستند. #افسانه_عادى_بودن #گبور_مته #آراز_بارسقيان 📘 https://T.Me/Ganjine_Ketab --------------------------------------------- 📘 🎼 ☕️ 🚬 🐢 ☘️ ما را به دستِ اهلش بسپارید! #گنجینه_ی_کتاب ---------------------------------------------
R.F
101
ای در آمیخته با هر کسی از راه رسید می‌توان از تو فقط دور شد و آه کشید پرچم صلح برافراشته‌ام بر سر خویش نه یکی، بلکه به اندازه‌ی موهای سفید سال‌ها مثل درختی که دَم نجاری است وقت روشن شدن ارّه، وجودم لرزید ناهماهنگی تقدیر نشان داد به من به تقاضای خود اصرار نباید ورزید تلخی وصل ندارد کم از اندوهِ فراق شادی بلبل از آنست که بو کرد و نچید . . . . . کاظم_بهمنی
R.F
106
گفتم: می‌خواهم بخوابم، زیاد، طولانی و شاید برای همیشه گفت: افسرده‌ای؟ گفتم: نه، افسردگی را می‌شناسم ، در کتاب‌ها نشانه‌هایش را خوانده ام، آنچه من تجربه می‌کنم افسردگی نیست. مواجهه عریان و طولانی با واقعیتِ دنیاست. من، همه داشته‌هایم را خرج کرده‌‌ام، زورم به این همه غم نمی‌رسد. گفت: همه‌اش که غم نیست، این همه چیزهای دیگر، دوباره نگاه کن. گفتم: می‌دانم، امّا کدام غذای شورِ غیرقابل خوردن ، همه‌اش ...
R.F
103
ازدحام عصر تجريش، من هم يك نفر هستم. انگار صد سال، هزارسال،هزار هزار سال است آمده، رفته رفته، آمده كه بيايد، براى خودش كه هر چه ...خسته كه هر چه...خراب. اين ديگر چه زندگى ست، زندگى ست اما زندگى ست! راه...پير كوه...پير كلمه...پير پاييز...دارم خسته مى شوم از دستِ اين همه خرا...! #این_شفا_برسد_به_دست_مجروح_ترین_رؤیاها #سید_علی_صالحی 📘 https://T.Me/Ganjine_Ketab -------------------------------- ...
R.F
100
به خاطره‌هایتان برگردید، خودِ جامانده‌تان را پیدا کنید. او را در آغوش بکشید و ببخشیدش. آدم‌هایی که با شما یا بی‌شما سرزنش‌گر و غمگین هستند، همیشه سرزنش‌گر و غمگین باقی خواهند ماند. شما مسئولیتی ندارید که احساس‌های آنها را ترمیم کنید و خودتان را نادیده بگیرید. اگر خودتان را در آن خاطره‌ها پیدا کردید، احتمالاً به آن کودک بسیار افتخار خواهید کرد، چون منتظر شما ماند تا برگردید. او عمیقاً شما را دوست ...
R.F
108
از مهتابى رو به جنوب كوچه تا انتهاى جهان پيداست. ياد فروغ مى افتم دربند، ظهيرالدوله، حوالى كوه، زنى آهسته رو به بن بست با خودش حرف مى زند از چيزى، اتفاقى، كسى... #این_شفا_برسد_به_دست_مجروح_ترین_رؤیاها #سید_علی_صالحی 📘 https://T.Me/Ganjine_Ketab --------------------------------------------- 📘 🎼 ☕️ 🚬 🐢 ☘️ ما را به دستِ اهلش بسپارید! #گنجینه_ی_کتاب ---------------------------------------- ...
Mohammad
106
😭متاسفانه همین طور هست شاید ما مردها مقصریم
R.F
105
غالبن جلوی آینه خودم را ورانداز می‌کنم و می‌گویم نسل شماها منقرض شد عزیزم. می‌فهمم که مفهوم زیبایی عوض شده ولی چه بد شد که این مدلی عوض شد. گاهی به عکس پروفایل زن‌ها نگاه می‌کنم و دنبال کسی می‌گردم که پیکری زنانه و طبیعی داشته باشد. کمی شکم، کمی پهلو، کمی خط‌ها و ترک‌های حاصل از تغییر وزن در طول زمان. محصول طبیعی زندگی. کسی که رد زندگی را بشود رویش دید. کسی که از الگوی امروزه تبعیت نکند و خودش برا ...
R.F
105
. آن‌ها که زیر باران رفته و رو به آسمان خندیدند «دوستت دارم»شان تر و تمیزتر است! شسته رُفته بگویم: رنگین کمانِ عشق مال آن‌هایی که چتر دارند نیست مال آن دسته از آدم‌هاست که می‌خواهند با آستین خیس صورتشان را خشک کنند دیوانه‌های لجوجی که لرز گرفته‌اند اما از خیابان دست نمی‌کشند...! #رسول_ادهمی 🌱
R.F
108
زل زده بودم به یک مرد اروپایی و با خودم می‌گفتم چه خوش‌تیپ! ناگهان همسرش از در آمد تو. توی کشتی نشسته بودیم. در این مدت به زن‌ها زیاد نگاه نکرده بودم. اغلب زیاد به آدم ها نگاه نمی‌کنم، کلیت یک فضا بیشتر برایم جذاب است، یا گاهی جزئیاتی خیلی خاص در زنده‌ها و اشیا. زنِ آن مرد توجه من را به خودش جلب کرد. تمام‌تن، دست‌ها، پاهای او لک و پیس داشت، اما او پیراهن باز و دامن کوتاه پوشیده بود. از آن روز به ز ...
R.F
105
به من بگویید: از شرق تا به غرب ، از بالا تا پایین این سرزمین‌ها ، از قدیم الایام تا به امروز ، طناب های دار چه چیزی را توانسته اند در ما بکشند!؟ چه کاری توانسته اند با فریاد بلند مبارزه و آزادی مان بکنند… طناب های دار توانسته اند «شاهو» را بترسانند..؟ توانسته اند دریاچه ی « وان» و «ارومیه» را خاموش کنند..؟ توانسته اند « پیر مگرون» را به زانو درآورند ؟ .....چه چیزی را به طناب دار نسپرد و اعدام ...
R.F
107
" سی.پی.آر " بیمارستان جای جالبی ست، آدم هایی که بیرون از آن تند و تند قدم میزنند ،گریه میکنند ،دعا میکنند ،حالشان بهتر از بیماری که برای زنده ماندن با دستگاه شوک دست و پنجه نرم میکند نیست. آدم های بیرون از اتاق از یک چیز میترستند؛ از "نبودن" ! از نزدن ضربان قلب عزیزترین شخص دنیایشان ،از جای خالیه یک آدم. اتاق شوک جای بد و جالبیست ،تمام قول های عالم پشت دَرش داده میشود ،تمام خاطرات مرور میشود !تم ...
R.F
105
آدمهايي سر راهتان قرار ميگيرند كه "سمي"اند... كه آرام آرام درونتان رخنه ميكنند و تمام زندگيتان را نابود ميكنند... آدمهايي از جنس دو رويي،از جنس تملق... كه حرف و عملشان از زمين تا آسمان فاصله دارد... كه ماسك مهرباني جلوي صورت ميگيرند و خنجر را در پشت نگه ميدارند... كه از هر آدمي تكه اي از خصوصي ترينشان را جدا ميكنند و در معرض ديد عموم ميگذارند... از آنچه فكر ميكنيد به شما نزديكترند... احتياط كنيد.. ...
R.F
101
بهشت یعنی یک موسیقی ملایم باشد تو اینجا باشی... سرت روی پایم... دست راستم لای موهایت... و دست چپم در حال نوشتن شعر... اما صبر کن من که چپ دست نیستم! مهم نیست... تا آن روز تمرین میکنم... اولویت با موهای تو محمد شفیع زاده